یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۱۴۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه مساله ای هست البته پیشاپیش عیدتون هم مبارک ایشالا سال با برکتی داشته باشید اینه که ما توی مقدمه ش موندیم که داشتیم فکر میکردیم و نتونستیم نتیجه ی سالمی بگیریم دقیقا که حالا میگیم شاید محول الاحوال انداخت به دلمون یا خوده خدا... مقدمه هم درمورد چیزی است که جوانان یادشون نیست و نمیاد یا مثل من غافل بوده اند و یادآوری شد که مهم شد بگیم و مقایسه ای است از وضع اقتصادی قبل و حالا که گفتنش ممکنه سودی نداشته باشه نتایجش مهمه ولی میگیم

اینکه خدا در قرآن میفرماید گرانفروشی نکنین!!! خوب مثلا پانزده سال پیش ما تو محله یه سوپری داشتیم آقا که این وضع هنوزم هست در روستاها و مناطق محروم خلاصه تمام امیدمون به این سوپری بود و مثلا میگفتن فلانی مرد رشیدیه چه میدونم منصفه و ما لاقل شب که میشد مجبور بودیم از همی سوپری که فاصله ی زیادی تا سوپری های دیگه داشت خرید کنیم و اونم شده بود آقای محله و جولان میداد نمیگم گران میداد بلکه آقایی بود و وجهه داشت پیش مردم خوب یا بد و قیمت اجناس این یارو با سوپری یک کلیومتر اونورتر ممکن بودتا هزارتومن اون موقع هم متفاوت باشه ولی الان وضع فرق کرده کلا دیگه گرانفروشی در بعضی اجناس مثلا غیر از میوه ها صنفی شده و مغازه ها زیاد شدن الان اگه شما اقتصاد دان و پیر باشی کلی حرف داری در این مقدمه که الان چی شده الان وقتی اجتماعی شده باشه قضیه یعنی جای داره که روئسای صنف جنس رو ارزان کنن خوب دولت میگه انتظار نداشته باشید یعنی جنگ هست در کشور و کله گنده های صنف دارن میچاپن و نمیخوان درست کار کنن من اینجا نتیجه نتوانستم بگیرم فقط فهمیدم که دوحالت وجود داره یک گرانفروشی اجتماعی شده بیشتر و فساد از این طریق داره رخ میده و قضیه ی جمع پیش اومده نه فرد در بسیاری ازامور حالا دیگه بماند که دیگه مغازه دارها وجهه و آّبرو ندارن و دزد شدن کاسب قبلاانا کاسب حبیب خدا بود الان دزد خدا شده یعنی کلا اجتماعیا دزد شدن اینا همه شون باهم!!! دومینشم اینکه آقا فساد هم وجود داره در این صنف ها یعنی مثلا مردم جهرم که مرکبات و میوه ها زحمت میکشن تولید و بسته بندی و هرکوفتی میکنن بعد یه مرتبه دولت میره از خارج وارد میکنه میوه وچرخ مملکت و مردم و میوه دارو فروشنده و دلال و همه رو میسوزونه انگار مثلا ما وظیفه داریم به کشور های آفریقایی صدقه بدیم و یه معامله ای هرچند کوچک داشته باشیم نه اینطور نیست بحث صدقه نیست بحث فساده حالا ما دو حالتش رو گفتیم دیگه خدا میدونه وضع چقدر خراب باشه!

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه مساله ای باز کردیم درمورد استخاره که بی ربط به تجسس و جاسوسانم نیست ولی شرایط خودشو داره یعنی نباید برای صرفا اذیت دیگران و آبروریزی یا منافع شخصی به کار برد والا قطع میشه سیمت و باید نوکر بود حتما نه کامروا اینو اتفاق افتاد در ذهنم اینو میگم که فکرت کار کنه و اگر درمقام نوکری قرار داری شرایط برات سخت نباشه و جدی نگیری یا فکر نکنی نابغه ای زیرا نابغگی تزریقی است مثلا موسی ع توان همرهی با خضر ع رو نداشت درصورتیکه مقام موسی ع بالاتره لذا چیزی از خضر یاد گرفت و ظرفیتش بالا رفت و دیگه مسائل عادی شد از خضرم زد جلوتر!!! پس میگم که هم مسائل عادی بشه هم روش کار کنی هم تزریق بشه و نشونه ای باشه برای متفکرین با اخلاص البته دو مثال رو میخام بزنم تجسمی که شاید بگی سرکارو گذاشت چون خلاصه خیلی وقتا دست خودمون نیست و باید نشونمون بدهند ولی من نشان رو میگم و برام هم مهم نیست اینکارا چون در دل قویترم تا توی چشم دل و هرکس سیروسلوکی داره شخصیتی نیستم که لازم باشه این دو مثالی که میزنم رو چیز کنم و جنبه ی مادی نداره میخوام بگم بعضی اصطلاح ها و ضرب المثل ها تجسمی ان یعنی خدا مثلا نشونت میده در بعضی شرایط چیزی رو نه اینکه همش در اوقات خطر و بستگی داره تو چطوری بخوای قضاوت کنی و چقدر اصلا ضرب المثل در ذهنت باشه مثلا میخای بلند ذکر بگویی بعد محاسبه میکنی بگم؟؟؟ خوب اولا موقع محاسبه این شرایط رخ میده مثلا ممکنه شما قوی باشی و بهشت و جهنم اقوامتون رو ببینی که مرده پس شرایط مختلفه باید قوی بود و قصد خیر داشت الان که من میگم وضعیت پدر مرحومتو میشه فهمید شما ممکنه جرقه ای در ذهنت ایجاد بشه که یعنی میشه و حتی ممکنه یاوریت هم بدن با نوشته هام یا حتی ممکنه خط یک ولی خدارو از نوشته هام بگیری ولی این چیزا اصلا مهم نیست منم وظیفه مه این جرقه رو بزنم در ذهن جوانان که میشه ولی جوان نباید بزرگش کنه مساله رو و‌روش حسابی حساب باز نکنه یعنی خلاصه من به خودم میگم نصو شبی اوضاع چه طوره یه ذکری بگیم بلند یه مرتبه یه موی اندازه ی دوتا بند انگشت نشانت میدن این مو رو شیاطین نمیبینن و خدا نشون داده بعد میفهمی که ذکرتو چه طور بگی و ضرب المثلش اینه که تو موی رو میبینی و من پیچش مو رو!! خوب مو ممکنه موی زن باشه ممکنه سیاه نباشن پ سفید باشه ممکنه لطیف باشه ممکنه رنگش شرابی باشه اینا هرکدوم طبق میلی که داری و ذهنیت قبلیت نشانه ای داره که با اون نشانه ای که از مو گرفتی میتونی بفهمی صدای ذکر بلند گفتنت باید چه طور باشه و جاسوسا چه نوعی ان مثلا و ضریب تحملشون چقدره یعنی خدا موی زنی رو نشون میده و شما با این موی اوضاع رو‌میفهمی پس باید خودتم محاسبه داشته باشی و دومین ضرب المثل اینه که اوضاع قمر در اقربه خوب ما علم نداریم علوم غربیه رو ولی اگر دلمون خدایی باشه و استخاره و دودل باشی یا خطری باشه یه مرتبه در دلت به صورت قوی استادی میگه یا فرشته ها حالا بستکی داره کی باشه و بشه خطش رو گرفت که اوضاع خرابه و قمر در عقربه یعنی تو‌نحس بودن رو از روی دستگاه نفهمیدی بلکه خودت قلبا اینکاره ای وقتی با خدا باشی حالا اگر این اصطلاح قمر در عقرب رو بلد نبودی مشکل برات ایجاد میشد در صورتیکه اونایی که علم غریبه دارن اگر دستگاه و‌فوت و فن علوم غریبه رو ندونن مشکل دارن پس ما خودمون یه دستگاه عظیم الهی میتونیم باشیم و قبلا هم درمورد استخاره صحبت کردم که دل ما ممکنه گاهی خدایی باشه و مثلا فورا از خودم سوال میکنم چه سوره ای میگه فورا در دلم یکی سوره ی قمر میگم چه آیه ای میگه آیه ی فلان و عدد رو میگه که البته دل شیطانی نیست و‌نباید باشه و باید حس و حالش باشه نه همینطوری خیالی !!! حرف زیاده در این موضوعات..