داشتم به یه موضوع تخصصی فکر میکردم که نمیشه جمعش کرد بحث رو و اون اینه که اگه تمام فرشته ها بیعت میکردن با امام زمان (عج) همه چیز حل بود و قبلا هم گفتم وقتی آقا ظهور کنه حکومت فرشته ها میریزه به هم و شکست میخورن و مثلا شما میگی از روی زمین یا حسین(ع) و سیمت وصل میشه راحت و بااین ذکر کارهای عجیبی میتونی بکنی!! ولی الان اینطوری نیست لذا مثلا اگه شما امام زمان رو ببینی یا فرشته ها نمیفهمن یا خط امام زمان رو نمیگرن و یا نمیتونن بگیرن وگرنه همه باید خبردار شن الان امام زمان کجاست لذا خدا نخواسته و خواست فرشته ها نیست لذا فرشته های مقرب تر بیشتر درخطرن و گریبانشون رو خواهند گرفت که این چه وضعیه امام زمان داره و مردم ما مگه ما خدا پرست نیستیم؟؟ لذا بازم میگم که خدا نخواسته و تقصیر فرشته هانیست البته فرشته های نامقرب هم هستن که اینا شما مثلا صلوات بفرستی ممکنه از صدا و گریه و اینا فرشته هایی ساخته بشن و چون ما اخلاص نداریم این فرشته ها مخلص نیستن و مثل بچه های خارجی که نامشروع به دنیا میان اینا ایراد دارن لذا اگر ما مخلص بشویم خعلی کمک میشه که امام زمان ظهور کنه!!! وگرنه امام زمان که جونش رو کف دست گذاشته ولی دستور صادر شده که خودت رو نشون نده وگرنه میکشتنت و این رو پدر بزرگوارش بهش گفته طبق روایات لذا باید تمامی فرشتگان بیعت کنند که این اتفاق هنوز رخ نداده و حتی مثلا من با چشمم امام زمان رو ببینم شمااگر موکل فرشته ای داری خبرت نمیده چیزی رو که من امام زمان رو دیده ام و حتی ممکنه اصلا این فرشته مشتاق دیدار حضرت نباشه و دست خودش نیست و شاید اصلا نشناسه و نامقرب هم باشه لذا صداش در تمیاد کسانی که امام زمان رو میبینن و شهدا هم که نمیشه باهاشون ارتباط زد که آقا فردا ساعت دو بیا پیش ما خبر بهمون بده اون ها هم عالم خودشون رو دارن ولی شما نیمتونی با دکز خودت فرشته ای بفرستی که امام زمان رو برات شناسایی کنه اینکار شدنی استا ولی خدا نمیخواد لذا افراد خاصی هستن که میدونن الان امام زمان در چه وجهی است و داره چه میکنه و همین رو هم که بدانی مزاحمیم و باید خعلی قوی باشیم مثلا دراحوالات رجبعلی خیاط خوندم که میگفت هرموقع که توجه میکردم که امام زمان کجاست میدیدم پیش یه جوانی که دکه داره اغلب هستن!! یعنی میشه آدم به جایی برسه که امام زمان رو ببینه و ردش رو بگیره ولی باید نور و خدا رو داشت نه توسط صرفا راهای بیراهه و فرشته پرستی ها وگرنه خود فرشته ها هم مشکل دارن متعصفانه.
خوب تو خونه خالی جنذ تا عکس گرفتم از خودم و تا آماده و کم حجم بشه یه مطلبی رو بازگو کنیم که آقا ما این اداها و اعتماد به سقف اینا که تا قبل از قرص و تیمارستان و اینا که نداشتیم یعنی یه آدم آرومی بودم که یک سال حتی به عنوان با اخلاق ترین فرد درمدرسه که مدیر عزیز و بزرگمون جدید شد در دبیرستان و استاد معنوی حتی بود و خعلی بزرگ بود خلاصه مشورت کرد با جند تا دانش آموز اونا هم منو انتخاب کردن و هنوز آیت الکرسی رو که هدیه دادن تو خونه مونه و مدیرمون هم خعلی ادیب شد از وبلاگ داری من و منم دیگه سال آخری تصمیم گرفتم برم غیر حضوری بخونم و فشار زیاد بود و مدیرمون گفت بیا صحبت کنیم و زنگ زد و فکر نمیکرد من قبول کنم چون خعلی خجالتی و ترسو بودم ولی من دیگه شیر شده بودم و حتی اونجا تو مدرسه یه نفر رو فرستاده بودن مامور کنار مدیرمون میگفت تو دلت میخواد بری دانشگاه شریف؟؟!! منم گفتم میخوام خودم درس بخونم و یه دانشگاه خوب اخزش دانشکاه آزاد شهرمون قبول شدم و ذرس خون و زرنگ نبودم و تمرکز نداشتم و وبلاگ میزدم همش و گفتم شما ؟؟ چون داشتم با مدیرمون بحث میکردم و مدیرمون میگفت که این روشت که مثل سنی هاست!!! خلاصه حالا کار نداریم من جلوی مانیتور حتی حق نداشتم صورتم رو بخوارونم چون موج زن ها پشت مانیتور آماده که من میخوام چی بگم و وبلاگ بنویسم و حتی حالا صورتم رو میخواروندم ولی تا سال ها کار خاص و فکری نمیکردم و همین طور مثل مترسک شده بودم و حنی بعدش که رفتم غیرحظوری بخونم تصمیم گرفتیم بریم کلاس کنکور وقتی ثیب نام کردیم دیگه پیش دانشگاهی هم راه انداختن و استاد های بزرگ که اینجا بدبختیمون شروع شد از تهران میومدن و پروازی و دانش آموزا همه بزرگتر و جنگی شده بود و مثلا معلم شیمی که خعلی قوی بود یا دینی کلی در حقم استادی کردن اینا که نمیشه بازش کرد اینجا که چقدر بزرگوار بودن و قوی و خلاصه جملات وبلاگ منو میگفت یهو جلوی بچه ها مثلا من نوشته بودم که ((به جای اینکه دستمون رو بگیرند یکی هم میزنن تو سرمون ))بعد ها گفتم شاید این چیزی که نوشتم رو اصلا کاره همین خودش بوده که به دلم انداخته و بچه ها پرسیدن شما روی چه کسی کار کرده اید میگفت روی ستار زارع!! ولی من که میدونم چه بزرگواری بود و چهره اش جوان بودا ولی خعلی نورانی و آدم میگه خضر نباشه خوبه!! یا معلم دینیه اگر عیسی نبوده باشه خعلی خوب میشه چون من قدرشون رو ندونستم! بعدشم که امام زمانی شدیم و وضع شیراز هم به هم ریحت دیگه اصلا کلا فضا خراب بودا و داغون خلاصه اینو میگم که آقا این اداها رو نداشتیم و در همین موسسه یکی میگفت بلخزه یکه کاری کردی یعنی داشتن کنترل میککردن وقتی 18 سالم بود که من دارم چکار میکنم و یه موسسه و کلاس خصوصی درسی ساختن ولی الان ما بازیگرم شدیم براتون لذا اینجا ما یه تکونی دادیم به خودمون اینا میگفتن بلخره یه کاری کرد این!! یعنی تحت شدید بود و زن ها پشت سر این موسسه ی ما و با آمدن این استادان حساس ترم شده بود و همش جنگ بود که زن ها آرام بشوند و مشکل نداشته باشن خلاصه وضع خراب بودا بعدها که دیونه شدم توی خونه خالی برای بار سوم که رفتم تیمارستان میومدن این استادان روی مخم و لحن صدامو عوض میکردن و فشار روانی یه چیزایی القا شد از راه دور انقدر قوی بودنا!!! یعنی میخوام بگم الان اینطوری شدم و خعلی خجالتی بودم و منم تو فکر بودم چه طور این کثافتکاریام درست بشه در آینده ونظر اینا به ما برگرده که خراب کرده بودن ضد ما پشت سرمون وخسادت های قوی و چشم زننده.دیگه با آمدن این استادان در 18 سالگی امام زمانی شدم و به دلم خوردن و گفت که بگم به معلم شیمی که ساعت شما هم خراب میشه؟؟ و ساعت من خرابه!!! خلاصه آقا ما هم گفتیم و استاده تسبیح رو در آورد جلوی همه و گفت که من این ساعت رو یه عزیزی بهم هدیه داده و یه بارم ازش پرسیدم توبه توی شیمی یعنی انفجار؟؟ بعد از چند هفته شیراز بمب گذاشتن!!! جهرم بودم و حالم خوب نبود و جهرم هم قرصی میدادن که همش بخوابم و اونجا هم حمله بود تا اینکه فهمیدم که مدیرمون زنگ زده بود خونمون که حال من خوبه یا نه؟؟ گفتن چه طور مگه بعد گفته بود که بمب گزاشتن توی حسینه ی سید الشهداء و و گفتن که من جهرمم دیگه وقتی حبرش رسید میترسیدم که شرش کول من باشه و تعجب کردم از اینکار مدیرمون که زنگ زده خونمون و نگرانم بوده!! یه بارم با مدیر دبیرستان رفتیم مشهد و من کچل کرده بودم ویچه ها هم مثل من بعضی هاشون کچل کردن خلاصه تو حرم قرار شد یه ساعت خاص جمع بشیم با مینی بوسی چیزی بریم هتل آقا ما دیدیم یه سخنرانی از آقای یزدی است ساعت رو نگاه کردم دیدم ده دقیقه گذشته توی حرم بودما خلاصه نرفتم سر قرار و کلی بیچاره مدیرمون ناراحت شده بود و دوستام میگفتن این رفته پیش دوست دخترشو خلاصه توی فرودگاه برای برگشتن هم دیدم دی وی دی محمود کریمی که خریده بودم نیست بعد برگشتم از سالن فرودگاه بیرون اومدم رفتم توی مینی بوس بگردم دیدم یه کیف کوچک روی زمینه و بعدش فهمیدم که این کیف متعلق به دختر مدیرمونه جون اونا آخر مینی بوس بودن و برگشتم دست خالی و پیش مدیرمون رفتم و قضیه ی محمود کریمی رو گفتم و گفتم این کیف رو پیدا کرده ام یعنی اگر من جای مدیر بودم حاظر بودم گم بشه ولی دست یکی مثل من نیافته خلاصه به بچه ها هم نگفتم چی شده و توی هواپیما که سوار شدیم دیدم کارت پرواز من بدبخت شماره نداره و من نشسته بودم کنار دوستام توی هواپیما که دیگه مدیرمون اومد گفت عیب نداره بری جلو شما؟ منم بلند شدم رفتم اول هواپیما نشستم چون فکر کنم شک کرده بودن بهم که خارج شدم از سالن فرودگاه!!وقتی هم میخواستم غیرحظوری بخونم و قرار شد با مدیرم صحبت کنم میگفت دوستام خواب دیدن که امام حسین داره حرم رو جارو میکنه و میگه مهمان داریم!!! بعدش بمب گزاشتن ولی گمونم خودش خواب دیده بود چون خعلی بزرگوار بود و استاد بزرگی بودش و الگوی نامحسوس من
یا مثلا توی این موسسه بچه ها و خوده معلم شیمی میگفت این استاده دینی بالاتره و میگفتن سوال کنکور حتی طرح کرده چند سال پیش و استاد دینی یه مرتبه صداشو تغییر میداد و شبیه به مستربین بود و تو هر جوی متناسب با اون جو آینده ی ما نوع خاص لحن صدا و قیافه داشت و میگفت دیگه مبخوام تو دانشگاه درس ندم!! و فامیلیس ستینه بود دلم براش تنگ شده و بدون نوشته ها درس دینی میداد و حتی از افرادی مثل صادق هدایت حرف میزد و نکات خاص و ریز درس دینی رو میگفت که به ذهن هیچکس خطور نمیکرد و خعلی من راهنمایی شدم و از یه عده شیعه که توسط شخصی به نام علی شیعه شدن در چین صحبت کرد یه صحبت هایی میکرد که در آینده بهش رسیدم و معلم شیمی هم همینطور میومد سرکلاس و می نوشت اولش روی تخته همیشه به یادش بعد مثلا من گناه میکردم از فیلتر رد میشدم و عذاب وجدان و وبلاگ مینوشتم و جو ضد من و روحانیون عصبانی از من و منم گیر میدادم به مشکلات مملکت که تقصیر ایناست و هبچ وقتم آدم نشدم گناهمو ترک کنم خلاصه یه شب که همینکارو کردم استاد شیمی اومد گفت اگه فلانجوره تقصیر منه و دستش رو گذاشت روی سینه و همش به آرامی میگفت تقصیر منه و یا سوال درسی که میپرسیدم میگفت سوال المپیاده و خعلی منو دوست داشت دیگه منم قدرشو ندونستم و در روح من موند یا مثلا معلم دینی میگفت دربعضی مناطق تهران مثل صداوسیما اصلا نمیزارن رد بشیم از خیابونش!!! یعنی نفوذ نداریم
خوب خونه خالی ام و نوحه گذاشتم به بهانه ی قلیان کشیدنم و کمی اشک ریختم و لطف بالا شامل شد فقط دونکته بگم و بعدشم رفتم شاهین گوش دادن چون با نوشتن نکات روی کاغذ حالم عوض شد و اشکم چشم تموم و اما نکته ی اول درمورد اشک جنسی زنان که نورانی و زیبا هستن و سراغ مان و از زیبایی و اخلاص اون ها اشک جنسی ما روان بود و چون به یاد زن مومن بود و نه حالا حتما نگاه جنسی داشتن به نقاط اون ها بلکه با ذکر بود و حتما حتما ما نیاز جنسی نداریم طبق آخرین عملیات بلکه زن لطیفه و اگه فکر کنیم درموردشون خواستنی هستن و چون ما تا حالا دخول نداشتیم و مجردیم واردشون که نمیشیم بلکه دو طرفه همو میخوایم و ذکر میگیم و چون به یادشون هستیم این اشک جنسی که به خودارضایی نکشید خعلی خوبه و دوا میشه اگه به منی نرسه کار و تجسم از راه دور ما ولی نکته ی اول اینه که ولی اشک دیده و چشم رو که من مثلا نوحه گوش کردم به یاد مثلا رهبر عزیزمون جاری شد و ایشان باب الله هستن و توانستم کمی اتصال پیدا کنم در این محرم به امام حسین یعنی باید ایشان بخوان و راضی باشن و یاری بدن و زنان رو بگیرند و بخوان تا ما وصل شویم و دیگه اسن اشک چشم ما مثل اشک جنسی نبود و مردانه و به یاد بزرگان جاری شد و سبک شدیم وگرنه امسال نتونستم برای امامم گریه کنم و وصل نمیشدم و توی این هواها نبودم و جنسی شد متعصفانه و سیمم به حضرت امام حسین و قمربنی هاشم و امام زمان وصل نمیشد و گریه نداشتم پس اولا باید شهدای زنده بخوان از پایین که ما بریم بالا این یک نکته و نکته بعد اینکه تا موقعی که ما نیاز جنسی داشته باشیم امام زمان دوره از ما چون تواضع نداریم و غرور داریم و در راه ایشان مستقیم نیستیم لذا ایشان روی زن ها فشار میاره که به سراغمون بیان و از نزدیک ممکنه به دادمون نرسن خعلی شده که من گناه کردم و رفتم غسل کردم و امام زمانی و زیبا شدم و با گناه مساله حل شد ولی موقتا ولی سرت کلاه رفته اگر هیجده رو رد کردی وگرنه مطلقا نباید نوجوان مخصوصا فکر جنسی کنه وگرنه خعلی بد میشه اگر به گناه بیافته چون حساسه و دوباره جوگیر شدم تا دوباره خارج شویم از حالت خودیت لذا وقتی شاخت بشکنه و ارضای جنسی شی نزدیکت میشن ملکوت ولی ما با گناه مسئله دار حل میکردیم ولی الان راهنمایی شدیم و قراره دیگه خود ارضایی نداشته باشیم فقط در همون حد اشک جنسی هم کفایت میکنه لذا شیاطین ولت نمیکنن و قراره موضع جدید بگیرن و از راه جدید بیان که باید مراقب بود در این سلوک جنسی و اشک معنوی که باید دوتاش برقرار شه تا کامل شیم حتی بدون ازدواج وگرنه کسی که ازدواج کرد شیاطین بسیار ناراحت میشن و همش میخان اختلاف درست کنن که مفسد بشن و طلاق بگیرن برن دنبال فساد لذا چون دستگاه و سیستم ازدباج سخت شده و مشکل شده و باید حتما جوان ها به نبوغ برسن و مرد شن درمقابل شیاطین که فتنه میکنن مخصوصا در شهرهای بزرگ در خانواده کنار زن لذا ما این روش هارو گفتیم وگرنه ازدواج که حقه
یه چیزی به قلبم خطور کرد وقتی تلوزیون میدیدیم و مستندی برای حضرت ساخته بودن یه فکری از عالم بالا خطور کرد که اثباتش رو هم میگویم حالا دقیق نیست و تخصصی نیست یاریمون بدید اینکه آقا حضرت امام حسین(ع) به نظر ما اینکه اگه زن و بچه ها همراهش نبودن شاید حاظر میشد اسیر و از این طریق مثل امامان دیگر که زندانی کشیدن حبس و شهیدبشه حالا ما کاری به هدف اصلی نداریم که با خون میشه ولی یه چیزی آقای فاطمی نیا (ره) فرمودند که همه ی امامان مثل هم اند یعنی امامان دیگر هم اگر شرایط امام حسین رو داشتند روزگارشون همین کار رو میکردن و از این بابت فرق نمیکنه خوب اثباتش من فکر کردم چه طور بتونم قانع کنم که امام حسین با اون مهربانی برای جنگ و خونریزی نیومده بود و اینا حالا گول خورده بودند و برای دنیا و حب ریاست آمده بودند هرچی میشد از طریق دیگه وارد شد ولی دیگه بحرانی شده بود وضع و خعلی خراب شد لذا زبان شمشیر کشیدن در وضعیت کربلا دلیلش اینه که اینا که مثل کفار نبودند که نشه هدایتشون کرد از طریق دیگه و نشه باهاشون صحبت کرد و مثل امام علی جنگاش نبود که مقابل کفار وایساد یا اینا که نمیخواستن حکومت اسلامی رو خورد کنن بلکه با زبان الله اکبر و مثل داعش با زبان اسلام و حکومت اسلامی اینکارو کردن پس ما همه که وظیفه نداریم که پاشیم بریم با داعش بجنگیم درست؟؟ چون اینا ار درون شیطانی شده اند و همش جنگ تن به تن نیست و اینا سنی هستند و دلسوزی امام حسین نمیزاشت که این هارو حتی بکشه یعنی یه اتفاقی افتاده اینا جوش آوردن مثلا فکر میکردن امام حسین برای حکومت اومده و با پول حل میشه البته یه عده اینطوری فکر میکردن لذا اثبات دیگرش اینه که امام حسین که جنگید و اسیر نشد یا از روش دیگر عمل نکرد به خاطر شخص بزرگ و نورانی مثل فرزندش امام سحاد و مخصوصا حضرت زینب بود که بره به شام و حکومت رو به هم بریزن لذا جنگید وگرنه با وضع و فضایی که چیده بودن اگر تسلیم میشد در کربلا حالا در قبل کربلا وضع فرق میکنه ولی حضرت زینب میخواست همیشه با امام حسین باشه لذا امام حسین که به این وضع کشته شد وراه شهادت با شمشیر و نیزه هابه بدترین وضع شد دلیلش میتونه حضرت زینب باشه که برسه به شام و سوریه و تا آیندگان هم برسه و امام حسین روی قیام حضرت زینب حساب باز کرد و برای زنان بود که جنگید در کربلا به اون وضع تا اسلام به اونجاهایی که امامان دسترسی ندارند بسه و جکومت یزیدی بپاشه و اسلام محمدی رخ بده الان هم وضع همینه ما یه دلیل عمده که با آمریکایی ها دست دوستی نمیدیم به خاطر حساس بودن زن هاست وگرنه شیاطین مثل مور و ملخ و ابزارهای جاسوسی توی خونه ی هممون هست حالا اثباتش سخته که چرا امام حسین این روش رو انتخاب کرد به بدترین وضع شهید بشوند کما اینکه انتخاب هم نکرد و بر سرش اومده و خواستند
بله این درسته که اینا زور میگفتن دشمنان اباعبدالله و نمیتونستن امامان ما رو تحمل کنن یعنی همین الان امام زمان هم ظهور کنه ما خودمون هم نمیتونیم عدل الهی رو تحمل کنیم چه برسه به سنی ها و اگه غائب نبود حتما خودمون میکشتیم ایشان را و درسته که دشمنان زور میگفتن و دشمنان سرسختی بودن و اونا شمشیر کشیدن و امام حسین دفاع کرد این درست ولی استراتژی ایستادگی و مقابله با دشمن در زمان های مختلف فرق داشته لذا امام سجاد سجده میرفت و میگفت من حرفمو نمیزنم چون میترسم حرفایی بزنم که کشته بشوم اصلا!! یا امامان دیگر حاظر شدند در زندان بمونن و یا امام رضا رو کشاندن به نزدیکی با حاکم غاصب
خوب شب عاشورا هست و شب بزرگی است و تسلیت میگم به شما و امام زمان و همه ی کسانی که میدونن !!ما امشب سیر داشتیم و خوشمون نمیومد به زن مردم بد نگاه کنیم و صلوات فرستادم براشون دیگه خودشون میخواستن لذا اولا گناه نکردم دوما روشی رو برای زیبا شدن کشف کردم که میخوام بگم برای پسران مجرد که چطور آرایش کنن چون مرد کامله و بدون زن میتونه زندگی کنه و زیبا باشه ولی درجه داره تقوا و اینو که میگم دقیقا ربط داره که شما نباید گناه کنی و مایع اصلی بیرون نیاد مایع فرعی رو بکش به صورت دیگه این رازه و بد خرجش نکنید و منم اون موقع که دیونه م کردن و فرستادن تیمارستان همش حمام بودم و لخت تو خونه خالی میگشتم چون معتقد بودم جام باید در بهشت باشه و باید قرص نخورم تا شهوت داشته باشم و مرد باشم ولی نشد نخوریم و فرستادن تیمارستان و قرصی که نصف نصف بود رو کردن الان شب و روز یکی و کمش نکردن که هیچ تو تیمارستان یه وعده بود الان شبم میخورم دووعده و بی اختیار شهوتم گل میکرد قبل لخت شدن و منم وسواس بودم که اگه هرمایعی خارج شد باید حتما غسل کنم و همش توی حمام بودم و میریخت بعد وحی میشد که بکش به لبت یا چیز دیگر بعد مثلا دست میزدم به دماغم یه زنی با خنده طوری که متوجه بشم که دارم چکار میکنم میگفت اینکارو نکن و دست به دماعت نزن و انگار همه چیزمو میدونست و عجل لولیک الفرج رو هم تو حمام گفت که یعنی امام زمان شهید شه و خغلی چیزا گفت و با خنده گفت دست به دماغت نزن شهوتی میشد و خوشش میومد و پشت مانیتور مشتریم بود وفکر کنم از طریق چشم خودممیدید و من تا حالا صداشو نشنیده بودم و گناه کردم و زشت شدم و همون مساله ی خیانت رخ داد و وقتی هم رفتم تیمارستان از حالت جنون درآمدم و ارواح ولم کرده بودن و قدرت نداشتم و عادی و زشت شدم و دیگه مثلا کارای عجیب مثل سوت زدن نداشتم یه بار هم پسر عمه م وقتی کوچیک بودم گفت که نماز جمعه میری گفتم نه گفت مثلا نماز جمعه ی جهرم یک حرفایی میزنه مثلا میگه منی رو به صورت خودشون نباید بمالن به عنوان اینکه زنان زیبا میشن و اینکار حرام است! لذا ما مایع قبل منی رو گفتیم و مالیدن به دماغ های پسران خاص خودش تحریک کننده است ولی این آرایش ظاهر بود برای مجردان ولی باطن چی؟ بله این خودش جنگ بزرگی است که مایع اصلی بیرون نریزه در هنگام یاد کردن استادت و شهوت منم یه کم خورد شده است که میتونم فعلا کنترل کردم این چند روزه لذا تقوا مهمه وگرنه خدا محرومت نکرده و زنان هم اکثرا مشکل دارن و نیاز جنسی و روحی و عاطفی و روانی دارن که باید فرشته ها با اذکار شوهرشون و محبتش رفعش کنه ما روش رو گفتیم بعدش هم چند تا عکس تو حمام و دستشویی گرفتم چون خواب بودن و ایشالا پست بعد میزارم ولی صلوات یادتون نره و توسل کنین اگه حتی به زنی فکر میکنه و میخواد تقوا بورزه و همینطوری بی اجازه به نقاط زن فکر نکنید و من به بازیگری فکر کردم و زنان بازیگر خعلی حق دارن جنسی بهشون فکر کنن!×××میخواستم این روش آرایش رو سربسته عرض کنم نشد و امیدوارم به گناه نیافتید چون رازه که امشب کشفش کردم و فورا چند تا عکس انداختم ولی اشک چشم یه چیز دیگری است و خعلی زیبا کنه چهره ی مرد و زنان رو و حتی نورم به ما میده مخصوص اشک بر اباعبدالله الحسین ع همه چیز بهت میدن من خودم عذاب وجدانا گریه میکردم و روضه ها و نوحه های حضرت رو که حاج محمود میخوند رو خعلی دوست داشتم و روزی چندین ساعت با سیم توی گوش گوش میکردم و خعلی تاثیر مثبت گذاشت روم ولی دیگه رانده شدم!!البته شما فکر نکن اگه ما به فکر سانفرانسیسکو نباشیم میریم به سمت خدا اصلا حتی جسمانی نیاز داشته باشی بر سرت سوار میشن یعنی یه کاری میکنن که توی خونه نمیتونم صحبت کنم و یا نورانیتم کم میشه یا لحنم افتضاست الان که به فکر زنان هستم اعتماد به نفسم بالاست و خعلی مساله رو بزرگ نمیکنم و نیاز معجزه آسای جنسی نمیدونم بلکه یه نیازی که گور بابای زنان هم کرده درصورتیکه همش فکر میکردم خعلی جذابم و همه زنان مثلا منو و اونجامو دوست دارن حالا که بهشون فکر میکنم میبینم اونا حتی نیاز خودشون رو پست میدونن چه برسه به فکر ما و مصرف گرا هستن و معجزه که نمیشه کرد و اونا محبتشون زنا خورد شده درست ولی اینطور نیست که بدون من مثلا چیزی بشه من اگر میل جنسی ام روا نشه و خوار بشم خدا حتما یه زنی رو میفرسته یا یه کاری میکنه که من از خجالت درآم ولی زنان محبت الهی همشون ندارن که حالا بخواد معجزه آسا حال منو خوب کنه بلکه یه نیاز کثیفی است در دنیا بیشتر اوقات برای ما جنبه ی روحانیت به خودش گرفته برای ما که زن نداریم!