بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خب میبینن ما نور داریم میگیم میخندیم نماز میخونیم دماغمون چاقه و مسجد میریم بعد یک سری افراد رو میارند در زندگی ما بعدشم اگه قبول نکنیم بهمون میگن روانی که باید بره تیمارستان یعنی توجه میکنی دارند میرینن تو زندگیمون بعدشم بستریمون میکنند تیمارستان!! گاهی اوقات یه مجرم زندانی میارند تو زندگیت مثلا یارو قاتله خب چرا تو زندگی من چون هدف دارند میخان خرابمون کنند وگرنه هیچ سودی که برای من نداره هیچ حالم بدترم میشه خعلی بدتر حالا همش از نزدیک وارد زندگی من نشده بلکه صدام جاسوسی میشه یا داره منو میبینه حالا من چکار میتونم بکنم برای یک قاتل که قراره اعدام بشه فقط میدونم له میشم زیر بار گناهش و بهم افسردگی تزریق میشه!!! گاهی یه فرد که شراب میخوره و میخواد همه چیز رو فراموش کنه میاد تو زندگی من شاید منم بگیرم بخوابم از بس از خودم بدم میاد وقتی میاد تو زندگیم و گاهی یه آدم که خودکشی کرده رو میارن تو زندگی من گاهی یه زن حسود یا مامور حسود گاهی یه آدم روانی گاهی یه آدم عاشق گاهی یه آدم افسرده گاهی یه آدم مصیبت دیده گاهی یه دکتر یا پلیس یا قاضی که درگیره با مجرم ها و گاهی شیاطین و جادوگرها میان گاهی آدم گنهکار گاهی مریض گاهی پیرمرد پیرزن میارن گاهی شدیم سوژه بازیگری برای سریال و فیلمها و دارند رو من عملیات میکنند تا واکنشم رو ببینند گاهی روانشناس و دکتر و ...
خلاصه اینکه کی باید روی من کار کنه و نظارت کنه بر من و چند تا مامور و چقدر بیان تو زندگیم همیشه دعوا بوده چون اولا نهادها و سازمان ها مختلفند و دوما امنیت من ممکنه در خطر بیافته و درسته من بیمار روانی ام و کمتر ریسک میکنند منو بالا بیارند و روم کار کنند ولی یه مرتبه یه حرفی میزنیم حمله بهم میشه درسته وقتی میان تو زندگی من نامحسوس میان ولی من میبینم حالم تغییر کرده فکرم تغییر کرده احساسم و زندگیم و یه آدم دیگه شدم که فرق دارم با دیروز لذا میفهمم دارند روم کار میکنند و تحت نظرم تو خانه!!!
- ۰۴/۰۵/۳۱