اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ق.ظ | پلیسعلی | ۰ نظر

سلام من چند روز پیش یه عکس از خودم گذاشتم و توضیحاتی دادم ولی میبینم باید تو وبلاگ هم بیشتر توضیح بدم و هرچی میخام زبونمو باز نکنم نمیزارند انگار بله دوستم یه عکس طنز ساخته بود که تو زندانه و جرمش اینه که کلیپ های منو یعنی پلیسعلی رو ادیت کرده و من رفتم بهش گفتم تو هرچی میخای منو مسخره کن و من روانیم و آینده ندارم و آدم مهمی نیستم و باید بهت پول هم بدم مجانی منو مشهور میکنی و کلیپ های جالبی ازم میسازی دیدم فایده نداره پس عکسم رو گذاشتم تو باهم یه توضیح کوتاه دادم الان بیشتر توضیح میدم اما مقدمه اینکه اولا دیگه تیم شاه غلام و فجرسپاسی کاری بمن نداره مثل نوجوانی که بحث نظامی مطلق باشه کارای من و اوضاعم و کلا اوضاع کشور عوض شده که شاغلام بباخه بخاد رو سر من خراب کنه دوما من تیمارستانم رو رفتم و عوض شدم و خوبی کردم بهشون اونا به ظاهر ظلم کردن بله ایراد داشتم ولی هیچگاه مخالف نظام و حکومت و رهبری نبودم حتی دولت لذا عوض شدم که حالا میگم سوما ما که جلو میاییم دعای امام زمان و رهبری پشت سرمونه و قوی کار میکنیم حتی اگر هدایت نشده باشیم میدونیم و میبینیم که چکار کنیم که دلمون شاد شه و شانسکی کار نمیکنیم حالا مقدمه تمام اینکه من یه زمانی تو نوجوانی و ایام مدرسه وبلاگ مینوشتم و روم حساس بودن و حرفای گنده هم میزدم چه در برنامه ها و سیاست چه در دین و درسته مشهور نبودم به اندازه الان ولی کشور دست ما بود و اخم میکردیم یه جا منفجر میشد لذا هوامو بشدت داشتن و همه غلام و نوکرم بودن و منم همش تو فضا بودم و گریه زیاد میکردم و هر روز یه بار خودارضایی و وبلاگنویسی و همه ازم میترسیدن چون کارای خطرناک میکردم و زیاد گریه میکردم کوچکترین داد زدن و ناراحتی خسارت وارد میکرد و از نوشته هام روز بعد جنایات کشور دلیلش روشن میشد و روح و جن و اینا پر بودن تو زندگیم و من همش تو فضا بودم و پلیسها خوب منو میشناختن و همه نوکرم بودم و میترسیدن ازم ولی یه عده حسود ترسیدند من بشم فرمانده شون و حسادت کردن و حمایت نکردن و منو فرستادن تیمارستان اونم سه بار و من وقتی رفتم تیمارستان دیدم این همه خوبی کردم اینم جوابش و وقتی تیمارستان رفتم دیدم اگه بخام کارامو ادامه بدم و شاخ باشم باید خودم رو بزنم به دیوانگی وگرنه حسودان منو میکشند و وقتی ازم بخندن و دوست داشته باشن منو کاری به کارم ندارند و با طنز میشه واقعیت های تلخ رو نشون داد و فیلمهای مهران مدیری هم خعلی کمکم کرد اون موقه که من رفتم تیمارستان که سنی نداشتم هیجده سالم نشده بود پشت کنکور بودم و دو بار دیگه هم بردنم بعدش ولی از موقعی که فیلم ساختم گذاشتم تو اینترنت دیگه بستری نشدم و روم حساس نیستن و منو میبینن و مشکلمو میدونن و قرص ها دیگه چند سالیه نمیخورم شاید نه ساله قرص روان مصرف ندارم و اولین بار که خواستن بیست روز بستریم کنن گفتن باید دکترها منو ببینن تا قرص بدن و من زندگی گیاهی دارم باید تیمارستان جنگ و روان و یا تیمارستان عادی بستری شم و مشکلی نداشتم فقط شهوت به کلی اصلا یه ذره هم نداشتم و نمیدونم چه بلایی سرم اومده بود!! پس من دیگه نمیخام رییس باشم و تا تهش رو رفتم دیدم نابودیه و تخریب و حسادت که یه عده بترسند من فرمانده شون شم الان ازم بخندند بیشتر حال میکنم و بهتر کارمامو میکنم ولی بایام بچه بودم رییس کل مخابرات مرودشت بود و بعدش من یه مدت رفتم جهرم بمونم شد رییس کل مخابرات جهرم در زمان آقای روحانی که آقای جهرمی آذری هم اومد  و رفیقشه و من چند سالی مجبور شدم بمونم جهرم و همش فیلم میگرفتم تو خانه سازمانی که بهمون دادند تا اینکه برکنار شد و خودشم میخواست بره و بازنشسته شد و برگشتیم شیراز و تو شیرازم قبلش رییس بود ولی ربیس کل نبود تو مخابرات!!

  • پلیسعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی