بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من چند روز پیش یه عکس از خودم گذاشتم و توضیحاتی دادم ولی میبینم باید تو وبلاگ هم بیشتر توضیح بدم و هرچی میخام زبونمو باز نکنم نمیزارند انگار بله دوستم یه عکس طنز ساخته بود که تو زندانه و جرمش اینه که کلیپ های منو یعنی پلیسعلی رو ادیت کرده و من رفتم بهش گفتم تو هرچی میخای منو مسخره کن و من روانیم و آینده ندارم و آدم مهمی نیستم و باید بهت پول هم بدم مجانی منو مشهور میکنی و کلیپ های جالبی ازم میسازی دیدم فایده نداره پس عکسم رو گذاشتم تو باهم یه توضیح کوتاه دادم الان بیشتر توضیح میدم اما مقدمه اینکه اولا دیگه تیم شاه غلام و فجرسپاسی کاری بمن نداره مثل نوجوانی که بحث نظامی مطلق باشه کارای من و اوضاعم و کلا اوضاع کشور عوض شده که شاغلام بباخه بخاد رو سر من خراب کنه دوما من تیمارستانم رو رفتم و عوض شدم و خوبی کردم بهشون اونا به ظاهر ظلم کردن بله ایراد داشتم ولی هیچگاه مخالف نظام و حکومت و رهبری نبودم حتی دولت لذا عوض شدم که حالا میگم سوما ما که جلو میاییم دعای امام زمان و رهبری پشت سرمونه و قوی کار میکنیم حتی اگر هدایت نشده باشیم میدونیم و میبینیم که چکار کنیم که دلمون شاد شه و شانسکی کار نمیکنیم حالا مقدمه تمام اینکه من یه زمانی تو نوجوانی و ایام مدرسه وبلاگ مینوشتم و روم حساس بودن و حرفای گنده هم میزدم چه در برنامه ها و سیاست چه در دین و درسته مشهور نبودم به اندازه الان ولی کشور دست ما بود و اخم میکردیم یه جا منفجر میشد لذا هوامو بشدت داشتن و همه غلام و نوکرم بودن و منم همش تو فضا بودم و گریه زیاد میکردم و هر روز یه بار خودارضایی و وبلاگنویسی و همه ازم میترسیدن چون کارای خطرناک میکردم و زیاد گریه میکردم کوچکترین داد زدن و ناراحتی خسارت وارد میکرد و از نوشته هام روز بعد جنایات کشور دلیلش روشن میشد و روح و جن و اینا پر بودن تو زندگیم و من همش تو فضا بودم و پلیسها خوب منو میشناختن و همه نوکرم بودم و میترسیدن ازم ولی یه عده حسود ترسیدند من بشم فرمانده شون و حسادت کردن و حمایت نکردن و منو فرستادن تیمارستان اونم سه بار و من وقتی رفتم تیمارستان دیدم این همه خوبی کردم اینم جوابش و وقتی تیمارستان رفتم دیدم اگه بخام کارامو ادامه بدم و شاخ باشم باید خودم رو بزنم به دیوانگی وگرنه حسودان منو میکشند و وقتی ازم بخندن و دوست داشته باشن منو کاری به کارم ندارند و با طنز میشه واقعیت های تلخ رو نشون داد و فیلمهای مهران مدیری هم خعلی کمکم کرد اون موقه که من رفتم تیمارستان که سنی نداشتم هیجده سالم نشده بود پشت کنکور بودم و دو بار دیگه هم بردنم بعدش ولی از موقعی که فیلم ساختم گذاشتم تو اینترنت دیگه بستری نشدم و روم حساس نیستن و منو میبینن و مشکلمو میدونن و قرص ها دیگه چند سالیه نمیخورم شاید نه ساله قرص روان مصرف ندارم و اولین بار که خواستن بیست روز بستریم کنن گفتن باید دکترها منو ببینن تا قرص بدن و من زندگی گیاهی دارم باید تیمارستان جنگ و روان و یا تیمارستان عادی بستری شم و مشکلی نداشتم فقط شهوت به کلی اصلا یه ذره هم نداشتم و نمیدونم چه بلایی سرم اومده بود!! پس من دیگه نمیخام رییس باشم و تا تهش رو رفتم دیدم نابودیه و تخریب و حسادت که یه عده بترسند من فرمانده شون شم الان ازم بخندند بیشتر حال میکنم و بهتر کارمامو میکنم ولی بایام بچه بودم رییس کل مخابرات مرودشت بود و بعدش من یه مدت رفتم جهرم بمونم شد رییس کل مخابرات جهرم در زمان آقای روحانی که آقای جهرمی آذری هم اومد و رفیقشه و من چند سالی مجبور شدم بمونم جهرم و همش فیلم میگرفتم تو خانه سازمانی که بهمون دادند تا اینکه برکنار شد و خودشم میخواست بره و بازنشسته شد و برگشتیم شیراز و تو شیرازم قبلش رییس بود ولی ربیس کل نبود تو مخابرات!!
- ۰۴/۰۵/۱۳