بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی
گفت: ای پروردگارم! سینهام را [برای تحمل این وظیفه سنگین] گشاده گردان، (۲۵)
طه - 25
قرآن مبین
وَیَسِّرْ لِیٓ أَمْرِی
و کارم را برایم آسان ساز، (۲۶)
طه - 26
قرآن مبین
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی
و گِرِهی را [که مانع روان سخن گفتن من است] از زبانم بگشای، (۲۷)
طه - 27
قرآن مبین
یَفْقَهُوا قَوْلِی
[تا] سخنم را بفهمند، (۲۸)
طه - 28
قرآن مبین
سلام من همیشه تصوری که در ذهن موقعی که حضرت موسی علیه السلام تازه پیامبر میشه و خدا دستور میده برو پیش فرعون تصویری که در ذهن از ایشون داشتم یه بادیه نشین و چوپان بود که درس نخونده و دل صافی داره ولی سر به هوا و بازیگوشه نعوذ بالله چون غیر عمد یه نفر رو میکشه و دعوا میکنه و فرار میکنه ولی فرد بسیار بزرگ و پیامبر اولی العظم هست و اشتباه فکر میکردم یا موقعی که خدمت حضرت خضر میرسه اولش طاقت نمیاره علم الهی خضر نبی رو به دوش بکشه و جدا میشه ازش ولی شما نگاه کنید وقتی خدا بهش دستور میده برو پیش فرعون که طغیان کرده میبینی که چه دعای حکیمانه ای میکنه و از خدا میخواد که اولا سینه اش رو فراخی بده یعنی چی یعنی حوصله ش بشه شما بعضی اوقات حال نداری کتاب خوب بخونی و میدونی به نفعته و حالت رو خوب میکنه ولی حوصله نداری و شیطان حمله میکنه بهت اگه بخای فیلمی سینمایی ببینی تمرکزها روت میاد و خسته میشی و میل نداری خعلی کارها بکنی و طاقتشو نداری درگیر بشی و این معنای رب اشرح لی صدری هست و چه دعای بزرگیه دوما میگه که خدایا کارمو آسون کن یعنی موفقم کن و یاریم بده درست انجام بدم وظیفه الهی رو چون ممکنه برخلاف میل ذاتیم باشه ولی تو خواستی ازم خدا و تنفر دارم از اینکار که برم پیش فرعون و هم کار سختیه و درخطرم و خعلی سخته که پیش پادشاه مصر برم و دشمن و باهاش حرف بزنم و خدا باید پیشت باشه حتما و یاری بده سوما میگه گره از زبانم بگشا یعنی تخریب میشم و مسخره م میکنن و کم میارم حرف تورو ای خدا بزنم و بعضیا گفتن موسی در حرف زدن مشکل داشته و زبانش میگرفته ولی بعید میدونم بلکه این همه دشمن مرد میخاد حرف خدارو راحت بزنی جلوشون و چهارم میگه سخنم رو بفهمند یعنی بتونم چیزی که تو ای خدا میخای رو بگم و پیامت رو برسونم درست و صحیح نه اینکه هرچی خودم خواستم بکنم تو مخش بلکه حالیش کنم که خدا هست و به حاشیه نرم!!
- ۰۴/۰۳/۱۴