بسم الله الرحمن الرحیم
سلام وقتی کودک بودم و نوجوان و حدود ۲۵ سال پیش یه پیرمرد بود از تو کوچمون با دوچرخه رد میشد و یه دستگاه پشت دوچرخه ش داشت و بلند تو کوچه میگفت آبشی آبشی آبشیر وا میکنییییییم و یه صدای خاص داشت و همسایه ها که اخبار و همه چی رو میدونستن مسخره ش میکردن و تو خونه میگفتن آبشی وا میکنیییم ...پیرزن خفه میکنیم!!! و میخندیدن و من همیشه دلم براش میسوخت مثلا داشتیم با بچه ها تو کوچه فوتبال بازی میکردیم یه مرتبه پیداش شد و با اون لحن خاص گفت آبشی آبشی آبشی آبببشششیییی وا میکنیییییم بعد دوستم گفت بهش که پیرزن هم خفه میکنی و میخندید و پیرمرده یه نگاه بهش میانداخت و با دوچرخه میرفت و یه لبخندی میزد و دوباره میگفت آبشیییی و من همیشه دلم براش میسوخت چون مرد خوب و مهربانی بود و با زحمت دوچرخه رو میروند و هیچکس بهش توجه نداشت و مسخره شم میکردن و همیشه با خودم میگفتم چرا مردم میخندن از اینکه میگن پیرزن خفه میکنیم و منظور چیه یعنی میره تو خونه پیرزن ها و باهش سکس میکنه و یک قاتله؟؟؟ پس اگر قاتله چرا جلوش رو نمیگیرن و اینکه میگه پیرزن خفه میکنیم کجاش خنده داره نه به این پیرمرد حسادت دارن و خعلی زحمت میکشه و مرد خوبیه و دارن خرابش میکنن ولی حالا که به یادم اومد و تا حالا باید به رحمت خدا رفته باشه اینکه فهمیدم در جاهایی از کشور معتادان مثلا شغل غیر رسمی داشتن و تلفن و ردی از خودشون نداشتن و جنایتکار بودن و از محله ها رد میشدن به بهانه شغلی و خدمتی در خانه ها زنها مخصوص مسن و تنها رو خفه میکردن و اموالشون رو غارت و در اخبار جنایی از این شغل های غیر رسمی و جنایات بوده ولی نمیدونم چرا همش از نظر جنسی و مسخره و تخریب به پیرمرد مهربون نگاه میکردم و هیچ وقت عقلم نرسید که از همچین آدمایی بترسم حتی تا ده سال بعد هم قضیه جنایت رو درک نکردم و به فکرم خطور نمیکرد که اینا ممکنه دزد باشند چون پیرمرده مهربونی بود ولی همش برام مهم بود قضیه این پیرمرد و ذهنم همیشه درگیرش بود و مبهم بود داستانش و جای سوال مثلا بابام که به هیچ کس نمیخندید از این یارو میخندید و مسخره ش میکرد و تکرار میکرد و من نمیفهمیدم چرا و منم بیشتر دلم برای پیرمرد میسوخت!!
- ۰۳/۱۰/۲۷