بسم الله الرحمن الرحیم
سلام امشب قلیون رو آماده کردم و هنوز تو انباری ام دارم مینویسم بعد یه زن مومن دیدم حدود ۴۵ سال که بیشتر از همه بهم توجه داشت و فکر میکرد و اگرچه ندیده مش با چشم ولی برام آشنا بود انگار چند سالیه که کارام رو دنبال میکنه و منو میشناسه و افکارمو و شاید برام کامنت میزاشته و یا مامور خصوصیم بوده خب وقتی دیدمش حالش اینطور بود که برای کسی و مردی جذاب نبود دیگه و گرچه خوشگل و قوی بود ولی فداکار بود یعنی حاظر بود بیشتر حال به مرد بده و توهین و تشر بشنوه تا خودش بخاد حال کنه و حس پوچی و بی ارزشی داشت که کسی عاشقش نیست و مهم نیست برای مردی خب منم اولش ممه خواستم از خدا و در نظرش گرفتم و تو ذهن میدیدمش بعدا هم چیزای دیگه خواستم و آخرش فهمیدم ماه به ماه شوهرشو نمیبینه و آخرش رفت روی تخت دراز کشید خب بعضی زنان مخصوصا نظامی ممکنه تو مناطق محروم باشن و در جایی حبس و دور از مرد و خانواده که قبلا که در مورد حال کردن مجردی بحث میکردم براشون جذاب بود و کنترلم میکردن مثلا ممکن بود گوشیم رو چک کنن یا از تلوزیون منو ببینند یا روانشناس باشند یا مامور خصوصی زندگیم!!
- ۰۳/۱۰/۱۸