بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا ما حدود ساعت سه و نیم صبح بیدار شدیم و توی خواب عمیق و آرومی بودم الهی شکر دیدم تا اذان وقت هست یه قلیونی آماده کردم و بعد از یک نوحه از مداحان , قرآن گذاشتم و بازی کردم و از خدا زن خواستم دیدم اینبار زنهای جاافتاده با سن بالا که حتی ازم میخاستن دلبری کنم براش لذا بیشتر فکرای گوناگون کردم و از خدا خواستم مثلا که یه زن مومن که خوشحالش کنم و فکر آبدارم کردم و کلی حال و آب عشق ریختم و بعدشم فیلم گرفتم از نماهنگ قرآنی و نمازمو خوندم و یه نماز قضا هم فیلم گرفتم از خودم تا اینکه الان که هنوز تو انباری ام یه قلیون آماده کردم و قبلشم چند دقیقه جوشن کبیر خوندم بعد از صبحانه و یه نوحه از مداحان گذاشتم و بعد قرآن گذاشتم به زنها فکر کردم و قلیون میکشیدم که اولش یه دختر بود در ذهنم و از خدا اندام و ممه خواستم دیدم تو ذهنم وقتی ممه میخام سرشو میکنه بالا یعنی خوشم میاد لذا ممه خواستم دیدم یه زن اومد در ذهنم بجای دختره که سرشو بالا کرده و حس کردم شوهرش داره پاهاشو میخوره و زنه مومن بود ولی اخلاق نداشت و اعصاب و تند بود با شوهرش و چیز بهش میگفت ولی خوشش اومده بود و شاید صدای قرآن که گذاشته بودم رو میشنیدن لذا یه خورده از خدا خواستم یه زن مومن که ممه ش رو بخورم و توجهم به این زن و شوهر بود و زنه خوشش اومده بود ولی چون ناموفق بودن در حال کردن اعصاب نداشت و تند بود البته بعضی زنها وقتی خوششون بیاد تند میشن با شوهرشون و خشن میشن چون شهوتی شدن خلاصه دیدم زنه میخاد پاهاشو بخورم و شوهرشم داشت پاشو میخورد و دیگه اینطور نبود که شوهرش سرد بشه و نتونه بهش حال بده چون داشت میخورد اندامش رو لذا منم از خدا زن مومن خواستم که پاشو بخورم و زنه دیدم بیشتر تحریک شد و سر شوهرش رو فشار میداد به طرف خودش که بیشتر بخورتش پاشو خب اینجا بر خلاف دیروز که گفتم از خدا پای زنی رو که پیش شوهرشه نخایم از خدا بکنیم و بخوریم دیدم هنگام خوردن و لیس زدن میشه بخایم اگه به ذهنمون اومدن و خودشون خواستن ولی مرد داشت فداکاری میکرد و فقط حال میداد!
- ۰۳/۱۰/۱۸