بسم الله الرحمن الرحیم
سلام امشب تو رختخواب اومدم بخابم داشتم به کلیپ قبلی مناجات فکر میکردم دیدم در ذهن دختری گریه میکنه و داره به من فکر میکنه و بیقراره و بازی میکنه با خودش لذا گفتم منم بازی کنم و ذکر بگم و فکر نکنم اومدم بازی کنم که یه زن که موقع قلیون هم که خسته شده بودم از بازی تو ذهنم بود اومد تو ذهنم لذا فقط ذکر گفتم مثلا الحمدلله و بازی کردم با خودم دیدم میگه به فلانی فکر نکن و فلانی یه آدم مذهبی و یه جورایی همسایه ی دورمون هست بعد متوجه فلانی شدم گفتم آیا میخاد گمراهم کنه چون آدم گرم و مذهبیه تو مسجدم میاد میبینمش سلام علیک داریم و بعضی وختا تو ذهن میبینمش که روم کار میکنه بعد دیدم پیش زنشه چون الان نصف شبه و داشتم الحمدلله میگفتم و به همون زن قبلی فکر میکردم که دیدم زن فلانی بدجور ارضا شد و آب زیادی میدیدم که با سرعت میریخت خلاصه من زنها رو معمولا تنها میبینم در ذهن و با شوهر نمیبینم ولی اینا وسواسی شده بودن رو من چون یه کم مکث کردم و بازی نکردم ببینم چه خبره دیدم فلانی هم مکث کرده و با زنش بازی نمیکنه!!
آقا ما دیروز یه بحثی کردیم که ممه رو از خدا بخاهیم نگفتیم زنه پیش شوهرش بگه یه مرد مومن که ممه مو بخوره و در ذهن متوجه به من باشه بلکه توصیه شده به خود زنت بگو دوستت دارم که هیچ وقت فراموش نمیکنه ببین قرآن که مثال زدیم میشه ریاکارانه خوند و مانند ارتباط ذهنی هست ولی نماز ریا نداره و مخلصانه هست و مانند رابطه واقعی و عملی هست و باید با خود شوهرت در ارتباط باشی و ابراز علاقه کنی این یک نکته و نکته ی بعد خب اینا وسواسی شده بودن و محبت داشتن به من فکر میکردن گرچه آدمای بزرگواری اند و مذهبی و من کوچیکشونم ولی من که دیدم تحریک میشم در رختخواب و منو فرا میخونن دیگه از خدا ممه نخواستم و فکر نکردم و فقط ذکر گفتم و یکم بازی کردم!!
- ۰۳/۱۰/۱۳