بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا من صدبار گفتم این بیماران روان رو برا ما نفرستین وقتی ذکر میگم آخرش فهمیدم اینا دخترانی اند که ولشون کنی خودشون رو ارضا میکنن و روانی شدن و قرص خوردن و حالت مستی و بیهوشی دارن اولش که قلیون کشیدم و ذکر گفتم یه زن رو دیدم در ذهن که هی با دست انگار دخترانی رو دور میکرد بعد ما هم مشغول ذکر یونسیه بودیم و فکر میکردیم که خدایا نیاز داره بعد انگار زنه رو تخت بود سرش رو گذاشت رو بالشت و دختری بود که هی به اندامش نگاه میکرد و تو حال خودش نبود بعد دیدم بیماران دیگه هم تو اتاق بزرگ هستن و اونا هم میخان ولی این دختره ول کن نبود هی به پای این زنه نگاه میکرد دیدم اینطوری نمیشه نه میتونم به زنه حال بدم نه به این دختره لذا یکم سوره قل هو الله خوندم و بازی نکردم با خودم که وضع رو آروم کنن دکترا بعد دیدم دختران و زنهای دیگر هم هستن یه کم بهشون فکر کردم بعضیا واقعا کنترل نداشتن و بیهوش بودن ولی بیدار حالا یا زیر بغلشون رو گرفته بودن یا بسته بودنشون که بازی با خودشون نمیکردن یه مرتبه چندتا دکتر اومد بالای سرشون و سر هر تخت از این دخترا میرفت انگار صدای ذکر من پیش دکترا بود و سر هر تخت واکنش دخترهای مجنون رو میدیدن بعضیاشون پاهاشون رو باز میکردن بعضی تخت ها که دکترا میرفتن بالای سرش بیقرار میشد و یکیشون هوش بیداری نداشت و میخندید و یکیشون دراز کشیده بود و زن بود و بیخیال خلاصه آقا اینها عادت بد داشتن و شوهر نداشتن و دختر بودن و کنترل بر خودشون نداشتن و روانی شده بودن!!
- ۰۳/۰۹/۰۷