بسم الله الرحمن الرحیم
سلام الان داشتم قلیون میکشیدم و آخرش ذکر یونسیه گفتم و دختر باکره خواستم از خدا و بازی میکردم ولی تحریک نشدم فقط یه دختر اومد تو ذهنم گفت تو توی زندانی بله زیاد پیش اومده که صدای اذکار منو به زندانها میکشونن و پیش مجرمها و به نفشونه زندانیا ممکنه آرامش پیدا کنن و کمی یاد خدا کنن و کمتر جر و دعوا کنن و خودشون کلا اونجا ساکن و شاغلند و امکانات دارن و شهر رو مثه پلیس در دست دارند و امنیت شهر دستشونه و همشون بد نیستن اما اما انتظاری نیست در فضای مجرمانه ما عاشق شیم و تحریک شیم و حال ببریم من خودم سابقه روان دارم ولی سابقه زندان نه با اینکه تو خونه ماموران اسیرم کردن و وابستگی بهم دارن و ممکنه زیاد فحش بخورم و اذیت شن خانواده ولی قوی شدم ولی خب دیگه زندگی نداریم و محبت ایجاد نمیشه و مدام شیطانه و فضا فضای مومنانه و عاشقانه نیست مگر اینکه بفریادم برسند و توی فضای بیماران روانی هم زیاد بودم که اونجا بدتره و اصلا خدا رو نمیشناسن و افسردگی کلا تزریق میشه ولی خوب دعا و قرآن میخونم در پست نوشتاری قبل هم که اشاره کردم جلوی تلوزیون فکر داشته باشیم هنگام ذکر یونسیه و بازی کنیم و دختر باکره بخایم یک نکته رو نگفتم و اینه که قبل از حال کردن و بازی و زن باکره خواستن یه چندباری ذکر یونسیه میگم و عذاب رو در نظر میگیرم که ای خدا منو ببخش که کونم رو باید پاره کنن و دوباره ذکر یونسیه و ای خدا منو ببخش وگرنه چشمامو باید از حدقه درآرن و کور کنند و خلاصه عذاب های مختلف رو بعدش از خدا زن باکره میخام و بازی میکنم و این جرقه صحبت قبلیم شد که جلوی تلوزیون فکر کنیم متناسب با چیزایی که میبینیم چون قبل از حال کردن جلوی تلوزیون امروز صبح چون مامان بابام مسافرتن و تنها بودم و قلیون رو اوردم جلو تلوزیون خلاصه دونفر تو پارک بودن نشون میداد تلوزیون امروز صبح شبکه نمایش که پارکی بود که دروازه قرآن و تخت جمشید و مکان های مشهور رو شبیه سازی کرده بودن در یک پارک مخصوص بعد این دو نفر راه میرفتن در پارک یکیش مجری و خبرنگار چیزی بود و یکیش کارشناس و صدای تلوزیون کم بود نمیشنیدم چی میگن و من قلیون میکشیدم و آیت الکرسی و الحمدلله رب العالمین و استغفرالله رب العالمین و صلوات و یا مهدی ادرکنی یا مهدی اغثنی و اللهم عجل لولیک الفرج رو هر کدوم چند بار گفته بودم و فکر هم داشتم که مثلا خدایا شکرت سالمم و ذکر الحمدلله رب العالمین میگفتم و حالا میخاستم ذکر یونسیه بگم و شبکه آموزش این دو مرد رو در این پارک نشون میداد و من عذاب رو تجسم میکردم که خدایا گناهام رو ببخش که مثلا باید چاقو بزنن بهم و بسوزونم و جزغاله بشم و اینا بعد میدیدم این مرد که راه میره پاش درد میکنه و سخته راه رفتن در پارک بعد ذکر یونسیه میگفتم و فکر میکردم که خدایا گناهامو ببخش که باید فلج بشم و نتونم راه برم یا این دونفری که تلوزیون شبکه آموزش نشون میداد موهاشون ریخته بود یه خورده ش بعد ذکر یونسیه میگفتم و در دل میگفتم خدایا ببخش منو وگرنه باید کچل شم بعد چند بار این ذکر رو گفتم و بعد از خدا دختر باکره خواستم و ذکر یونسیه میگفتم و در پست قبل توضیح دادم دقیق برای خال کردن ولی جرقه ش از اینجا بود از تجسم و ذکر و فکر برای عذاب خود!!
- ۰۳/۰۷/۲۷