بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آدم گاهی ممکنه به جایی برسه دیگران براش مهم نباشن یه نوع خودخواهی و یا فشار روشه که اگه دوستش بمیره مریض باشه گرفتار باشه اهمیت براش نداره حالا دقیق نمیدونم چرا به این نقطه رسید که دلش برای دیگران نمیسوزه شاید فشار زندگی نمیزاره احساس داشته باشه دیگه خوشحال کردن دیگران و خدمت به مردم ارزشی براش نداره و به نوعی از مذهب و دین دور شده و اخبار مملکت و مشکلات مردم براش فرقی نداره و دیگه احساس نداره و در هر شرایطی نمیتونه کار کنه و هرجایی نمیتونه بره و حوصله خودش رو هم نداره چه برسه دیگران و دنبال علم آموزی و یاد گرفتن نمیره انگار شیطان روش مسلطه و هیچ کاری نمیکنه و از زندگی افتاده و لذت نمیبره و دیگه چیزی خوشحالش نمیکنه و حال نداره زحمت بکشه و تلاش کنه و امیدشو از دست داده و میخوره و میخابه و زندگی براش جذابیت و معنا نداره شاید مشکلش معنویته که نور خدا در زندگیش نیست و عاشق نیست نه عاشق خدا و نه عاشق دیگران وگرنه زندگی ماشینی و بی روح و بی احساس نداشت!!
- ۰۳/۰۷/۲۶