بسم الله الرحمن الرحیم
خدا بیامرزتش رضا داوودنژاد رو از دوران نوجوانی میشناختم و خعلی عجیبه روز شهادت امام علی علیه السلام رفت و این نشونه ی خوبیشه و طفلک خعلی مهربون و زیادی خوش اخلاق بود و دوست داشت با محبت زیاد همه چیو درست کنه ولی نمیدونم منو میشناخت یا نه ولی یادمه یه فیلم سینمایی اون روزای نوجوانی که همش گناه و گریه میکردم و شهوتمو نمیتونستم کنترل کنم و همش وبلاگ مینوشتم و گریه میکردم ازش دیدم و تو ذهنم بود اسم فیلمه تیغ زن بود و تو ذهنم بود که فضای خراب من توش بود یادم نمیاد چی میگفتن و چی شد ولی رضا داوود نژاد و رضا عطاران و علی صادقی توش بازی میکردن و فیلمه آرومم کرد فقط یادمه دوتا رضا تو ماشینی بودن و با اینکه خوب بودن ماشینی رو تعقیب میکردن تو جاده شمال و میخاستن شاید تیغش بزنن و یادم نمیاد چی شد ولی فضای سنگینی بود و جالبه دیالوگاشون چند جاش حرفایی بود که من میزدم یا مینوشتمو گریه میکردم محض همین تو ذهنم موند اسم فیلم و دلم میخاد اگه شد بازم فیلمه رو ببینم اون روزا دیوونه ها زیاد بودن و ماموران مومن و فیلمهایی که میساختن هم روی کسانی که کارهای بزرگ و مومن بودن سرمایه میساختن هم خود بازیگر نوک پیکان خطر و ریسک و کارای گنده بود و کاراشون طرفدار و بازدید داشت و ملت هم دنیای مجازی قوی نبود و فیلمهارو دنبال میکردن ولی الان تا یکی دیوونه شه و گریه برای شهادت کنه و بیقرار و دیوونه باشه دیگه گروهای روانشناسان و مامورا و دکترا نمیزارن مرد بشه و نا آروم و فورا یه شیفاف تو اونجاش میزارن آروم شه و هم خوب شده هم بد که یه نفر همه کارهای بزرگ رو نکنه و نپرستنش و در خطر نباشه و مسولیتش رو قبول میکنن خرابکاری نکنه و نمیتونه بکنه یکی از کارهایی که دیوونه ها میکنن تخریبه سیستم ماموراست از فسادشون گرفته تا نظریه ها و اهداف و برنامه هاشون ولی دیگه کسی نمیتونه شاخ بشه اون موقه کسی ناجی بود که شاخ شه و مومن هم باشه!!
- ۰۳/۰۱/۱۸