بسم الله الرحمن الرحیم
ننه کریم پیرزن زبر و زرنگیه ۷۹ سالشه و همه ی کاراش رو خودش میکنه کریم پسر بزرگترشه و کلی نوه داره ننه کریم همیشه لبخند رو لباشه و شاده و هرکی هم ببینتش بیخودی و ناخودآگاه میخنده فقط یه عادت بد داره که غیبت میکنه از رو نفهمی و زیاد که حرف میزنه و گرم حرف زدن میشه دیگه غیبتم میکنه و خودشم متوجه نیست واقعیتش نوه هاش وقتی میان خونه ش آهنگ میزارن از رو گوشی و ننه هم پایه ستا وامیسه رقصیدن باهاشون تازه عضو گروپ مجازی هست ولی بیشتر عکسارو میبینه و نوه هاش یادش دادن ولی هر روز یه مشکل براش پیش میاد ولی نوه ها پشتشن و درستش میکنن گوشیش رو ننه کارش اینه که جوانارو بهم برسونه و هرکی دختری رو میخاد یا دختر و پسری که همدیگرو دوست داشته باشن میان خونه ش تا کارشون رو راه باندازه ازدواج کنن ننه خعلی دعا میکنه هرکیو که بیاد پیشش و زبانش خیره و همه هم ننه رو میشناسن و روزی نیست که مهمون از اقوام و دوستان خونه ش نباشن و ننه تو مراسم ختم زیاد شرکت میکنه و گریه میکنه ولی چیزی که جدیدا ناراحتش کرده و مریضش کرده و به گریه انداختتش اینه که تو گروه مرحوم شوهرش رو پیش یه زنی خوشکلی دیده که دست به گردن هم انداختن هرچی بهش میگن فوتوشاپه واقعی نیست قبول نمیکنه و بیمار شده میگه میدونستم زنده است رفته خارج زن گرفته دوردورکی دزددزدکی و قبول نمیکنه حرفشون رو و خودش رو زده به مریضی و همه میگن میخاد بمیره و هی میان پیشش با گل و شیرینی و ننه هم از سرجاش تکون نمیخره و درست جوابشون رو نمیده و ناراحته البته یه خورده هم فیلم بازی میکنه ولی شبا میره عکس شوهرشو میبینه تا اینکه بچه هاش از قضیه آگاه شدن و عکس رو از گروه پاک کردن ولی فایده نداشت خلاصه یه عاقلی عکس ننه رو گرفت تو بستر بیماری و یه فوتوشاپ با آقای مدیری کنارش گذاشت و پیرزن که تو گروه دید قه قه میخندید و حالش خوب شد و میگه خوب میگفتن دروغکیه اینا همش!!!
- ۹۸/۱۰/۲۰