یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۰۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، یکی از افتخارات شیعه این است که همیشه در مقابل دشمنان ولایت با سلاح استدلال و منطق و با شمشیر برهان به میدان بحث و گفتگو آمده و در طول تاریخ با هر فرقه و مسلکی حاضر به مناظره شده است. شیعیان حتی از بزرگترین علما و ماهرترین جدالگران غیرشیعی ابداً هراسی در دل ندارند و این امر بر خود مخالفین روشن است. لذا بسیاری از دشمنان شیعه، جوانان ِ مکتب خود را از بحث با علمای شیعه بر حذر می‌دارند و این خود بهترین دلیل بر بطلان راه آنها و حقّانیت مذهب شیعه است.علمای شیعه حاضرند تمام استدلالات خود را بر اساس منطق و فلسفه و عقل بیان کنند و در بحث با فرقه ای از فرقه‌های اسلام، حاضرند فقط از قرآن و کتاب‌های مورد قبول خودشان استفاده کنند؛ و این خصوصیتی است که هیچ فرقه دیگری دارای آن نیست. موارد زیادی از بحث‌های استدلالی اهل تشیّع با اهل تسنّن در کتاب‌های تاریخی به ثبت رسیده است.

شیعه امیرالمؤمنین مانند خود علی (علیه السلام) است که فرمود:«اگر قرار باشد به تخت استدلال تکیه بزنم، با یهودیان به تورات و با مسیحیان به انجیل استدلال می‌کنم.»شیعیان نیز به پیروی از امام خود، اعلان می کنند که با تمام گروه‌ها و فرقه‌های مسلمان و غیر مسلمان حاضر به بحث و استدلال هستند و با دلیل و منطق، ثابت می‌کنند که تنها راه صحیح، تشیع و پیروی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

ادله حقانیت شیعه
عوامل ظهور و بروز شیعه و یا به تعبیر دیگر: جدایی شیعه از عامه را می توان در امور ذیل خلاصه کرد:
اوّل: وجود آیات فراوان بر امات و ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ.
دوم: وجود آیات فراوان در مورد فضائل و مناقب اهل بیت ـ علیه السّلام ـ.
سوم: وجود آیات فراوان درباره مرجعیّت دینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ.
چهارم: وجود روایات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیت ـ علیه السّلام ـ.
پنجم : وجود روایات فراوان درباره فضایل و مناقب اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ.
ششم: وجود روایات فراوان درباره مرجعیّت دینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ.
هفتم: وجد روایات فراوان در مرح شیعه و پیروان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ.
ما سعی کرده ایم در این رساله مخترصر برای هر یک از امور فوق به طور فهرست وارد ادله و شواهدی اقامه نماییم:
امر اوّل: آیات امامت
با مراجعه به قرآن کریم پی به وجود آیاتی خو.اهیم برد که بر امامت و ولایت امام علی ـ علیه السّلام ـ یا مجموعه اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دلالت می کنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
1. آیه ولایت
خداوند متعال می فرماید: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُوْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونُ » [1] « ولیّ امر شما تنها خدا و رسول خدا و مومنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات می دهند. »
داستان نزول آیه شریفه بنا بر آنچه در کتاب های تاریخی، تفسیری و روایی آمده، چنین است: روزی مرد فقیری در مسجد از مردم تقاضای کمک کرد، علی ـ علیه السّلام ـ که در حال رکوع بود، انگشتر خود را به عنوان صدقه به او داد. آن گاه این آیه توسط جبرئیل پیابر ـ که در منزل بود ـ نازل شد.مضمن این حدیث توسط ده نفر از صحابه نقل گردیده و بیش از پنجاه نفر از علمای اهل سنت آن را در کتب خود آورده اند؛ مثل طبرانی،[2] ابوبکر جصّاص،[3] واحدی،[4] زمخشری،[5] و....
2. آیه انذار
خداوند متعال می فرماید: «اِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. »[6] « همانا تو بیم دهنده ای و برای هر قومی هدایت گری می باشی. »جمهور عامه از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت کرده اند که فرمود: « من منذر و علی هادی است و با تو ای علی! هدایت شوندگان هدایت یابند. »[7]
3. آیه تبلیغ
خداوند می فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنزِلَ الَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ. »[8] « ای رسول! ابلاغ نما آنچه را که پروردگارت محافظت می نماید. »ابن عسا کر به سند صحیح از ابی سعید خدری نقل می کند که این آیه شریفه در روز غدیر خم بر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شأن امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شد.[9]این حدیث را هشت نفر از صحابه و چهارده نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
4. آیه اکمال
خداوند متعال می فرماید: «الْیُومَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسلامُ دیناً »؛[10] « امروز دینتان را بر شما کامل نموده ونعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدن بر شما که اسلام دین شما است. »خطیب بغدادی به سند صحیح ازابی هریره نقل می کند که هر کس روز هجدهم ذی حجه (روز غدیر خم) را روزه بگیرد خداوند ثواب شصت ماه روزه را به او عطا می کند. روز غدیر روزی است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دست علیّ را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ مومنین نیستم؟ گفتند: آری ای رسول خدا! آن گاه فرمود: هر که من مولای او هستم ای علیّ مولای اوست. در این حال عمر بن خطاب دو بار به علی تبریک گقفت و عرض کرد: ای پسر ابی طالب تو مولای من و مولای تمام مسلمانان گشتی، در این هنگام آیه فوق نازل شد. [11]مضمون این حدیث را بیش از پانزده نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
امر دوم: آیات فضائل
در ذیل به برخی از این آیات اشاره می کنیم.
1. سوره دهر
خداوند متعال می فرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّه مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرًا، اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورًا »[12]« و هم به دوستی خدا به فقیر و اسیر و طفل یتیم طعام یم دهند (و گویند) فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم.سی و شش نفر از علمای اهل سنت تصریح نموده اند که این آیه در شأن اهل بیت پیامبر ـ علیهم السّلام ـ نازل شده است: فخر رازی در التفسیر الکبیر، ذیل همین آیه، قاضی بیضاوی در انوار التنزیل، سیوطی در الدّر المنثور، ابوالفداءِ در تاریخش،[13] بغدادی در تاریخش[14] و غیره.
2. آیه شراء
خداوند متعال می فرماید : « وَ مِنَ النّاسَ مَنْ یَشری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَءُوفُ بِالْعِبادِ»[15] « برخی مردان اند که از جان خود در طلب رضایت خداوند در گذرند و خداوند دوست دار چنین بندگانی است. »ابن عباس می گوید: « این آیه در شأن علیّ ـ علیه السّلام ـ نازل شد، هنگامی که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از دست مشرکین فرار کرده و با ابوبکر به غاری پناه برد، علی ـ علیه السّلام ـ در مکه در رخت خواب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خوابید. »[16] ابن ابی الحدید می گوید: « تمام مفسرین، روایت کرده اند که آیه فوق در شأن علی ـ علیه السّلام ـ نازل شد، آن هم در شبی که آن حضرت در فِراش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آرمید تا جان پیامبر محفوظ بماند. »[17]
چهارده نفر از علمای اهل سنت بر نزول آیه شریفه در شأن اما علی تصریح نموده اند که عبارت اند از: زینی دحلان،[18] فخر رازی،[19] ابن اثیر، دیار بکری[20] و غیره.سیزده نفر نیز تصریح نموده اند که این آیه در « لیله المبیت » بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است که عبارت اند از: احمد بن حنبل،[21] طبری،[22][23] ابن سعد،[24] ابن هشام،[25] ابن اثیر،[26] ابن کثیر[27] و غیره.
3. آیه مباهله
خداوند متعال می فرماید: « فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا تَدْعُ أبْناءَنا وَ أبناءَکُمْ و نساءَنا وَ نساءَکُمْ وَ أنفُسَنا و أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَتَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکاذِبینَ »[28] « پس هر کس با تو در مقام مجادله در باره عیسی برآید پس از آنکه به وحی خدا بر احوال و آگاه شدی بگو که بیایید ما و شما با رزندان و زنان خود با هم به مباهله می خیزیم تا دروغ گو و کافران را به لعن عذاب خدا گرفتار سازیم. »مفسرین، اجماع دارند بر این که مراد از « انفسنا » در این آیه علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ است که در این جا از علی ـ علیه السّلام ـ به نس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعبیر شده است.
احمد بن حنبل نقلمی کنند: هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ علی، فاطمه ـ حن و حسین را واست، آن گاه عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من اند.[29]بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین این مضمون را نقل کرده و آیه را در شأن اهل بیت ـ علیهم السّلام می دانند. از قرن سوم تا سیزدهم نیز بیش از پنجام نفر از علمای اهل سنت این مضمون را نقل کرده اند.
این حدیث را می توان از اه های مختلف تصحیح نمود:
1. حدیث در صحیح مسلم از سعد بن ابی وقاص نقل شده.[30]
2. ترمذی به صحّت آن تصریح نموده.[31]
3. حاکم به صحت آن تصریح نموده.[32]
4. ذهبی در تلخیص المستدرک به صحت آن تصریح کرده. [33]
5. ابن اثیر اصل قضیه را از مسلّمات دانسته است.[34]
6. جصاص تصریح به عدم اختلاف در حدیث نموده است. [35]
7. قاضی ایجی نیز به صحت این حدیث تصریح دارد. [36]
4. آیه مودّت
خداوند متعال می فرماید: « قُلْ لا أسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أجْراً اِلّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی؛ »[37] « بگو من از اجر رسالت جز این نمی خواهم که مودّت مرا در حق خویشوندان من منظور داریم. »جمهور عامه روایت کرده اند که بعد از نزول آیه فوق، سوال کردند: ای رسول خدا! نزدیکان تو که مودّت آنان بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: « علی، فاطمه، حسن و حسین. »این مضمون را بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین و حدود شصت نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال : سیوطی،[38] طبری،[39] احمد بن حنبل و دیگران.عده ای نیز؛ مانند: ابن حبّان در تفسیرش حدیث را از مسلمات دانسته است.
امر سوم: آیات مرجعیت دینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ
برخی از آیات دلالت بر عصمت و مرجعیّت دینی اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دارند که عبارت اند از:
1. آیه تطهیر
خداوند متعال می فرماید: « اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا »[40] « همانا خداوند اراده کرده تا هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دور کرده و شما را پاک نماید. »شکی نیست که این آیه ـ که دلالت بر عصمت دارد ـ در شأن اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد شده است.این شأن نزول را سیزده نفر از صحابه و ده ها نفر از علمای ا9هل سنت در کتب خود ذکر کرده اند.ترمذی در صحیحش از عمر بن ابی سلمه نقل می کند: « هنگامی که آیه تطهیر بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ درخ انه ام سلمه نازل شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ را دعوت کرد و سپس کساء را بر روی آ،ها کشید و عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس رجس و پلیدی را از آنان دور کند و آنان را پاک فرما »[41]
2. آیه اولی الأمر
خداوند متعال می فرماید: « أطیعُوا اللهَ وَ أطیعُوا الرَّسُولَ وَ ألِی الْأمْرِ مِنْکُمْ. »؛[42] « خدا و رسول و صاحبان امر از خود را اطاعت کنید. »مقصود از اولی الامر معصومینی هستند که اطاعت آنان به طور مطلق همانند اطاعت خدا و رسول خدا واجب است. البته در حقّ کسانی غیر از این دوازده اما، ادّعای عصمت نشده است.پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « هر کسی مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کسی مرا نافرمانی کند خدا را نفرمانی کرده است و هر کسی علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کسی علی را نافرمانی کند مار نافرمانی کرده است.» [43]
امر چهارم : روایات امامت و ولایت
یکی دیگر از عوامل ظهور و بروز شیعه، روایاتی است که دلالت بر امامت و ولایت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و در رأس آن علی بن عبی طالب ـ علیه السّلام ـ دارد؛ مانند:
1. حدیث غدیر
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه »؛[44] « هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.»
2. حدیث دوازده خلیفه
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « یکون بعدی اثنا عشر امیراً کلّهم من قریش »؛[45] « بعد از من دوازده خلیفه و امیر خواهد بود که همه آنان از قریش هستند. »
3. حدیث ولایت
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « انت ولیّ کلّ مومن بعدی »؛[46] « تو ولی و سرپرست هر مومنی بعد از من هستی. »
4. حدیث وصایت
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « انّ لکلّ نبی وصیّاً؛ و وارثاً و انّ علیاً وصیَّی و وارثی »؛ [47] « همانا برای هر نبی، و صی و وارثی است و همانا علیّ وصیّ و وارث من است. »
5. حدیث منزلت
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « انت منّی بمنزله هارون من مویسی الّا انّه لا نبیّ بعدی »؛[48] « تو نزد من مانند هارون نزد موسایی، مگر آنکه بعد از من نبی ای نیست. »
6. حدیث خلافت
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب به علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « انت اخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا » [49] « تو برادر، وصیّ و جانشین من در میان قومت می باشی، پس به ساخنان او گوش داده و او را اطاعت کنید. »
امر پنجم: روایات فضائل
در ذیل به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
1. حدیث نور
پیابر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « کنت انا و علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ نوراً بین یدی الله قبل أن یخلق آدم باربعه آلاف عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین. فجزء أنا و جزء علیّ » [50] « من و علی بن ابی طالب نوری واحد نزد خداوند متعال بودیم، قبل از آ، که خداوند حضرت آدم را به چهار هزار سال خلق کند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسیم نمود: جزئی من و جزء دیگر از علیّ است. »این حدیث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
2. حدیث « أحبّ الخلق »
امام علی ـ علیه السّلام ـ کسی است که طبق نصّ نبوی : « احبّ الخلق الی الله » است.ترمذی به سند خود از انس بن مالک نقل می کند: مرغ بریانی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود.عرض کرد: خدایا! محبوبترین خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در این غذا شرکت کند. در این هنگام علی ـ علیه السلام ـ وارد شد و با او در غذا شرکت کرد. [51]این حدیث صحیح را نه نفر از صحابه، نود و یک نفر از تابعین و پنجاه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند. هفت نفر از آنان نیز درباره این حدیث کتاب تألیف نموده اند و گروهی از آنان نیز حدیث را از مسلّمات دانسته اند؛ مانند: مسعودی در مروج الذهب،[52] ابن عبد البرّ، محمد بن طلحه شافعی در مطالب السوول،[53] صفوری در نزهه المجالس و فضل بن روز بهان در ابطال الباطل.
این حدیث را می توان از راه هایی تصحیح نمود:
الف ـ عدالت و وثاقت راویانش.
ب ـ تصحیح جماعتی از علمای اهل سنت؛ مانند: حاکم نیشابوری و قاضی عبد الجبار معتزلی.
ج ـ به شعر در آمدن حدیث که دلالت بر اشتهار آن دارد.
استاد احمد حسن باقوری مصری می گوید: « اگر کسی از تو سوال کند که به چه دلیل مردم علیّ ـ علیه السّلام ـ را دوست دارند، تو باید در جواب بگویی: این دوستی از حدیث نبوی شأن گرفته است، زیرا طبق نصّ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ علیّ محبوب ترین فرد نزد خداست. »[54]
3. امام علی ـ علیه السّلام ـ میزان ایمان و نفاق
اما علی ـ علیه السّلام ـ فرمد: « لا یحبّنی الّا مومن و لایبغضنی الا منافق »؛ دوست ندارد مرا مگر مومن و مبغوض ندارد مگر منافق. »
این حدیث را هشت نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند، مانند مسلم در صحیح،[55] ترمذی در صحیح،[56] احمد در مسند [57] و ابن ماجه در سنن. [58]
4. اما علی ـ علیه السّلام ـ برادر معنوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
جابر بن عبدالله و سعید بن مسیّب می گویند: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بی اصحابش عقد اخوت بست و تنها رسول خدا، ابوبکر، عمر و علیّ باقی مادند، آن گاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس به علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « تو برادر من و من برادر تو ام ».این حدیث را چهارده نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: ترمذی در صحیح [59] و حاکم در مستدرک.[60]
5. امام علی و باز بودن درب خانه او به مسجد
احمد بن حنبل از زید بن ارقم نقل می کند که : گروهی از اصحاب، درهایی را از منزلشان به مسجد باز نموده بودند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « همه درها بسته شود، غیر از درب خانه علی ».آن گاه فرمود: « من دربها را از جانب خود نبستم و باز نگذاشتم، بلکه مأمور شدم و به مأموریتم عمل نمودم.» [61]ترمذی نقل می کند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « دربها را به مسجد، ببندید، جز درب خانه علی. » [62]این حدیث را حدود دوازده نفر از صحابه و سی نفر از علمای عامه نقل کرده اند.
6. امام علی ـ علیه السّلام ـ و ردّ شمس
ابوهریره می گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حالی که سرش در دامان علی ـ علیه السّلام ـ بود خوابید، نماز عصر نخوانده بود که خورشید غروب کرد. پیابر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که بیدار شد بر او دعا کرد، خورشید بازگشت، علی علیه السّلام، نماز عصر را وقت خود به جای آورد، آن گاه خورشید بازگشت. [63]این حدیث را نُه نفر از صحابه و چهل نفر از علمای عامه نقل کرده اند که ده نفر از آنها درباره این حدیث کتاب تألیف نموده و حدود سیزده نفر نیز آن را تصحیح کرده اند؛ امثال: ابوجعفر طحاوی،[64] طبرانی،[65] بیهقی،[66] هیثمی[67] و قسطلانی.[68]
7. امام علی ـ علیه السّلام ـ و ابلاغ سوره برائت:
ابو رافع می گوید: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ابوبکر را برای ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد. جبرئیل بر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد و گفت: سوره را یا باید خودت ابلاغ کنی یا کسی که از توست. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ علی ـ علیه السّلام ـ را به دنبال او فرستاد. علی ـ علیه السّلام ـ بین مکه و مدینه به او رسید، سوره را از او گرفته و بر مردم قرائت نمود. [69]
این حدیثص را هفتاد و سه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت است از: احمد بن حنبل در مسند،[70] ابن ماجه در سنن[71] و ترمذی در صحیح. [72]
8. امام علی ـ علیه السّلام ـ مولود کعبه
حاکم نیشابوری می گوید: « در اخبار متواتر آمده است که فاطمه دختر اسد، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ـ کرّم الله وجهه ـ را داخل کعبه زایید. » [73]این حدیث را هفده نفر از علمای اهل سنت نقل کرده، دوازده نفر به تواتر یا شهرت آن تصریح نموده و نه نفر نیز به اختصاص این فضیلت به امام علی ـ علیه السّلام ـ تصریح کرده اند.
9. امام علی ـ علیه السّلام ـ و گرفتن لواء
بریده اسلمی از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند که فرمود: « فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا رسول او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد. روز بعد ابوبکر و عمر منتظر بودند که آنها را صدا زند، ولی پیامبر ـ صل الله علیه و آله ـ علی ـ علیه السّلام ـ را در حالی که درد چشم داشت صدا زد و آب دهان در چشم او مالید، آن گاه پرچم را به دست او داد و عده ای نیز با او حرکت کردند.» [74]
10. امام علی ـ علیه السّلام ـ اولین مسلمان و مؤمن
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ فرمود: « علیّ اوّلین نفر از اصحاب من است که اسلام آورد. »[75]
11. امام علی ـ علیه السّلام ـ اولین نمازگزار با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
حاکم نیشابوری به سندش از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل می کند که فرمود: « با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هفت سال قبل از دیگران عبادت کردم. » [76]
12. امام علی ـ علیه السّلام ـ اعلم صحابه
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود : « من خانه حکمت و علیّ درب آن است. » [77]
و نیز فرمود: من خانه علم و علیّ درب آن است، هر کسی که ارده علم مرا دارد باید از درب آن وارد شود. »[78]
امر ششم: وجود روایات فراوان در مرجعیت دینی اهل بیت ـ علیه السّلام ـ
ازروایات نیز می توان مرجعیت دینی اهل بیت ـ علیه السّلام ـ را استفاده نمود که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. حدیث ثقلین
ترمذی از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که: در حجه الوداع روز عرفه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دیدم درح الی که بر شتر خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که فرمود: ای مردم! من در میان شما دو چیز گران بها می گذرام که اگر به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم. [79]
مضمون این حدیث را سی و چهار نفر از صحابه نقل کرده اند و نیز دویست و شصت و شش نفز از علمای اهل سنت در کتب خود به آن اشاره نموده اند.
2. حدیث « انا مدینه العلم »
حاکم نیشابور به سند خود از جابر نقل می کند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « من شهر علم و علی درب آن است، هر کسی که اراده کرده است شهر علم را دریابد باید از درب آن وارد شود. » [80]
مضمون این حدیث را ده نفر از صحابه پانزده نفر از تابعین و ده ها نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
3. حدیث سفینه
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « مثل اله بیت من مثل کشتی نوح است، هر کسی از آن تخلف کند در آتش قرار خواهد گرفت.»[81]
این حدیث را هشت نفر از صحابه؛ هفت نفر از تابعین و صد و پنجاه نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
4. حدیث امان
حاکم نیشابوری از این عباس نقل می کند که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « ستارگان، امان بر اهل زمین اند. از غرق شدن و اهل بیت من امان این امت از اختلاف اند، اگر قبیله ای از عب با اهل بیتم مخالفت نمایند بیت خودشان اختلاف شده و از گروه شیطان محسوب خواهند شد. » [82]
این حدیث را گروه زیادی از علمای اهل سنت نقل کرده اند.
5. حدیث: « علیّ مع الحقّ »
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « خدا رحمت کند علیّ را، با خدایا! هر جا علی است حق را با او قرار بده. » [83]
حاکم نیشابوری از ام سلمه نقل می کند که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « علیّ با قرآن و قرآن با علیّ است، این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. » [84]
این حدیث را بیست و سه نفر از صحابه و ده ها نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند. آیات و روایاتی که در شأن اهل بیت ـ علیه السّلام ـ ذکر شدند تنها فضیلتی برای آنان محسوب می شود بلکه از آنجا که این فضائل انحصاری آنان است دلالت بر افضلیت و برتری آنان بر دیگران دارد، و طبق نصّ عدّه ای ای اهل سنت همچون ابن تیمیر امامت حقّ افضل امت است.
امر هفتم : وجود روایات فراوان در مدح شیعه
در مصادر حدیثی اهل سنت روایات بسیاری می یابیم که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پیروان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ را تحت عنوان شیعیان علی ـ علیه السّلام ـ مورد مدح و ستایش قرار داده است، اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: نزد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودیم که علیّ ـ علیه السّلام ـ وارد شد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: « قسم به کسی که جانم به دست اوست همانا این (علی) و شیعیان او قطعاً کسانی هستند که روز قیامت به فوز بهشت و سعادت نائل خواهند شد.»[85]
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به من فرمود: تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود.» [86]
این مضمون را حدود سی و چهار نفر از علمای اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت اند از: ابن عساکر، ابن حجر، ابن اثیر، طبرانی، هیثمی، حاکم نیشابوری، سیوطی، ابن حجر، بلاذری، طری، خطیب بغدادی، علامه مناوی، متقی هندی، آلوسی و شوکانی.

برای اثبات حقانیت مذهب شیعه دوازده امامی دلایل منطقی و متقن فراوانی وجود دارد، براهین موجود را می‏توان به سه دسته کلی تقسیم نمود: 1. براهین عقلی، 2. دلایل قرآنی، 3. روایات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله).
طبیعی است گستردگی هر یک از این استدلالات، مطالعه کتاب های متعددی را می‏طلبد و در این مختصر امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن اختصارا به این برهان اشاره می‏گردد:

یک. از دیدگاه قرآن:

1. از نظر قرآن رهبری و امامت امت، حتما باید به ‏دست انسانی معصوم باشد که از هر گونه کژی دور باشد. این نکته‏ به تعابیر مختلفی در کتاب ‏الهی بیان شده‏ است. از جمله هنگامی که ابراهیم(ع) به‏ امامت رسید و آن منصب الهی را برای فرزندانش درخواست نمود پاسخ آمد: عهد من به ستمکاران نمی‏رسد.«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ؛[بقره/124] خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى ‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)»آیه مذکور نشان می‏دهد که امامت منصبی الهی است؛ نه به انتخاب افراد و به کسانی اعطا می شود که از هر ظلمی با مفهوم وسیع قرآنی آن پاک و مبرا باشند.آیه ابلاغ: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[مائده/67] و به دنبال آن آیه اکمال دین که درخصوص ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و جزئیات آن در روایات متواتره بیان گردیده است.

دو. از دیدگاه عقلی نیز باید توجه داشت که:

1. لزوم رهبری در جامعه، امری ضروری و انکار ناپذیر است.
2. رهبری در جامعه‏ اسلامی، باید براساس‏ احکام و قوانین الهی باشد.
3. احکام الهی و اجرای آن به وسیله کسی ممکن است که صد در صد به زوایای آن احکام آگاه و نسبت به آنها متعهد باشد.به عبارت دیگر اگر پیامبر(صلی الله علیه واله) حضور ندارد، این شرایط و اوصاف در نزدیک‏ترین فرد به‏ آن حضرت می باشد و به شهادت تاریخ و گواهی خلفا، هیچ کس در این جهات قابل مقایسه به امامان معصوم(علیهم السلام) نبوده است. حتی خلفا در موارد بسیاری احساس نیاز به ائمه(علیهم السلام) می‏کردند.

سه. از دیدگاه روایی:

روایات بی شماری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در کتاب‏های شیعه و سنی، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) را ثابت میکند مانند:
1. روایات مربوط به حادثه غدیر،
2. روایات لیله الانذار،
3. احادیث سفینه،
4. احادیث ثقلین و...
 

تا وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) زنده بودند شیعه و سنی نبود. رهبر همه پیامبر بود. بعد از پیامبر ما شیعیان فقه خودمان را از اهل بیت گرفتیم و اهل سنت از چهار تا عالم دیگه ،امام احمد حنبل ، ابو حنیفه ،امام مالک و امام شافعی.هنوز یک دقیقه نشده!!اولا: ما که فقه مان را از اهل بیت گرفتیم، سه تا آیه داریم، قرآن راجع به اهل بیت (علیهم السلام ) وقتی به کلمه اهل بیت  می رسد می فرماید : یطهرکم تطهیرا [احزاب/ ۳۳]"یطهرکم" یعنی معصومند. هیچ کس نگفته یطهرکم مال ابو حنیفه و شافعی هست. نه شیعه گفته نه سنی.

دوما : اهل بیت در قرن اول هجری بودند، اما چهار تا عالم سنی یعنی ابوحنیفه و شافعی و مالکی و امام احمد حنبل مال قرن دوم هجری بودند.اهل بیت یک قرن از آنها جلوتر بودند.قرآن می فرماید "و السابقون السابقون اولئک المقربون " [واقعه ۱۰-۱۱]

سوما : تمام اهل بیت شهید شدند، یکی از علماء اهل سنت سیلی نخوردند .قرآن می فرماید : "فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما " [نساء ۹۵]

نتیجه:ما شیعه هستیم بدلیل اینکه:
یک : ما فقه مان را اهل بیت گرفتیم، که معصومند «یطهرکم تطهیرا»
دو :یک قرن جلوترند «و السابقون السابقون »
سوم : همه ائمه شهید شدند « قتلوا فی سبیل الله »

البته باید بدانید که این مقدار آگاهی، برای کسی که خود را در معرض انواع شبهات قرار داده، هرگز کافی نیست و نیازمند مطالعات جدی است. که در پایان منابعی در این رابطه خدمت شما معرفی می کنم.علاوه بر مطالب فوق، فقط همین قدر کافی است بدانید که تمام عقاید شیعه از طریق منابع اهل سنت قابل اثبات است و کتاب هایی مانند ((عبقات الانوار)) که ده ها جلد می باشد, همه با منابع اهل سنت حقانیت شیعه را به اثبات رسانده است.نویسندگان برخی از کتب ذکر شده خودشان از علمای اهل سنت بوده که پس از تحقیق شیعه شده اند. برخی از این کتاب ها مناظرات علمای شیعه و سنی می باشد. مانند المراجعات که بسیار عمیق و عالی است و بزرگترین علمای اهل سنت را به اعتراف نسبت به حقانیت شیعه واداشت.

دیندار واقعی کسی است که به تمامی فرامین الهی پایبند باشد و از تمام دستورات اطاعت کند، نه این که هر عملی موافق طبع او بود انجام داده و هر کدام که مخالف بود رها کند.اگر تمام فرامین الهی؛ اعم از واجب و حرام، سهل و سخت و... را انجام داد، می‌شود به او گفت دیندار واقعی، گاهی اشخاصی به عنوان دیندار در بین مردم هستند که فقط ظاهر خود را حفظ می‌کنند امّا در واقع، همه دستورات دین را انجام نمی‌دهند؛ این شخص به عنوان سمبل دینداری نمی‌تواند باشد، زیرا کسی سمبل دینداری است که: هیچ نقص و کاستی در دین او نباشد.

حال یک عده، اشخاصی که خود را دیندار واقعی می‌نامند را دیده و می‌گویند: دینداران، انسان‌های در غایت تزلزل هستند و این در حالی است که این اشخاص، دیندار واقعی نیستند و دیندار واقعی در دین خود هیچ تزلزلی ندارد.اباصلت هروی روایت می‌کند که از امام رضا(علیه‌السلام) درباره ایمان سوال کردم، فرمود:«اَلاِیمانُ عَقدٌ بِالقَلبِ وَ لَفظٌ بِاللِّسانِ وَ عَمَلٌ بِالجَوارحِ لایَکوُنُ الاِیمانُ اِلّا هَکَذا؛ ایمان، اعتقاد با قلب و گویش با زبان و عمل کردن به اعضا و جوارح است و ایمان جز این چیز دیگری نیست.» مومن واقعی که همان دیندار واقعی است، هم در گفتار، هم در رفتار و هم در کردار، تمام فرامین الهی را انجام می‌دهد.

شهید مرتضی آوینی در مورد دینداری می‌گوید:دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند و گرنه، در راحت فراغت و صلح چه بسیارند اهل دین!دیندار واقعی کسی است که همیشه و همه حال پایبند به دین باشد، امّا کسانی که فقط در رفاه و آسایش، یا در هر جا که به نفعشان است چهره دینداری به خود بگیرند، در واقع دیندار نیستند. و این گونه افراد هستند که تزلزل در دین خود دارند، نه دینداران واقعی.

پانوشت:[1] . مائده ( 5 ) آیه 55.
[2] . معجم الاوسط، ج7، ص 10، ح6228.
[3] . احکام القرآن، ج2، ص 446.
[4] . اسباب النزول، ص 133.
[5] . الکشاف، ج1، ص 649.
[6] . رعد ( 13 ) آیه 7.
[7] . جامع البیان، ذیل آیه .
[8] . مائده ( 5 ) آیه 67.
[9] . ترجمه ایام علی ـ علیه السّلام ـ ابن عساکر، ج2، ص 86.
[10] . مائده ( 5 ) آیه 3.
[11] . تاریخ بغداد، ج8، ص 290.
[12] . دهر ( 76 ) آیات 8 و 9 .
[13] . تاریخ ابی الفداء ، ج1، ص 126.
[14] . تاریخ بغداد، ج13، ص 191.
[15] . بقره ( 2 ) آیه 207.
[16] . مستدرک حاکم، ج3، ص 4.
[17] . شرح ابن ابی الحید، ج 13، ص 262.
[18] . السیره الحلبیه، ج1، ص 306.
[19] . التفسیر الکبیر، ج 5،: ص 223.
[20] . اسد الغابه، ج 4، ص 25.
[21] . تاریخ الخمیس، ج1، ص 325.
[22] . سمند احمد، ج1، ص 348.
[23] . تاریخ طبری.
[24] . طبقات ابن سعد، ج1، ص 212.
[25] . سیره ابن هشام، ج2، ص 291.
[26] . کامل ابن اثیر، ج2، ص 42.
[27] . البدایه و النهایه، ج7، ص 338.
[28] . آل عمران (3) ، 61 .
[29] . سمند احمد، ج1، ص 185.
[30] . صحیح مسلم، ج7، ص 120.
[31] . صحیح ترمذی، ج5، ص 596.
[32] . مستدرک حاکم، ج3، ص 150.
[33] . همان.
[34] . کامل ابن اثیر، ج2، ص 293.
[35] . احکام القرآن ، ج2، ص 16.
[36] . شرح مواقف، ج8، ص 367.
[37] . شوری ( 42 ) آیه 23.
[38] . درالمنثور، ج6، ص 7.
[39] . جامع البیان، ج 25، ص 14 و 15 و مسند احمد، ج 1، ص 199.
[40] . احزاب ( 33 ) آیه 33.
[41] . صحیح ترمذی، ج5، ص 327.
[42] . نساء ( 4 ) آیه 59.
[43] . ترجمه امام علی ـ علیه السّلام ـ ابن عساکر، ج1، ص 364.
[44] . مسند احمد، ج6، ص 401، ح 18506.
[45] . صحیح بخاری، باب الاستخلاف.
[46] . المعجم الکبیر، ج 12، ص 78.
[47] . تاریخ دمشق، ج 42، ص 392.
[48] . صحیح ترمذی، ج 5، ص 641، ح 3730.
[49] . کامل ابن اثیر حوادث سالم سوم بعثت.
[50] . تذکره الخواص، ص 46.
[51] . صحیح ترمذی، ج5، ص 595.
[52] . مروج الذهب، ج1، ص 711.
[53] . مطالب السوول ، ص 42.
[54] . علیّ اما الئمه، ص 107.
[55] . صحیح مسلم، ج1، ص 120، ح 131، کتاب الایمان.
[56] . صحیح ترمذی، ج5، ص 601، ح 3736.
[57] . مسند احمد، ج1، ص 135، ح 643.
[58] . سنن ابن ماجه، ج1، ص 42، ح 114.
[59] . صحیح ترمذی، ج5، ص 601، ح 3736.
[60] . مستدرک حاک، ج3، ص 16، ح 4289.
[61] . مسند احمد، ج4، ص 369.
[62] . سنن ترمذی، ج5، ص 641.
[63] . الخصائص الکبری ، ج 2‍، ص 324.
[64] . کشف الرمس، سوطی، ص 29.
[65] . همان، ص 34.
[66] . همان.
[67] . مجمع الزوائد، ج 8، ص 279.
[68] . المواهب اللدنیه، ج 1، ص 358.
[69] . در المنثور، ج3، ص 210.
[70] . مسند احمد، ج 4، ص 165.
[71] . سنن ابن ماجه، ج!، ص 44.
[72] . صحیح ترمذی، ج5، ص 636.
[73] . مستدرک حاکم، ج3، ص 550، ح 6044.
[74] . تاریخ بری، ج3، ص 93.
[75] . مسند احمد، ج5، ص 662، ح 19796.
[76] . مستدرک حاکم، ج3، ص 112.
[77] . صحیح ترمذی، ج5، ص 637.
[78] . مستدرک حاک، ج3، ص 127.
[79] . صحیح ترمذی، ج5، ص 621.
[80] . مستدرک حاکم، ج32، ص 136.
[81] . نهایه ابن اثیر، ماده زخّ.
[82] . مستدرک حاکم، ج3، ص 149.
[83] . همان، ص 135 و صحیح ترمذی، ج5، ص 592.
[84] . مستدرک حاکم، ج3، ص 34.
[85] . در المنثور، ج6، ص 589.
[86] . ترجمه الامام علی بن ابی طالب، ابن عساکر، ج2، ص 345، رقم 845 .

وهمچنین منابع دیگر مورد استفاده:

1-بخشی از سخنان حجت الاسلام قرائتی

2-علی اصغر رضوانی - شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ص41

منبع: بکه وبلاگی کردستان

انتهای پیام/ ز.ح
  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی