بسم الله الرحمن الرحیم
دو تا کلیپون ره از تو آپارات امروز حذفیدن یکیش کلیپ حضرت مریم (س) که دوباره آپلود کردم یکی هم درمورد سکس تزریقی بود و میخاستیم درمورد کلیپ اولی صحبت کنیم کلیپ دومی هم حذف کردن یه دو سه روزی هست همش بوی گند گناه میاد اه همین الانم داره میاد باور کن البته من یه عمره زنان همرام بودن خعلی باهام پشت کامیپوتر حال میکردن لذا از بوی گناهشون خوشم میاد مثل یک مامور زباله که از بوی گند آشغال خوشش میاد وعادت کرده یه بویی مثل بوی گند ماهی فروشی ایه نمیدونم حسش کردی یا نه تا حالا بعد دیگه بازم چیزای دیگری هم گفتیم تو کلیپ که انگار حس میکنم با هر کلیکی که میکنم نشستن اعصاب سنجی کردن و متناسب با حیطه ی فکری و روانی ای که دارم با موس و کلیک هام و با نوشته هام یک دستگاه جنسی یا تراشه ای چیزی ساختن و زنان ارضا میشن متناسب با کارای لب تاپم خوب اینکارا چیه من بدبخت مدام میرینن رومون و نورما در راه کثیفی خرج میشه و باعث شد یه فحش آبداری به این آخوندان بدم در دلم چون اعصابمون خورد شده بود از این کارا و حذفیاتشون البته فقط در دل دادما بعدم که دیوانه شدن مارو میفرستن تیمارستان محکوممون هم میکنن یعنی بار دوم تیمارستان یادمه آقا ما کاری نکرده بودیم دلمون گرفته بود برای بار یعنی بار اول تو عمرم نشستم بشکن زدن البته همراه با آهنگ دیشددی درنگ دلی دلی دلیلی درنگ همون آهنگ عروسی هستا که بادا بادا مبارک بادا یا یه آهنگی شبیه به همین تو اتاق بودم زدم آقا دیگه بعدش نمیدونم چی شد دیگه فرستادن الکی الکی تیمارستان البته قرصام کم شده بود و نمیخوردم ولی هنوزم نمیدونم دکترا چرا اینکار غلط و از این گوه خوریا و غلطکاریا کردن انگار ما بنده شونیم مثلا گیرم که عاشق شده باشم حق نداره کسی به خاطر عاشقی مگر اینکه طرف شکست عشقی خورده و میخواد خودکشی کنه اگر اینطوری هم بودما دیگه تا یه سال بعدش فوقش قرصام رو قطع میکردن ولی اینا عقده دارند!تقریبا نه ساله قرص مصرف دارم!! البته قرصام خعلی کم شده بودا بعد نه که همش به خاطر اینکه مامانم پیداش میشد دلم براش بسوزه که قرص میاورد بلکه اتفاقا مزاحمم میشد و همیشه دکتر میگفت نصف ولی تموم نمیشد فکر کنم تکرار میکرد که نصف نصف نه که بگه نصفه مقدار قبلی!! دیگه بار سوم که رفتیم تیمارستان که آزارم به مورچه نرسیده بود وما خلوت کرده بودیم تو خونه خالی البته مست الهی بودم و فضا بسیار سنگین بود و تجربه و تحمل فضا رو نداشتم رفته بودم خونه ی دیگه مون و جذبه و نورانیت هم گرفته بودم خلاصه بار سوم رفتیم و دیگه قرص هامو کم نکردن و دوبرابرشم کرده اند و منم توی تیمارستان دیگه نورانیتم خوابیدا یعنی دیگه مثلا اون مامورای غیبی قوی دیگه نیومدن تیمارستان و طوریم نبود که بخوان رو سرم سوار بشن ولی تو خونه خالی صدام عوض میشد یاد گرفتم چه طوری فیلم بازی کنم انگار همه داشتن نگام میکردن و حالت شیدائی داشتم و زیادی رفته بودم نزدیک یعنی بهم نزدیک شده بودن و مورد توجه خاص خدا و نورانیتش بودم دیگه تاب نیاوردم لخت میشدم توی خونه خالی اوضاع بد بود ولی اوضاع من نبود اوضاع فضا بد بود اون موقه لب تاپ جدید که گرفتم و مورد دید همگان و جاسوسان شدم این طوری جذبه گرفته شد و وبلاگ هم داشتم و مسولیت وبلاگ نویسی الان آزادم مسولیت ندارم و هرچی بگم با زور و اینا قاطی نمیشه و ممکنه مهم هم نباشه یا مهم ندادنند ولی اون موقه مگه میشد حرف زد همش زور بود!
- ۹۵/۰۵/۳۱