اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۱۳ ب.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

http://s7.picofile.com/file/8238093342/Arzi_Maddahi_Imam_Hossain_4_.mp3.html

http://s7.picofile.com/d/e9939e7b-9161-4057-b14f-50ba99096c32/Arzi_Maddahi_Imam_Hossain_4_.mp3

http://0up.ir/do.php?downf=Arzi-Maddahi-Imam-Hossain-4-_ef404.mp3

http://0up.ir/do.php?filename=Arzi-Maddahi-Imam-Hossain-4-_ef404.mp3

http://qr.0up.ir/R9Wtd

روزی که جام می به کف ارباب ما گرفت                       جان های ما ترانه قال وبلا گرفت

ارباب میگسار چو گرداند باده را                            هر کس به قدر معرفتش جام را گرفت

وقتی که عقل درد جهان را دوا نکرد                             بانی عشق آمد و کار خدا گرفت

زنجیر عقل پاره شد و دانه دانه ریخت                      زنجیر عشق هر دل دیوانه را گرفت

روز ازل که خانه دل می فروختند                             دل های ما قباله ای از کربلا گرفت

روزی که کاروان به زمین بلا رسید                         سالار عشق خیمه زد و کارها گرفت   

عباس بود و اکبر و قاسم رکابدار                      وقتی که قلب زینب کبری(س) نوا گرفت 

چون پای آسمان به زمین بلا نشست                      آتش به جان خاک و گل نینوا گرفت                          

 باده به دست صبح ازل ظهر کربلاست                  هستی خویش را به حراج وفا گرفت

چیزی ز روز واقعه نگذشته بودکه                             بازار تیر و نیزه وشمشیرها گرفت

هنگامه شد به ساعت عصر دهم گهی                    که تیغ کین اجازه خون خدا گرفت

خون ها به آسمان وزمین عاشقانه ریخت          قلب زمین شکست و فضای هوا گرفت

با عده ای اسیر پس از مقتل امیر                           زینب مسیر کوفه و شام بلا گرفت

بانو پیام دین خدا را چه خوب برد                         عشق حسین عاطفه ها رافرا گرفت 

روزی که جام می بکف ارباب ما گرفت /جان های ما ترانه ی قالو بلا گرفت /...تو به دنیا اومدی که عاشق نبودی...روزی که جام می بکف ارباب ما گرفت /جان های ما ترانه ی قالو بلا گرفت /  ارباب میگسار چو گرداند باده را/ هرکس بقدر معرفتش جام را گرفت/ ...تمام انبیا اولیا عشاق تا بیا پایین سینه زنها ...هرکی به اندازه ی معرفتش جام را گرفت.../وقتی که عقل درد جهان را دوا نکرد/بانی عشق آمد و کار خدا گرفت/بانی عشق آمد و کار خدا گرفت/زنجیر عقل پاره شد و دانه دانه ریخت/زنجیر عشق هر دل دیوانه را گرفت/ ...تا دیونه ت نکردن تشخصت نتونستن به خدا یه عده تشخصات مجازیشون نمیزاره تو این مجالس بیان !!تو همه رو ریختی دور اومدی نشستی گفتی: من حسین را دوست دارم حب الحسین وسیله السعدای...چی شد؟!! زنجیر عقل پاره شد و دانه دانه ریخت/زنجیر عشق هر دل دیوانه را گرفت/روز ازل که خانه ی دل میفروختند/ دل های ما قباله ای از کربلا گرفت/ دل های ما قباله ای از کربلا گرفت/حسِِِِِِِِِِِــــــــین جان/آره بگو بگو شاید من جان دوباره ای بگیرم بقیه ی شعر رو بخونم!حســـین جان فقط فکر فردا شب باش نه ما اینجاییم که برا حسین گریه کنیم حالا هرکی هرجاست نه اباعبدالله زنده است !!! یک زینب و یک کاروان. همراه شو با ساربان!! حســـین جان حســــین جان حســــین جان. روزی که کاروان به زمین بلا رسید/ سالار عشق خیمه زد و کارها گرفت/عباس بود و اکبر و قاسم رکابدار/وقتی که قلب زینب کبری نوا گرفت/ نواش چی بود؟ حسین من حسین من حسین من حسین من حسین من حسین من/چقدر قشنگ میگی ایشالا زنده باشی سال های سال برای ابی عبدالله زبون بگیری منتهی این اسم مال زینبه تو داری نیابتا از بی بی میگی کسی ساکت نباشه. حسین من حسین من حسین من حسین من حسین من. چون پای آسمان به زمین بلا نشست/آتش بجان خاک و گل نینوا گرفت/باده بدست صبح ازل ظهر کربلا/هستی خویش را به حراج وفا گرفت/ای قربونت برم حسین جون.چیزی ز روز واقعه نگذشت بود که/ بازار تیر و نیزه و شمشیرها گرفت/هنگامه شد به ساحت عصر دهم گهی/ که تیر کین اجازه ی خون خدا گرفت/ خون ها به آسمان و زمین عاشقانه ریخت/ قلب زمین شکست و فضای هوا گرفت/ با عده ای اسیر پس مقتل امیر/ زینب مسیر کوفه و شام و بلا گرفت/حســِین جان. خوب حالا اینا شد و زینبم راه افتاد چی شد؟ نتیجه باید بده که تو بدونی الکی نیومدی بگی من خودم اراده کردم خودم فهمیدم.زینب پیام دین خدا را چه خوب برد/ عشق حسین عاطفه ها را فرا گرفت/میخواستم اینو بهت بگم: بچت میمیره میگی حسین بابات میمیره میگی حسین زنت میمیره میگی حسین مادرت میمیره میگی حسین همه کست میمرن میگی حسین... بعد از هزار و سیصد واندی ز ماجرا/ این قافله رسید و سر راه ما گرفت/ گفت آی بیاید بریم کربلایی بشیم همتونوصدا زد همه تونو صدا زد دعیتم الی ضیافت الحسین هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله / هرکه دارد سر هر راهی ما بسم الله/ بعد از هزار و سیصد و اندی ز ماجرا/ این قافله رسید سر راه ما گرفت/ که محب مدعی سوگوار عشق/ عاشق نوا و عاطفه را از کجا گرفت؟/ چرا میگی بغلدستیم بهتر گریه میکنه من نمیتونم این چه جوری فهمیده حسینو بچه ها ناراحت نباشین واقعا از دوستان و عزیزان و برادرانم و خواهران گرام میخوام بدونن همه چی دست  اونهاست  اگه یخوان اجازه میدن براشون گریه کنی ...عاشق نوا و عاطفه را از کجا گرفت؟/ بیرونیا نشستن رو زمین میگن حسین جون شب عاشوراس  ما دربدری رو بخاطر تو قبول کردیم از زندگی راحتمون زدیم با زن و بچه مون اومدیم تو این خیابونا مردم تا صبح میزنن به طبل به زنجیر به خودشون هی میگن مکن ای صبح طلوع صبج فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع امشبی را شه دین در حرمش میهمان است.آی حســـــِین با من زمزمه کن حســــــِین حســیــِن حســــین آخه ی هلال میگه یا هلال بن نافع هردوتاشون نوشتن و نافع بن هلال در لشگر بن سعد یکی از این دو نوع بوده خبرنگار ولی این غلام مخصوص آقاست گفت آقا زد از خیمه بیرون گفتم بمیرم باید پشت سرش باشم به هیچکس ابی عبدالله اجازه نداد ولی وقتی این غلام زد بیرون نگفت چرا بی اجازه اومدی هلال میگه دنبالش اومدم تو بیابون پشت خیمه ها رو بررسی میکنه دونه دونه خارها رومیکنه میاندازه توی اون خندق پشت خیمه حسینه دیگه خدای عاطفه است آخه فرداشب این خارها بچه ها رو اذیت میکنن... صدای پای منو آقا شنید کیستی؟ گفتم آقا غلامتم ترسیدم بجانت گفت برای چی دنبالم اومدی گفتم بمیرم میترسم اذیتت کنن آقا جون چرا تنهایی زدی بیرون بزبان ما فرمود دارم بررسی می کنم ببینم از چه راهی دشمن میتونه از پشت سر حمله کنه راهارو ببندم دارم دشمنو دیده بانی میکنم تا فردا کار ما با اینا چه میشود همه جارو بررسی کرد اومد تو خیمه دید عقیله ی بنی هاشم دامن کشان دوید تو خیمه داداش کجا رفتی چند لحظه تورو ندیدم هلال میگه من حیا کردم عقبتر ایستادم از خیمه اما صدارو میشنیدم دیدم با داداشش داره حرف میزنه راستی راستی فردا میخوان تو رو بکشن فرمود خواهرم تو انقدر مقامت بالاست که من بدعای نافله ی شبت محتاجم رک منو از فردا شب در نماز شبت دعا کن آی برادرا خواهرا امشب نگیری بخوابیا عیبی نداره یه ذره اذیت میشی خیال کن بچت مریضه تو بیمارستانه بکشنت این مادر پلک نمیزنه عزیزت تو بیمارستانه هی میگن پاشو برو بخواب میگه خوابم نمیاد پریشونم امشب دلتو بزار بغل دل زینب فرمود دلم پریشانته گفت عزیزم مبادا صبرتو شیطان ببره تو عابده ی آل علی هستی گفت تو رو میکشند؟ فرمود حالا داره هی نرم نرم براش میگه شب آخر دیگه فرمود زینب جان فردا تو امیر غافله ای گفت فردا مواظب این بچه ها باش گفت تورو میکشن تمام مقاتل میگن چنان به صورتش زد رو زمین افتاد حالش بد شد زینب بعضیا میفرمایند مقدار آب کمی که مانده بود حسین مقداری ریخت رو صورتش من میگم  با اشکش بیدار کردگفت اینطوری تو صورتت نزن فردا جلوی دشمن نزنی خودتو یعنی  تو رو میزنن نمیخواد دیگه خودتو بزنی تو شنیدی دست رو سینه ش گذاشت چندین بار آرام بگیر زینب جان میکشی مرا حسین میکشی مرا حسین  بعد فرمود این اصحابتو امتحان کردی گفت چرا اینومیگی فرمود زینبه عاقله است محدثه است عقیله که بهش میگی یعنی این به هیچکس تو نمیتوانی به هیچ زن عالمی حتی زهرا بگی عقیله فقط زینب فرمود داداش اونروز یادته امام حسن (ع) ده هزار لشگر جمع کرد ده هزار نفر شبونه فروختنش حضرت تو نماز شب بود یه وقتی زیرپاشو کشیدن با صورت خورد زمین بعد نگاه کرد فرمانده ها رفتن آی فرمانده ها مخصوصا بچه های سپاه فرمانده های ارتش هم قبول من دارم با اون ها صحبت میکنم چیزی که نشده بهتون میگم هوشیار باشید اگر بخوان زمینه ی زمان امام حسن رو پیاده کنن وای وای فرمانده ها گفت داداش امتحانشون کردی گفت آره عزیزم زینب جان اینا اگر هزار بار اینارو قطعه قطعه کنن بازهم برای من میمیرن هلال میگه من دیگه طاقت نیاوردم رفتم دم خیمه ی اصحاب دیدم همه دور حبیب بن مظاهر جمعند با گریه گفتم حبیب پاشو پاشو دختر علی مارو قبول نداره پاشو بریم کنار خیمه ی بی بی همه شمشیرهارو کشیدن اومدن پشت خیمه ی زن ها صدا زدن یا بنات فاطمیا یا بنات رسول الله یا فاطمیا زنا ریختن بیرن ترسیدن حبیب فریاد زد الان اجازه بگیرید از اربابمون ما شبونه بزنیم تو لشگر شنیدیم زینب مارو قبول نداره های همه گریه کردن زن  ها اصحاب ابی عبدالله آرومشون کرد اومد اینور معرکه ی عشق دیدعباس بنی هاشمو بلاخص داداشو جمع کرده داره سخنرانی میکنه آی بنی هاشم نزارید اصحاب فردا زودتر از شما کشته بشن فردا اول صبح اجازه میگیرید تو قلب لشگر میزنید چه غوغاییه

  • محمد علی رضائیان جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی