بسم الله الرحمن الرحیم
آقا یه پست شخصی بزنیم به قول شاعین درد شخصی اجتماعی شد یا برای حیثت خودمون داریم میجنگیم و اینا یعنی اولا ما کاری خعلی به کسی نداریم و خودمونی هستیم تو خود دوما جوانا باید راه رو بشناسن از ما عبرت بگیرن که از خودمون میگیم بعد شاید بعد جمعی میگیره خلاصه من خودم اعتراف کنم از این فیلم ها مثلا که تلوژ نشون میداد یا سریالها اولا بعد جمعی اینه که به دستگاه قضایی لااقل میخوره نه اینکه بدشون نیاد پلیسا وقتی فیلمی میسازن در تلوزیون سیما بلکه منظور اینه که اگه دستور اطلاعاتی دارن مثلا اطلاعاتیا بین خودشون که حتی ما خبر نداریم اگر مثلا قراره پلیسا با کسانی برخورد کنن این ضوابط فرهنگ سازی میشه در فیلم حالا ما دستگاه قضا رو گفتیم هزاران خطر هست هزاران ایده ی جدید و سبک زندگی رو میگم دیگه که حتما در فیلم های صدا و سیما اولا نشون داده شده که آقا شرایط اینه مثلا چه طور با پلیس برخورد کنی ما که جرات نداریم در فیلم ها صحبتی از رییس جمهور کنیم ولی مثلا عالم دکتران رو نشون میده یا عالم همه چیز دیگر رو که شرایط الان چیه و درآینده حتی از این به بعد قراره اینطوری باشه پس اولا ما از کودکی یاد گرفتیم چه طور بسازیم یا شایدتم خیالاتی هم شدیم که مامورا مهربونن ولی خطرهارو گفتن حالا داشت زمان قبل انقلاب رو نشون میداد فیلم و ساواک رو ولی شرایط بدتر امروز بود که الان گذشته و به وضع الان کار ندارم یعنی از ایام کودکی ما خودمون فیلمساز به بار اومدیم و وبلاگ داریم لذا فیلمها علاوه بر شخص بنده کلا روی همه تاثیر داره و چون دستگاه دولتی و قضایی مثلا عوض میکنه این فیلم یا دستوراتشون هست همه ی مردم فکر میکنن زندگی خودشون فیلم شده منم از کودکی تا الان دیدم به سریالا و فیلما اینه که زندگی خودمو توش میبینم مثل شما شاید نکته ی دوم اینکه یک اهدافی این فیلما دارن یعنی نقطه ی اوج و آرمانی رو نشون میدن و جامعه ی سالم رو گاها که آقا فلان شرایط خوبه یعنی تو فیلم ها بلخره هدف دارن که اغلب خوبی ها پیروز میشن و قهرمانان نمیمیرن و اینا که حالا نکته ی شخصی همینه که همین باعث شد من بدبخت خیالاتی بشم مثلا دیدم در فیلم سبنمایی ای قدیمی که بازیگره تو مسابقه قهرمان شد و اومد شهرشون و مردم شهرش بلندش کردن و اینا تا مثلا چیز شد مشکلات پیش اومد خوب من عقلم گفت و فهمید که آقا اگه من قهرمان بشم ضعیف و خوار میشم ولی از طرفی دلم گفت تو باید قهرمان بشی یعنی خیال من از قهرمانی اینه که مردم جمع بشن و روی دوش ببرن و من پادشاه شم این یعنی اصلا به اینا کار ندارم میگم بلخره خیال پرستیده شدن در من ایجاد شده و قبلا هم به این شرایط نزدبکتر بودم و میخاسته رخ بده یعنی این فیلما مصداقش رخ میده نه که نمیده ولی فیلمه دیگه یعنی در فیلم شما افراط کردی زیادی پسندیدی و پرستیدیش حالا ما هم به هدف دنیویمون و انتظار فیلم و نویسنده شاید رسیده باشیم ولی بی توجهی شده و الان اصلا میترسیم دستگیر هم بشیم از تو خیابونم رد شیم شاید ترس داریم!! یعنی من از کودکی شرایطم طوری بوده که باید به قهرمان داستان برسم و اغلب رسیدم و لااقل حال و احوالشو داشتم ولی به حالت مثلا رسیدن به بعضی چیزا مثل زن نبوده و عقده کردم الان حتی تو فیلما که زن بگیرن شرایط زندگی خوب نیست و ایده آل لذا الان از زن عقده ندارم و از قهرمان شدنم ندارم بلکه چند سال پیش رفته توی ذهنم که مردم منو مثلا میپرستن و حتی ترسیدم هم و پناه بردم بخدا ولی چون اون شرایط پیش نیومده هنوز هم ترس دارم هم نمیدونم وضعم و سطحم چیه و هم خیالاتی شدم که اون شرایط پرستش باید ایجاد بشه از طرفی گذشته م ثابت کرده تا ما خدایی شدیم منحرفمون کردن و حمله و فتنه شد یا خودم گناه کردم و ضعیف بودم لذا موندیم تو گل شکایت نکنید و از گذشته تجربه کردم هرچه قدر نفهمم کی هستم بهتره و گوشمو ببندم به کسانی که میخان بزرگ جلوه بدن منو وگرنه با سر میخورم زمین یه عمر بود که زنان دوستم داشتن و منو با استغفرالله استغفرالله کی بگم? جابجا گرفتن حالا درس عبرتیه که بزرگم نکنن و خوارم هم!!و شرایط اونموقع هم برای طهور حضرت بهتر بود الان ایمان پرکشیده از دلها رفته و تلوزیون مخ میزنه مجالس دین و حتی تجمع شهدا کم شده !!!من خودم شرایط سختیه روانی و شیطانی و افسردگی و اسارت داشنم الان بحمدالله بزرگان هوامو دارن کنترلم میکنن حالا پست شخصی است که میگم اینارو وگرنه شرایط روحی من خوبه ولی شرایط دینی جامعه هست که پایین اومده.
- ۹۴/۱۰/۱۵