اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر
داشتم الان خواب میدیدم نمی دونم تو چه سنی بودم و چی بودم و دقیقا کجا از طرفی یه بجه ی 5 ساله بودم که یایام روی مخم بود از طرفی در خواب بودم 26 ساله در سن کنونی ام کهچیزایی رو میفهمیدم شایدم یک فرشته ی الهی بودم که گذشته م رو مرور میکرد خلاصه  اولش میدیدم بچه ام و خانواده مون میخواست بره میهمانی توی شهربا همسایه و یه جا بشینن و بابام با من بد بود و میگفت آبروم رو میبره و با مامانم بحث میکرد و کلید بهم نمیداد تا خودم برگردم خونه چون خعلی دور نشده بودیم از خونه در مهمانی و من حال و حوصله ی نشستن در چنین جلسات مهمانی رو نداشتم و بازیگوش بودم این سکانس تمام میشه!!! بعد نمی دونم کجا منو بردن یه خونه بوده؟؟برای من که الان 26 سالمه و در خوابم یا نه شاید یه مهدکودک بود چون سنم کم بود تو خواب شایدم تیمارستان بود ولی بابام روی مخم بود و برعکس نظریاتم هیچ جاسوسی حظور نداشت من بچه بودم و نمیفهمیدم کجا میرم وارد یک اتاف شدم فهمیدم از طرق تلوزیون و یا ماهواره این خانه ی خیالی و تو در تو ساخته شده و یا اینجور خانه ها رو خواهند ساخت همه جا خلوت بود و فقط اتاق داشت وارد اتاق ها که میشدم یا بازیگران را از نزدیگ میدیدم که جوان اند یا تلوزیون نشون میداد ولی انقدر کار شده و تحصصی بود و اندازه ی پیشرفت قبلی من که حس میکردم درکنارمن و بچه چه میداند فرق مجاز و حقیقت را؟؟مثلا من بازیگرانی رو میدیدم با دیالوگ ها وحرفایی که مال خودشان نبود و الان فهمیدم شخصیت من شکل گرفته بر اساس همان حرف های اون فیلم ها یا همان هارا میگویم یا رفتار میکنم و با اینکه میقهمیدند شخصیت تو چگونه است و چه چیزی میخواهی و ذوست داری آزاد بودی هر اتاقی باشی یا هر شبکه ای!!!بعد رفتم در اتاقی و دیدم مردی و زنی روی تخت خوابیده اند و آلتشان معلوم هست و آلت جنسی یکسانی دارند و هردو مذکرند ولی یه نفرشان زن است من بچه بودم ولی الان در خواب بودم و بابام روی مخ و الان هم در خواب چیز شد باید غسل کنم کجا روم؟؟ تلوزیون که قرار نبود این چیزا پخش کنه!!! از اتاف خارج شدم تا بروم حمام ولی هرجا  میگشتم حمام نبود و حس کردم دوربین ها مرا میبینند نه همراهی با جاسوسان و خلوت بود و ما آزاد بودیم هرجا برویم آزاده آزاد که تو دلت میخواهد پینگ پنگ بازی کنی یا هرکار دیگر ولی بر اساس پیشرفت قبلی تو با تو برخورد داشتن و هم تو به آن ها چیز میدادی هم آنان بهره میبردن و نور و حال میگرفتن از بودن با ما ولی همه چیز نامحسوس شاید هم مرده بودم چون بازیگری را دیدم که مرده بود هرجا رفتم هر شبکه ای میرفتم حمام نبود تا غسل کنم به خاطر دیدن آن زن لخت مذکر آلت!!! آخر پیدا کردم ولی هم حمام بود و هم دستشویی ومن نگران شدم که نتوانم غسل کنم  تا اینکه بیدار شدم و از حمام برمیگردم!!!
  • محمد علی رضائیان جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی