بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ق.ظ |
محمد علی رضائیان جهرمی |
۰ نظر
تیر پیکان گاز و دود است ای آه من
سرعتی کم رد شدن در جای امن
سالیانی بود از یادم رفته است
کاندرین همسایگی امید هست
پس به امید تو طی کردم هزار؟!
تو به امید من کشیدی کوه بار؟!
من کجا دیدم تو را پیش خدا روی زمین
تو به امید من است کاینجایی همین
مهره ای خارج شده باشم خدا
لیک هر روز و شب مرا کردی دعا
روز و هر شب نبودم به فکرت بی آرزو؟!
حال اینک بخواهی تو مرا بی آبرو؟!
ای به قربانت چرا افسار من دست زنی؟!
رند نبودم که رهایم کرده ای ای بهترین؟!
من تو را خواهم نمی دانم زنم خواهم همین
من که از اول که بودم در کنارت بهترین
اولین باری خریدم پاکت سیگار خویش
باچراغ سبز دستی تکان دادی به پیش
من چرا دیگر ندارم در دلم مهر و وفا
دوست دارم خون ببارم آه از این دوا
نا امیدم یا بترسم من در این راه وصال
انتظارت میکشم اما گرفته این راه و حال
من چرا دیگر بدون یاد تو خوابم برد؟!
فکر نمیکردم که باید حالت از یادم رود
- ۹۴/۰۶/۲۴