بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ |
محمد علی رضائیان جهرمی |
۰ نظر
دستی بکش برسرم که تا آخر کنار تو
می رقصم و می آیم و می مانم ز کار تو
رحمی بکن که اشکی بریزم سبکتر شوم
از زیر بازار تا آسمان ها برای تو
حرفی بزن بامن قهری مگر عزیز دلم
بارم شدست سنگین کلا سوار تو
در هرکجا پرندگان خوانند با صدای خوش
گویندتم صدایم کنید در هوای تو
آیا سزاست سوارم کنی کنار خویش
یا با پای خویش روم خاوران از نگاه تو
یک بندی طنابی بگردنم و فریاد مرگ
رحمی شود آیا به منم دربهار تو
جغدی صدایم زند بیا در کنار من
ترسم آخر روم شوم آخر فدای تو
یک آسمان ستاره بچینم برای او
یک زلزله ی هشتی نیامد ز پای تو
دردم دوا نمیکنی که ببینم چه می شود
هین رنگ غمگین آسمان ز راه تو
امشب صدای باغ می کند تو را صدا
لیکن هنوز ندانم کجایی فدای تو
هرآنقدر که «درون» خوابدش نمی چایدش
هر روز می شنود انگار ز دوران صدای تو
- ۹۴/۰۶/۲۳