آقا امتحان نکنیدا این درمورد کسانیه که رندند و فرق ثواب و گناه رو میدونن و میخوان حالا یا خیراتی کنند و پول ندارند خخخ شوخی کردم آقا خیرات کجا بود!! آقا من خودم مشاهده کردم طرف عارفه ولی غیبت میکنه کسی رو و پشت سرش بد حرف میزنه این باعث میشه گناهان طرف بریزه و ثوابش هم زیاد بشه یعنی آقا طرف منبع رحمت شده و کارش حساب شده است از تو حسابش جدا نمیشه بعضی گناهان آدم بکنه نابود میشه ولی مثلا غیبت که گناهی است بدتر از زنا نیاز به توبه ی آنچنانی نداره شما غیبت نکن توبه کرده ای ولی بعضی گناهان مثل زنا باید شیرینی اش از بین بره لذا غیبت منو میکنه تا گناهم بریزه البته خودش میدونه که داره چه کار میکنه ها یعنی الان حسابه ثواب های خودش تو دستشه و ثواب واریز میکنه به حساب من و فرشته هام نمیفهمند چی شد تا روز قیامت برس شاید بفهمند!!!البته گفتم که فرشته ها نمیفهمند بعضیشون چکار کرد ولی یارو خودش شرایطش رو داره مثلا اگر حب کار من در دل زنی قرار بگیره بده لذامیشینه یک غیبتی میکنه که این حب از بین بره وگرنه غیبت خعلی گناه بزرگیه و تاثیر بدی میزاره روی ذهن طرف و نابودش میکنی طرف رو ممکنه و تاثیر جبران ناپذیری میزاره ولی خود این عارف میدونه داره چکار میکنه و حساب شده هست که گفتم خلاصه آقا خود من مثلا یادمه چندین ساعت نوحه گوش میدادم و اشک میریختم ولی همش شهواتی بود گناهام لذا مثلا شما من که با امام زمان ارتباط داشتم که مثلا از روی معرفت و ارتباط عرفانی ای که نبود که کمک بشم بلکه چون همش میرفتم از فیلتر رد میشدم روی چیزایی که مینوشتم و زنان و اینا هم روم کار میکردن لذا هرکس میومد رحمت شهوت بود حالا شایدتم من ایجاد نکرده بود و اینا چسبیده بودن یعنی تقصیر من نیست همش اصلا خود من که فرشته ها دوره ام کرده بودن و غلام امام حسین بودم و هستمم ولی فضا همش اندوه بود یعنی مثلا من خونه ی مادربزرگم که میرفتم میدیدم یه مرتبه مادر بزرگم داره غصه ی منو میخوره و ناراحته و گریه میکنه یا خود مامانم هم همش برام گریه میکرد ولی من طوریم نبودا فضا اینگونه بود و خعلی معنویت و اندوه بود هرجا هم میرفتم فضای اونجا هم همینطوری میشد تا اینکه ما نمیدونیم چه بلایی به سرمون اومد و ریختن رو سرمون و خدا خواست که این ارتباط ملکوتی و جزن تبدیل بشه به رفص و آواز یعنی دیدیم که گریه دیگه فایده نداره البته خودمم مشکل داشتم یعنی به یه بهانه ای از گناه ارتباط قوی ای ک داشتم و چندین ساعت روضه گوش میدادم و عادت کرده بودم دیگه از بین رفت یعنی من اومدم یه دفعه درمورد یه زن که عاشقم بود فکر بد کردم و این زن به جای بالایی ها و اون بزرگانی که استاد من بودن این شد استاد من!! یعنی ثواب های من و ملائکه رفتن به حساب ایشون همین الانم هستند و بعضی مواقع کمکم میکنه ولی اون عشق و محبتی که زنان دست خودشون نیست و ممکنه در قلبشوون ایجاد بشه از طرف فرشتگانه خدا اون محبت تغییر کرده و دیگه میشه زندگی کرد ما هم استادان مداج و بزرگان که ما که شما نمی دونی چه قضایی داشتیم ما خونه ی قبلیمون بد جایی بود تو تمرکز بودیم لذا اون موقه هم فضا یه طور دیگه بود و هرچی کارشناس جاسوسی و عرفانی و علمی و اینا بود در تمرکز شدید روی ما کار میکردن الان گروه های الانه از بین رفته و مثلا کارشناسان جاسوسی دیگه وقت نمیزارن که به جزیات لب خوانی و نمی دونم جزییات روانی کار کنند ولی قبلا یه صدایی دستشون می افتاد هزار بار گوش میدادن و مشکوک میشدن و قضاوت میکردن و فضای تمرکز روی یک شخص کم شده و بودجه هم کم شده و سیستم عوض شده قبلا همش به ما مشکوک بودن و فضا و جایگاهمون بد بود و مارو قاتل امام زمان میدیدن اینطوری بگم شاید بفهمی و سر این مسئله جنگ و دعوا بود و نمیشد اسرار امام رو باز کرد و طبفه بندی بود وهرکارشناسی نمیتونست بیاد و عرفانی جتگ بود یعنی میگفتن نعوذ بالله امام زمان خودش میخواد که فرج و مرگش برسه و محض همین حمایت میشه این! سوء تفاهم اجباری بود و فضای قضاتی و قضایی سخت و هم نمیشد روی ما مسلط بشن و جنگ بود اینا چون نور و حکومت و شهوت داشتیم حالا برقص تا برقصیم! البته نمیگم همش وضع من اینطوری بودا بلکه گروهمون وگرنه من تو خونه نشستم و وبلاگ میدم زحمتاش رو دوش بچه ها است دارن کنترل میکنن و اونا تیر میخورن و مورد هجمه اند نه من.ما هم دانش آموز بودیم حقی نداشتیم مثل اسرا باید تسلط و کنترل و همه چیز پیدا میشد و درک هرکس فرق میکنه در مقوله ی امام زمان شناسی و نمیشد حکم داد و نگران بود یا نه یعنی عرفا هم بد میشدن با گروه ما از اونطرف کارشناسا طرفدارمون بودن یا برعکس و جنگ بود همش
- ۹۴/۰۲/۳۱