یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

مرگ تدریجی

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اون موقه ها یادمه گناهکار که بودم همش فکرای شیطانی داشتم یعنی یه طور بختم بسته شده بود و نکبت گرفته بودم که افکار شیطانی و ناامیدی به خدا و اصلا یه فکرایی میکردم که مثلا خدا بخواد گیر بهم بده و مسخره م کنه و مثلا طوری عذابم بده که سرکار باشم الان شانسکی یه فکریمو یادم اومد چون شاید لب تاپ جدید بابام برام خریده بردنم به روزگار قبل اینا خلاصه فکرم خراب بود و نجاتم نمیدادن هیشکه و دعای هیشکس نمیتونست منو از غم دربیاره اینطوری مورد حمله بودما و فضا فضای معنویت و گیر دادن به گناهان بود یعنی یه طوری به اجبار میخواستن من زجر بکشم و توبه ام قبول نمیشد یعنی اصلا شهدا و ملایک بام بد بودنا چون کارایی میکردم که آبروی بزرگان میرفت یعنی مثلا از فیلتر رد میشدم و اینام رسوام میکردن و همش خواب دستشویی میدیدم و کلا وضعم خراب بودا تا اینکه نمی دونم چی شد که دعام کردن و نجاتم دادن یعنی اگه میمردمما اون فکرایی که داشتم اینطور بود که مثلا خدا باهام مسخره و شوخی خواهد کرد و منو جدی نمیگره مثلا عذابم نمیکنه ولی میزارتم سرکار و وقتمو تلف میکنه یا باید خدمات غیر مفید و ضروری و بی فایده در پس از مرگ بدم و خعلی روم فشار بودی یعنی واقعا زنذگیم جهنمی بود و همش به جهنم فکر میکردم به خاطر گناهام و شهوتم که داغونش کردن الانه و هرجا میرفتم مثلا تو فوتبال هر جا عضو میشدم باخت بود هرچی میکاشتم نتیجه نمیداد هرچی درس میخوندم فایده نداشت و نمره ی خوب نمیگرفتم و همش فکر شیطانی داشتم و وبلاگم داشتم که موقعی که عذاب وجدان میگرفتم چرت و پرتای عجیب میزدم و همش جنگ بود و هیچ امیدی نداشتم و غمگین و زشت بودم و نشاط نداشتم و همش گناه روی گناه و شهوتایی که نمیشد کنترل کرد هیچ وقت یادم نمیره ولی الان یه طور دیگه شده وضع انگار اجبارا باید تحریم باشم و افسرده باشما اینطوری بودم ولی الان تو میدان اومدم فیلم گذاشتم و دیدن حالمو و دعام کردن عکس گداشتم و دیدنم وگرنه همه دشمن من بودن یعنی دشمنشون میکردن و یه کاری میکردن و برنامه میساختن که انگار هر بدبختی ای تقصیر منه یعنی یه مسائلی که اصلا به من ربط نداشت ولی حالا یه صحبتی کردم رو ربط میدادن و مخصوصا رقابت هم بود و فکر میکردن من کاره ایم اصلا با من طرف نبودن با مسولینی که اجیر کرده بودم وو نمی شناختم درگیر بودن و منم از فیلتر رد میشدم بعد اینا طفلکا مجرم میشدن که فکر منو منجرف کرده اند مثلا و تقصیر اینا میشد و حالا که رد شدم هم یه اوضاع دیگری داشت که دلیل میتراشیدم و ایراد میگرفتم تو وبلاگ و همه عاجز شده بودن وقتی سیستم دست زنا باشه کاری نمیشه کرد حسادت و خاله زنگ بازی و فتنه ولی خدا میخواست محبت من تو دلشون بود و گزیه اشون میافتاد با نوشته هام و مظلوم میشدم و رحمت نازل میشد و محبت بین زن و مرد آقا وضعی بود ک نمیشد کنترل کرد اصلا اینم یه پست شخصی از قبل البته یادم نمیاد و همه چیز رو پاک کردن یعنی اینا اقدر خرابکار بودن که تشخیص دادن قرصایی بدن که من فراموش کنم چه بر سرم اومده و جزیات رو یادم نمیاد فقط همین که جلوی دوربینای مخفی بشینی عکس زشت باز کنی شهوت رانی کنی وای بر من وای بر عرش خدا

  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی