بلخره اومدیم شیراز کلی زخمت دادیم به جهرمیا اومدیم اینجووو داشتم فکر میکردم ما آقووو فکر میکردیم اینا هستن که کنترلمون نمیکننا؟؟!! اینا آقو ما هنوو فکر میکنیم که ای رناها عاشق چشم و ابرومونن البته اون موقه ها یه خورده دلمون نرمتر بود دوران مدرسه یعنی ما تو همون فضاییم از بس سنگین بود و ما رو حساب نمیکردن اینا اصلا حالو که داشتیم نمازم میخوندیم همین براشون جرم بود لذا ما آقو اووقتا تو خونه از صدتا بدبختی عبور کردیم و خدا خواست نابود نشیم و مهرمون رو همی ننداخت تو دل این زنا همین دیگه ما فکر میکنیم هنوز همونان که از دور کنترلمون میکنن و سطح دیدمون پایینه و خبرم نداریم دیگه لذا همش فکر میکردم اینا عاشق چشم و ابرومن و ظاهرم و نگو اینا شغلشونه این زنا مخصوصا اگه باشه که 24 ساعته دارم وقتشون رو تلف میکنم و ما اوموقع ها هرچی گناه نمیکردیماا خوشکلم میشیدیم و جذاب میشیدیم ولی الان که ئگاه میکنیم حاال این وضعوم که هست که دارمااا اینطوریه که ظاهر گرام تا درون گرا و یه خورده میخوام رند بشم گولشون بزنم اما غافل از اینکه زن سالاری رو اینا خفه کردن و خاله زنک بازی دیگه لااقل تو گروه ما نیست که هی چیششون به دنبال ما باشه و حسادت دیگه. حسادتی که کشنده است و تقدیر و آینده رو تغییر میده یعنی میخواد تغییر بده ینی میبینی بازیکونوو ها بازیش خوبه ولی تماشاگرا چیشش میزنن نمیتونه اصلا اون انتظارات نیست من خودوما کاکو فوتبال مگه ایطوو بازی میکردم تو کوچه ولی تو مدرسه ها که میرفتم حالا کار نداریم ولی افتضاح بودم زنگ ورزش در مقابل با کوچه.
- ۹۴/۰۱/۲۲