خودیت مفرط
زیاد شده که اشتباهمو توی وبلاگ بگم و بنویسم ولی خعلی از ما یا حالا زورمون نمیرسه و هم قدرت نداریم یا هم آگاه نیستیم و جاهلیم که اشتباهمون رو نمیدونیم و اصلاح نمیکنیم امروز یه اشتباهی رو فهمیدم که هم جاهلم و هم آگاه و اون فکر کردن به خودمون و آرایش برای خودمونه مثلا زنی که برای دیگران آرایش میکنه مشکل داره اگه برای اینکه خودشم آرایش کنه فهمیدم امشب که بازم مشکل داره فقط باید برای خدا یا خدای دوم یعنی مردش و شوهرش حالا کتر به ضعیفه ها نداریم خودمون که آقا درسته خودشناسی خدا شناسیه و راهشه ولی خودشناسی به این نیست که همش بهدفکر زیبا کردن بدن و رسیدن به خودمون باشیم و میل نفسانی و شهوات بلکه گمراهیم ما پس شناخت خود به معنای فکر کردن به آدم شدن هم نیست چون ما اصلا تعریف نفسانی داریم از آدم ممکنه در جوانی و معیار برای یک آدم مثلا برای من ممکنه این باشه که کسی آدمه که به شهوتاش و غذا و پول برسه حتی اگر عقیده ی ظاهریم هم نباشه ته دلمون داریم اشتب میزنیم و خواهش نفسمون یهذچیزردیگری است پس کسانیکه خوددرگیری ندارن مشکل دارن ما دشمن خودمونیم یعنی باید باشیم این نفس روایته که دشمنترین دشمن هاست!!! لذا ما به خودمون رای میدهیم و طرفدار خودمونیم بعضی ها که ریاضت میکشن از بزرگان و روزه میرن ولی ما چه کنیم حالا که عقیدمون نسبت به خود و هواها درست نیست و حالا که میدونیم که دشمن خودمونیم ولی کاری نمیتونیم باز کنیم بله به جای که اقدر به خودت و خودمون فکر کنیم و غذاهای لذیذ و مشکلات خودمون خوبه و بهتره به خدا فکر کنیم بله نگفتم خودشناسی بده ها توجه کن بلکه گفتم خودپرستی و رای به خود و خوشبینی به خود و رفتارمون بده و ما نباید طرفدار خودمون باشیم والا در رحمت الهی بسته میشه و سرمون به سنگ میخوره و منم همینطور شد و چندتا ذکر گفتم در سجده دیدم به فکر خودمم و خودمو بزرگ کرده ام و جملاتی بعد ذکر یونسیه به ذهنم خورد که درمورد تمجید یا حتی نظر خودم درمورد خودم بود که حالا حتی ضد خودم به ظاهر حرف زده بودم ولی چون خودم رو بزرگ کرده بودم و میدیدم که کسی هستم و بزرگم لذا فهمیدم که خعلی عقبم دیشب تو مهمانی گفتم منکه اهل مطالعه نیستم چون یه سوالی پرسیدن که تو که اهل مطالعه ای و اینا فلان چیز چطوره منم گفتم من که اهل مطالعه نیستم و اینطوری خوشم اومد از خودم حالا کاشکه فقط همین بود مشکل و چوبشو هم خوردم همین الانم که گفتم باز شرک و خودپرستیم و کبرم برای خودم معلوم نیست که گمراهم یاذنه ومعلومم باشه باز شاید نشه کاری کنم خودم و باید پناه برد به خدا لذا یاد خدا کنیم همین که تو نماز به فکر خدا باشیم خوبه که مثلا خدا به دنیا نیومده خوب ببین این در عالم مادی و دید ما امکان نداره که کسی ساخته نشه واضحه اصلا اگه کسی ساخته نشه زنده نیست میگیم مثل سنگ بوده وهست و خواهد بود و ارزشش کم میشه ولی خدا به این مهمی چطوری بوده وهست خوب آدم قاط میزنه لم یلد و لم یولد!!!! پس یادمون رو به طرف خدا زیاد کنیم و گاهی اقدر شیطان دورمون میکنه که خدا پنهان میشه و نمیشه بهش فکر کرد بازم باید خدا بخواد که به یادش باشیم تا توجه مون جلب شه و صاحب نفس هم نیستم که بگم یاد خدا کن و از نفسم شما از فردا یاد خدات زیاد بشه ولی عارفا و روحانیون که نگاهشون کنیم و یه سخنرانی رونگاه ذوگوش بدیم گوشه شیطون کر اصلا رحمت الهی نازل میشه امتحان کن برو به سمت یه روحانی بزرگ وکلیپی سخنرانی ای گوش بده اولش ممکنه دلموم سنگباشه ولی رحمت نازل میشه وبه کلی ممکنه عوض بشیم و دلمون رحم بیاد و مهربون بشیم اصلا پس اشتباهمون رو یادمون باشه که ظلمه که خودمون رو گنده کنیم و صحبت کنیم از خوبی ها و هنرها و غیره که اصلا یاد خدا توش نیست و منشا الهی نداره و نفسانیه این جنبه ی نفسانیذکار من بالا رفته وسرم بهذسنگ میخوره
- ۹۳/۱۰/۲۶