یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

مانی چه طور؟

شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۳۱ ب.ظ | علی | ۰ نظر

سه پست قبل رو کامل کردیم باز اما حالا که اینارو گفتم باز فضایی بدتر رو نشونتون میدم باشد که پند گیریم همشم به خاطر دخالت بیجا و جاسوسیه تقریبا که خدا میگه لا تجسسوا خلاصه ما فضایی داشتیم که هنوزه هنوزه فیلمی ندیدم ولی جلوی مانیتور و فیلتر رد شدن کارای جالبی نمیکردم که جاسوسی میشد یعنی آقا ما بلخره باید با این کامپیوتر و لب تاپ کار کنیم یا نه خوب بلخره باید سرمون به سمت صفحه توی مانیتور باشه یا نه خوب اینا حس میکردن ما چشم برزخی داریم داریم مشاهده شون میکنیم و زنم بودن بیشتر و بچه ی زن نداشته چیزای بدم نگاه کنه اگه عالم بالا بخواد و فضا بچینه روی نورانیت من و آرامش شما تاثیر مثبت داره یعنی اولا باید با تجسس اینا که زیاد بود و گروهی یا مجلسی در سالنی جایی بودن برای دیدن من و وبلاگم که همزمان مینشستم و کم میشد کاغذ پاکنویس داشته باشم دیگه خودشون خوب میدونن از مجالسشون که هر آدمی رو روانی میکرد منم دیونه ی نوحه بودم وگرنه چارتا آدم نکشم خیلیه و شما ممکنهبه فضای زندگی من با این فیلما آشنا شدی منم مطابق حال الان جوان حرف میزنم و دیگه کار به اوضاع جدید دارم نه جاسوس بازی و مافیا و رمال و جلاد و تهدید و پلیس و روانپزشک که هرکدام قدرتی جداگانه نداشتن تااینکه با هم گذشتیم از این مراحل و فتنه ی هشتاد و هشت پلش بود برای شناخت داخل و دسیسه ها دیگه هم وبلاگ زیاد شد وگرنه سرمایه گذاری زیاد بود روی من و مخ چندین نفر تو دستام منم همش اباالفضلی و خیره به عکس ایشون و سه چهارساعت نوحه در روز گوش و گریه برای امام حسین و گناهامم بخشیده و فکر درس جدید از عالم بالا در وبلاگ تتا ینکه فهمیدم لیاقت ندارم اباالفضلی باشم و خودمو شناختم آبرومم رفت از چشم اینکه درکنارشون باشم افتادم و فهمیدم بهتره محشور نشم و کار هرکسی نیست پرداختم به جزئیات و از فضای غم و نوحه بیرون اومدم خلاصه از توی مانیتور تلوزیون و مخصوصا لبتاپ و کامپیوتر محشور بودیم یه خانواده مردش غیرتی میشد یه جا دیگه مردش حال میکرد که زنش داره میبینه کارای مارو و نرم خو و تو بغل برو شده میگم رحمت زیاد بود منم که حس قلبی داشتم نه دید ظاهری خلاصه محکوم شدیم و یا دیوانه کردن این زنا مارو از این طریق و دیگه وقتی ازاونور میبینن و تو نمیبینی فضا رو حس کن و جن مانند میشه و تاثیر خودشون رو باید بزارن و زنا هم حسوووود خلاصه ملت معطل ما.

  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی