آرزوی کاشت هندوانه!!!
یه روز داشتیم با بچه ها چت میکردیم یه شب بعد گفتن آرزوتون چیه منم چیزی که مونده باشه تو دلم عقده کرده باشم رو گفتم و اون کاشتن هندونه بود که از بچگی تو خونه ی دیگرمون تو باغچه ش میکاشتم تخم هندونه رو ولی هیچ وقت به جز یه بار که هندونه ی کوچکی داد و منم خودم نبودم که کاشته باشم و فکر کنم بابام کاشته بود و تخمشو گذاشته بود زیر خاک ولی تو خونه به اسم من تموم شد کاشتنش و افتخار درومدنش و ما میرفتیم تخم هندونه رو میزاشتیم چند روز توی آب یا گندم و نخود لوبیا بعد که جوانه زد میبردیمش زیر خاک و هر روز تقریبا میرسیدیم بهش آب بدیم البته نه هروز و درس هم داشتیم ولی بیرون هم میومدا بوته ش ولی خشک میشد به خاطر خاک بدش بود فکر کنم و داغش تو سینه ام موند دوباره هندونه رو بکارم و بزرگ بشه بوته ش البته یه سال نخود لوبیا هم کاشتم ولی دانه هاش ریز بود و زیادم بوته اش آنچنان که فکر میکردم لوبیا نداد و من تعجبم که این همه لوبیا و اینا صرف میکنن ومن بابا بزرگم هم باغ داره چند سال پیش تو گرونیا میگفت تربزه یعنی تربچه کیلویی هزار و دیویست تومن ولی خرما کیلویی سیصد تومن!!! شاید اینطوری میگفت !!! و عید که میشد شروع میکردیم تو باغچه گندم و نخود و اینا کاشتن و یه خورده برای سفره هفت سین تو ظرفی گیاه میزاشتیم عید که تموم شد میبردمش تو باغچه یه خورده ی دیگری هم گندم چال میکردم زیر خاک تا دربیاد ولی خورشید هم نورش به خاطر درختا و فضای حیاط خونه کمتر میشد برسه و خاکشم بدبود البته به نوتی آرزوی محالیه واسن من چون هندونه چیدن حتل میده ولی اینکه هر رپز خودت بزرگش کنی و بوته ی نازشو آب بدی تا فکر کنم بعد از یه سال هندونه بده و مراقبش باش این خعلی خوبه و دلچسبه ولی سبزی هم میکاشتیم و از عطاری تخمشو میخریدیم و زودتر درمیومد و خوب بود ولی باز تربچه هاش کوچیک بود یه بارم رفتم انبه خریدم و هسته شو کاشتم تو باغچه درومده ولی خعلی بزرگ نشده دلم میخواست ازگیلم بکارک درنیومد یا خشک شد
- ۹۳/۱۰/۰۶