وَتَوَکَّلْ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیرًا ﴿۵۸﴾
و توکل بر خداوندی کن که هرگز نمیمیرد، و تسبیح و حمد او به جای آور، و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است. (۵۸)
---------------------------------------------------------------------------
خوب هوس کردم امشبی یه کم قرآن گوش بدهم اما قبل از اینکه نکته مو بگم چیزی توی دلم بودش که مثلا سیاست هر دوره ای فرق میکنه و دل ها ممکنه زنگ بزنه و یا اسیر بشویم و راه هارو می بندن بر ما یا هم یه عده چشمشون به ما هست که مشهور نشویم و دوستمون دارن یا یه عده چشمشون به ماست که کارهای ما اون ارزشش رو نداره یا داره به هر حال سیاست عوض میشه و ما که بیکاریم و یا روحانیون که انتظار بالاست و سر کار خاصی اگر نروند خلاصه به طریقی که بزرگات میخوان انتظار بالا میره یه مرتبه ما دلمون میگیره میرفصیم برای شما و نورانی میشویم با این کار یا مثلا تو دلمون خدا روزی میده دلمون میگیره اگه این مطالب رو ننویسیم و خلاصه یه موقع باید شعر گفت تا سبک شی یه موقه ای هم دیدیم مثل امروز باید تقاشی بکشم براتون چون دلم گرفته بود البته تصویر خاص قبلیه ای نبود ولی راه ها بسته بود و تکراری شده بودیم به دنبال نوریم خلاصه وقتی بیکار نباشی و یا انتظارات بالا بره از شما و یا از خدا حوائج داشته باشی میبینی که نمازت نورانی تره تا ایتکه اصلا توکل نکنی و از خدا چیزی نخای من امروز شانسکی هدایت شدم یه نقاشی کشیدم بعد اذان گفتن تو نماز چون هدف داشتم و بیکار نبودم و راهی بود که باز گذاشته باشن و بشه کار کرد تو نمازم نورانی تر شده بود!!! و حالم عوض شد و حال داشتم که ذکر بگم چون دغدغه ی نقاشی کشیدن و گذاشتن برای شما داشتم و هدف خاص که از خدا چیزی بخام لذا اینو میگم که باید استاد هدایتمون کنه که الان شما چه باید بکنی که در راه الهی سبیل و راه درست رو نشون بده تا انجام بدیم و نورانی بشیم و از غم وبار مسولیت در بیایم لذا استعدادت رو باید بشناسی و ما بیشتر کارهایی که میکنیم ماشینی نیست بلکه هنری است و شغل هنری که ثابت نباشه تعدادش کمه و خسته کننده میشه یه موقع خوانندگی میکنیم یه موقع میرقصیم یه موقع شعر میگیم یه موقع ورزش و فوتبال حتی یه موقع درس میدیم برای خودمون یه موقع عکس میگیریم از خودمون اینا آدم رو سبک میکنه و راه هارو گفتم میبندن شیاطین یا انتظارها بالا میره از ما و تکراری میشیم یا طرف عاشقه باید یه کاری کرد تا دلنگرون نباشه که به فکرش نیستیم حالا کی باشه هم خدا میدونه فضای انترنته نکته ی دومی هم که اتفاقی خارج از مسایل بهش فکر میکردم به جز این اسارت ما درخانه که باید راه جدید بریم و مطلب جدید بگیم این بود که سیاست هم فرق داره یعنی یه موقع مملکت دست یه عده ی جبهه ای بود بعد فیلم لیلی با من است رو میساختن که داشت خشکی مقدسی میشد و مملکت میرفت و رزق و روزی زمان خودش بود الان دیگه در زمان ما این فیلم رو نمیتونن فیلمنامه ش کنند و بسازند که طرف از جبهه بترسه و فرار کنه بلکه الان باید برعکس شجاعت و دلاوری رو در فیلم نشون داد که بیان در صحنه ی نبرد بچه ها یعنی سیاست راه هم فرق میکنه الان سیاست ما شده رقاصی مثلا و ده سال پیش این نبوده حتی چتد سال پیش!!
خلاصه بریم سراغ مطلبمون امیدوارم دلتون نگیره و به مطالب من عادت نکنید که مجبور بشم از راه های دیگه مشتری و شما رو جلب کنم چون بالاخره اگه دل شما بگیره رو منم تاثیر داره و اسیر میشم و بگذریم آقا ما امروز باز دیدیم راه بسته است و دلمون نمیکشه کارهای همیشگی بکنیم و باید قفل بشکنیم اولش یه کم قرآن خوندم شیاطین سکته شون زد و انتظار نداشتن همراهان که صوت عجیب و بلند من برنامه شون رو بهم بزنه یعنی هدفم همینه که طرف که تو رو شناخته و اسیرت کرده رو بریزی بهم لذا الان اصلا برنامه برامون نیمسازند از پیش و حرفی نداره دکترروان پزشگ چون میدونه به حول قوه ی الهی خارج از پیشبینی و برنامه ش که اسیر کردن و شناخت من باشه رفتار میکنم و حال هم میکنم که برخلاف گفته اش یه آدم دیگه ای باشم لذا گفتم دیدم اگه بشینم کلیپ هامو مثلا بخونم نه حال جمعی اجازه میده و تبلتم هم خراب شده و باید با لبتاپ بیام بالا رفته تعمیرگاه به دعای شما نیاز داره خلاصه دیدیم بهتره کلیپ نگاه نکنیم تو اوقات درخانه ونمیچسبه و منم بیشتر سرم تو کارای خودمه و وبلاگ خوندن هم چنگی به دل نمیزد خوابم هم نمیومد با اینکه قرصام رو خوردم و منم همیشه به عنوان یه تهدید میشناختنم و هنوزم که کارام خطرناکه و به روان دیگران آُسیب میرنه درصورتیکه یه عده این وسط دارن گولشون میزنن و کار من نیست و فکرارو خراب میکنن ما که فیلم از خودمون گرفتیم مهربانانه تر شد دیدشون وگرنه قلم وبلاگ نویسی من که جر و دعوا نیست که یه طور دیگه خونده میشد و طبل جنگ و هشدار و اینا میدن و هرچی جنایت میشه رو به ما ربط تا جایی که فکر کردن ما داریم دیوونه میکنیم فرستادنمون تیمارستان یعنی میگم زنگ هشدار دادن جاسوسان که جاسوسی میکردن نه اینکه حالا هرکی از فیلتر رد شد باید بره تیمارستان و عقیم بشه چون حالا یه وبلاگی هم داره و از فیلترم رد شده که این ظلمی بوده که ضعیف بودن حالا هم که مارو برخلاف گذشته که جدی میگرفتن حالا که فیلم گذاشتیم و کلیپ ها بیشتر مسئله سیاسی و طنز شده و در سیاست هم خوب فریب افکار در نوع بدش وجود داره
باز بگذریم اینکه آقا کاش اول نکته رو میگفتیم نکته ی قرآن این آِیه ی 58 فرقان هست که گوش دادم چندی پیش این جمله رو نگاه کنید(و همین بس که او از گناهان بنده اش با خبر است) خوب نمیدونم روانشناسانه بحث بشه با چه علمی صحبت باید کرد یعنی ما همه گنهکاریم و بدون اینو و کافیه بدونی که خدا گناهاتو میدونه این اولا کافی برای ما رو در نظر گرفتم که من بدونم یه موقعی برای عظمت خداست که خدا عظیم است پس کافیه بدونیم و با خبره و اگر بدانیم ممگنه یه فرجی بشه درست؟چه جیز کافیه داشتم فکر میکردم به عبارت (کفی به) که این به( کفی به) اینکه ما بدونیم که خدا آگاهه بسه؟ یا نه این (کفی به) برمیگرده به ما گنهکاران و بندگان که آقا شما اگر میخوای کافی باشه و گناهات بخشیده بشه باید از راهش وارد بشوی و راه رو این (به) نشون میده و (به) برمیگرده به نظر من به اول آیه که باید توکل کنیم به خدایی که هرگز نمیمرد و تسبیح و حمد کنیم خدا رو برای گناهان و دکر بگیم یعنی هم راه رو نشون داد خدا به کفی به هم چیزای دیگری مثلا در روانشناسی بحث میشه که (به)بر گرده اینبار به خدا که بله خدا هم باخبره پس هم راه رو نشون داد هم برداشت دیگری میشه کرد که حالا که با خبره همینم کافیه برای بندگان البته من تفسیر باز نکردم فقط برام جالب بود راه رو نشون داد و اگر ختی مقصود اول آیه نبود هم و روانشناسانه بحث کرد اونم درسته برای شناسایی خدا که همینقدرم که خدا از گناه ما با خبر باشه بسته دیگه هیچی پس که دقیقا حالا من نتونستم برداشت روانی رو بگم از آِیه و باید مراجعه هم کرد به تفسیر گه بهویی شد داشتم قرآن گوش میدادم و تمیدوتستم چه کنم یهویی شد.
- ۹۳/۰۸/۲۸