یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

هوشیاری

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۲۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه کم باید در باب غفلت در مورد خودمون و کارامون در قرآن و نهج البلاغه و احادیث صحبت کرد ولی شیطان رو هم فراموش نکرد مخصوصا از این جادوگوگوگولی هاش یعنی جادوگره انس که اینا اگر به سراغت بیان از ده فرسخی اش دیگه بوی خدا نمیاد آقا ما دیشب تا صبح داشتیم خواب چرت و پرت میدیدم لذا جدی میگم نمی دونم اینا چه کار میکنن یا وظیفه ی من چیه من باید چه کنم که دوباره خدا بیاد تو قلبم مثلا من هر موقع میرم خونه ی بابا بزرگم جهرم یک فضای خوب معنوی آدم حال میکنه بشینه نماز بخونه میره تو فضا لامصب نمیدونم چرا صدامم خوب میشه بعد هرچی میایم اینورتر تاشیراز و تا خود تهران میبینی انگار وجود اینا و ساختن باهاشون اصلا جرمه یعنی نمی دونم خودم چه کنم که خدا بیاد یعنی آنتی خدا هستن این کثافتا مثلا یه نگاه به چهره ی علی دایی باندازی و خشمش و حرکاتش خوب معلوم میشه شیطان تو وجودش رخته داره حالا هرچی هم نماز بخونیم این یاد خدا نمیاد آقا زوری که نیست خدا بدش میاد اینا پیشت باشن دست خودتم نیست یا نمیدونی باید چه کرد ولی از بس اینا کثیفه کارشون و تجسسشون و بودنشون به پنهانی حتی در زندگیت بوی خدایی هم میره لذا در حرم ها هم خوبه بریم پس یه چند تا کار میکنم اول یه برنامه میزارم برم حرم دوم عبادتم رو بیشتر میکنم و دعا میخونم همین دعا خوندن منما همین دعا یه کاری در نفس درونمه نمی دونم یا این شیطان که طمع دارم از خدا و خدا رو هم میفروشم برای کارهای پایین همین الان که نماز صبحم رو خونده ام و دارم مینویسم داشتم یه لحظه تو نماز فکر میکردم که تقصیر خودمه که طمع دارم بعد سه تا زن شیطان که میشناسم از ذهنم گذشت که اینان!!! الله اکبر حالا یکی بود خوب بود تازه اینارو میشناسمشون الله اکبر!! اینم شد زندگی؟ لذا باید با خدا دوست شم و منم بندگی بلد نیستم نمی دونم چه طوری بنده ی خوبی بشم آهان یادم اومد مثلا شما اگه بگی بابا جان چشم حرفتو گوش میدم این شیطان جادوگر انس یک فضایی ضدت میسازه اگرم گوش ندی یک فضای دیگری ضدت میسازه یعنی اینا دشمنتن و ضد من و شما هر کاری کنیم قسم خوردن ولی جلوی روت عجیبه آقا حالا من میترسم دعوای قوم و خویشی درست بشه وگرنه لوشون میدادم ولی روشاشون هم بلد نیستم ولی به عیته دیدم با چشم خودم که مامانم دقیقا حرف خودشون رو میزد یعنی فکر نمی کردم که کاری کرده باشن که مامانم رو هم اسیر کرده باشن ینی دیگه بدتر از این حالا ما هرچی هم میریم بالا اینا میگن کار ماست پیشرفت ما لذا ما پیشرفت که نمیکنیم رقاص هم شدیم باز میبینیم که بله خدا نیست و اصلا فضایی که شیطنت اینا باشه فضای نجس شیطانی و دور ار محبت خداست و ما در پست قب گفتیم فرشته ها و ارواح که هستن خوبه و ایتا و اینا به خودشون گرفتن و پیداشون شد و حالا نماز ما بالا نمیره متعصفانه من خدا رو گم کرده ام این بده یعنی من تو روز و شب دو کلوم با خدا حرف نمیزنم و آشتی نیستم الان قهقه ش داره میاد این جادوگر که اسمشو نمیگم حالا ما چه بکنیم؟!! پس دعا میخونم و عبادتم رو بیشتر میکنم و واگذارشون میکنم به خدای کریم نه خدای منتقم.

  • علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی