الان ساعت 3 صبحه تقریبا و تازه از مسافرت برگشنیم خلاصه خودم رو دیدم که خیلی مشغول زرق و برق دنیام و همه چیزمو نذاشتم به کنار و آماده ی مرگ باشم یا لاقل لا مصب آزاد باشم از هر چیزی درسته زن گرفتن آزادی رو تا حدودی حالا بستگی داره حدش در افراد مطمئنه ی دیگر چقدر باشه خلاصه ما نمی دونیم ولی کولبار خودم رو نبستم و همین وبلاگ هم از جمله وسایلی است که منو پیچیونده حالا اینا آسیب نیست آسیب اینه که برای خدا حالا خدا خیلی بزرگه و ادعای بزرگیه که برای خدا کار کنیم ولی لااقل برای دنیا دارم کار می کنم و این خطرناکه و فکرمو که کنترل کردم دیدم دنیا میاد جلو چشمم کم میارم بعضی مواقع و ریشه زده در وجودم متاسفانه و ایدوئولوژیم و غیره رو تغییر داده شما ممکنه نظز دیگری داشته باشی و از نوشته هام مثل خودمم که شده نفهمی که چه آدم دنیا پرستی هستم ولی خبر نداری که تو یه جمعی که نشستیم و یه زنی وجود داره حالا بگدریم فکرم خرابه و دنیا رو انتخاب میکنم تا حالا آخرتم نه خوبی های دیگر و اینو درک کردم که خیلی گرفتارم متاسفانه خیلی ها بدجور حالا ممکنه با خودم کنار بیام که ریا کاریم کم باشه و از 95% رسیده باشه به مثلا 45% ریا کاریم (معیار و میزان دقیق نیست همینطوری یه چیزی پروندم وگرنه خودم از ریام خبرم ندارم که چقدر فقط کمی سعی دارم بعضی وقتا مخصوصا که از بابام کمتر باشه مثلا اگه بفهمم ها اگه نفهمم که هیچ)ولی خوب مرد آزادی نیستم و گرفتار هوام.
- ۹۳/۰۴/۱۴