اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج

بایگانی

bcngn

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۵۴ ق.ظ | محمد علی رضائیان جهرمی | ۰ نظر

بعضی موقع ها به کرامات افراد بزرگ و اولیای خدا که فکر میکنم مغزم صوت میکشه و آروم نمیشم میگم چه طوری فهمید فلان رو چه طوری پیشبینی کرد آینده رو چه طوری و چه طوری بعد خودمو هم که هیچ اما داشتم فکر میکردم و محاسبه میکردم تا خوابم ببره یه چیزی به خودم گفتم. گفتم که ائمه که خبر دارند که ما مثلا چند سال عمر می کنیم خوب این ها هم با ائمه اطهار علیهم السلام دوستند دیگه بعضی چیزا رو میگیرند اینا که با خدا دوستند از بعضی چیزا باخبرند و به خاطر قربتشون به رسول الله به امام مهدی (عج) است بعد یه خورده از خسودیم کم شد و کوتاه اومدم!!! ولی بماند دیگه اینکه به خاطر گناهاتی که داشتم حالا بازم کوتاه اومدما ولی باز خیلی بدم میومد که کسی از اسرار دلم با خبر باشه خوب شیطون هم میگن سر میزاره روی سینه ی آدم میشنوه دیگه که چی میگه و اگه ذکر خدا بود که بود نبود مشغولش میکنه!!!!

و خلاصه یادمه قاطی کرده بودم خوبان و بدان رو میگفتم چه معنی داره که صدای قلب منو بشنون و در دل منو بدونن و دیگه عادت کردم فکر نکنم و در دل با خودم صحبت نکنم و کلی هم عقب افتادم به خاطر این موضوع بالاخره متاسفانه و قاطی کردم چون فضا شلوغ بود و جنگ بود و راز نباید و باید تا حدی پنهان می ماند و سرش دعوا بود خلاصه مطلب ما هم که میخواستیم خودمون رو مطرح کنیم و نشون بدیم این شد که شد دیگه می چیه؟

خلاصه مطلب حالا اگه نمی خواستم گناه کنم و در دل دو رو نبودم چه عیب داشت سالکی در هر مرحله ی عرفانی حالا شاید دو تا دگر گفته باشه حتی جوان باشه بشنوه  حرف دل ما رو قبل از تایپ و انتشار حتی تصرف کنه در دل من و داره کمکم هم میکنه که آبروم پیش شما نره پس دستش هم درد نکنه حتما دوستیش با امام زمان خیلی بالانره اصلا اومدیمو امام زمان فرستاده بودش برای من گدا حالا باید انکارش کنم وو بزارمش کنار؟ واقعا من بد کردم اگه من توی آستینم چه میدونم غرضی نداشتم و دو رو دو رنگ نبودم کنار میومدم و فکر میکردم و میگفتم به درک بشنوند اگه من به سمت فحش دادند روانه نبودم و نمیخواستم فاسد بشم خوب چه عیب داشت اولیای خداست و حالا هم میشنوند ها شاید تصرف هم بکنند و تنهام نگذاشتند ولی یه داستان های دیگه هم هست که یه بار گفتم که بدبین شدم به عالم و آدم  بعد از اینکه دیدم و فهمیدم همه ی گناهام رو دیده اند و شیطون گولم زد گفت باید خودت برسی به خدا نه اینکه گریه ات باندازند و ازاین حرفا خلاصه کوتاه اومدیم ولی چه فایده دیگه شرایطش نیست و دیگه گناه روم فشار نمیاره که آزمایش بشم و خوبه ها شکر خدا ولی پیر شدیم!

  • محمد علی رضائیان جهرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی