بعضی موقع ها هست که آدم به دلایلی حالا همشم گناه هست اشتباه هست ولی خلاصه میاد میگه ای کاش اصلا نرفته بودم طرف خدا که این افتضاحی رو که به بار آوردم درست نمیشد کاشکی ریسک نمی کردم حالا داستان از اونجا شروع میشه که داشتم فرازی از صحیفه ی سجادیه رو میخوندم که این شد:
لم تمنعک اسائتی عن اتمام احسانک:یعنی:اما بدکرداری من تو را از کامل کردن احسانت باز نداشت
بعد می فرمایند:
و لا حجرنی ذلک عن ارتکاب مساخطک
تا اینجا که:
لا تسئل عما تفعل:حالا تو معنا نوشته: تو در انجام برنامه ی خود مسئول نیستی
بعدش:
ولقد سئلت فاعطیت: یعنی: همانا از تو درخواست شد عطا کردی
و لم تسئل فابتدات :یعنی:و در خواست نشد و آغاز به بخشش نمودی
همین دیگه یعنی ما به گو خوردن افتادیم خدا بعد از اینکه ازت چیزی خواستیم بعد اینکه و بعد درخواست اول که خواسته بودیم چیزی رو گناهی پیش اومد یا بار مسئولیت رو زیاد دیدیم به هر نحوی دیگه نخواستیم و سوال نکردیم ولی باز خودت خدایا شروع کردی (فابتدات) از اول و انگار طوری نشده جبران نمودی و بالاتر هم بردی کارمارو و این فابتدات به معنی بخشش نه که نیست ولی معنای بالاتری هم داره که تو کتابه معنا کرده ریطی به این نذاره ولی بعضی از کلماتش بود که خود آقای فاطمی نیا ترجمه میکرد هم توضیح چند خطی داشت قبلا شنیده بودم در همین صحیفه سجادیه هم.
- ۹۳/۰۴/۱۱