چقدر سرم شلوق شده یه پنجره ای هم باز نمیشه بادی به سرم بخوره آخه سرده هوا!!!
خلاصه اینکه رفتیم داستان بعدی تحفه دانشجو که بله شاید شما بدونی داستان رو همونی که میگه من 30 ساله دارم برای یه الحمدالله گفتنم استغفار میکنم داستان اونجاست که مغازه ها تو بازار داشته آتش میگرفته بعد از یه نفر میپرسه که مغازه ی منم آتیش گرفته میگه نه بعد این هم میگه الحمدالله بعد خودش می افزاید"که گیرم که دکان من آسیبی ندیده باشد آیا نباید در اندیشه مسلمین باشم."
ببین آیا ما اینطوری هستیم و این دیگه کی بوده!!! مثلا آیت الله خامنه ای در سیلابی که در پاکستان اومد جلوی خودش رو نتونست بگیره و داشت دیگه گریه ش میگرفت آیا ما اینطوری هستیم من که خودم نه میگم گورباباشونم کردن و اصل مسلمانی نیست حالا فحشم ندم تو فکر دعا کردن شماها در گرفتاریتون و چه الان نیستم شخصا همین من ولی شما نگاه چه آدم هایی هستند که هنوز دلشون میسوزه و دلشون نازکه خودتون خواستید که این بلا سر منم اومد و سنگ دل شدم هم خودم!!!!!!!!!!!!!!!!1
بعد میخوایم چی رو درست کنیم چه فرهنگ سازی کنیم در حالیکه همسایه شاید گرسنه خوابیده حالا من نمیدونم و دخالت نمی کنم ولی به جای میزنیم هم رو خراب می کنیم وگرنه اگه نماز شب میخوندیم یا استغفار می کردیم همش 70 بار یا برای دیگران اسم میبردیم و جامعه از همینجاها درست میشه دیگه که ما نیاز مبرمی به دعای دیگران داریم دعای مادر داریم وگرنه با سر میخوریم زمین
- ۹۳/۰۴/۰۸