سلام الان داره یه فیلمی میزاره شبکه نمایش همین الان تموم شد چون با اونچه من فکر میکردم فرق داشت میگم وگرنه شما استادین اینکه یه چند تا دزد به عنوان پلیس و مالیات گیر اومدن دم خونه یکی از سرمایه داران و زنش درب رو باز کرد و دزدان تمام ابزارهای پلیس رو داشتن و زنه میخاست زنگ بزنه به وکیلش ولی یکی از دزدان گفت تو اداره پلیس میتونی بزنی و تلفن رو مودبانه گرفت و با ترفند و تهدید که برای شوهر پولدارت نمیتونیم کاری کنیم ولی برای تو و بچه ت تخفیف میگیریم اگه همکاری کنی و با هزارتا کلک تمام رمزهای کامپیوتر و رمز حساب بانکی رو گرفتن و آخرش گفتن نمیخاد به شوهرت چیزی بگید و تظاهر کن باهاش خوبی و دزدا گفتن میتونی تظاهر کنی باهاش و گفت آره ده ساله دارم تظاهر میکنم و یه چیزی هم بدهکار شد و خلاصه نکته اینکه وقتی زندگی دزدان رو در فیلم خارجی میدیدی یک زندگی با هزارتا بدبختی که دلت براشون میسوخت و انگار مجبور بودن دزدی کنن این زن و شوهر وگرنه خانه شون رو باید میفروختن و وارد یک بازی اجباری برای دزدی شده بودن که خلاف کنن و پسر کوچولوی خوشکل رو نشون میداد که انگل داشت و پولی که نداشتن و دسشویی خراب و زندگی عاشقانه بدبخت که بهم مهربون بودن و آدم دلش حتی برای بدبختیشون میسوخت ولی تو فیلمای ایرانی دزدها و خلافکارا یک چهره خشن و هزارتا جرم میکنن و احساس ندارن و کارهاشون همه خلاف و پولدارن و حرفه ای و هیچ احساسی ندارن و آدم از رو چهره میفهمه خلافکاره و مجرم و متنفره ازشون ولی اینجا تو فیلم خارجی که شبکه نمایش نشون میداد دلت به حال خود دزدان و زندگیشون میسوخت و انگار مجبورن برای خانه شونو نفروشند و ماشینشون رو از دست دادن برای آخرین بار دزدی کنن و بیشتر به واقعیت نزدیک بود و من همیشه فکر میکردم دزدان همه خدانشناس و حرومی و کثیفن و همش فحش میدن و معتادن و آدم نیستن چون تو فیلمای ایرانی اینطور بود البته تو ایران افراد دزد و همه شناسایی شدن و تحت نظرن و اگه حتی به عنوان پلیس خودشون رو جا بزنن نمیتونن شغلشون این باشه و همه وسایل پلیس رو و ماشین و مدارکشون رو جعل کنن و سیستم نظارتی و جاسوسی قویه اگر چندبار اینکارو بکنن شناسایی میشن حتی اگر پلیس نتونه شغل براشون ایجاد کنه که بی کس و چیز نباشن مجرما ولی هوای همه رو داره و توی زندگی هممون هستن و هوامونو دارن و مشکلاتمون رو میدونن ولی تو خارج اینطوری نیست همه جا و آدم احساس آرامش و امنیت نداره ولی تو ایران مردم هرکدوم با پلیس و روانشناس و پزشک خاص غیر مستقیم در ارتباطن و خانوادگی زندگی میکنیم و قانونی و بی کس و کار نیستیم حتی اگر ماشینت خراب شد یه جا آشنا داری که خفتت نکنه و تو همه جا یه آشنا هست کمکت کنه!
سلام برای ارتباط از دور با معشوقه که عشق مقدس و روحیه که زن و مرد پاک از هم خوششون میاد طبق قرآن و مال همند از دور و همینطور زن و مرد خبیث هم مال همند و از هم خوششون میاد باید در این روابط دور و ذهنی بفکر همدیگر باشیم حالا برای که عاشق هم باشیم یا باید همدیگرو جایی دیده باشیم مثل همسایه و دوست و آشنا که بهم فکر کنیم یا طرف ماموره و نمیشناسیش دقیقا کیه و در اینجا باید صداتو بشنوه تو خانه و هرجا و یا تصویرتو ببینه که بیاد رو مخت و عاشقت باشه و مامورهای مومن و نمازخوان باید برای افراد مومن و نمازخون باشن و مامورهای بد هم برای آدمای بد وگرنه همش اختلاف و جنگه و دعواست و ممکنه اجنه یا ارواح هم عاشق باشن و از طریق چشم ما میبینن که چیارو میبینیم ولی فرق نداره وقتی طرف بفکرت باشه و عاشقت از دور میفهمه چه چیزی رو نگاه میکنی و فکرت چیه و معلمت میشه و راهنمایی میرسونه بهت و اگه چهره شو در ذهن ببینی که نگات میکنه در دل میتونی باهاش صحبت کنی و صحبت عاشقانه که میکنی خوشش میاد و این نکته رو هم بگم اگر عاشقی پاک و از دور و ذهنی باشه و آب عشق بریزی نه تنها عاشق میشی و لذت میبری بلکه از تنهایی درمیای و امیدوار میشی به زندگی به شرطی که خودتو ارضا نکنی و افسردگی و فشار زندگی به کلی از بین میره و مهربان میشی و من که فیلم میسازم یه حالت سوم دارم که وقتی منو در مجازی میبینن معشوقه ها ممکنه عاشقم شن و خوششون بیاد و شاد شن پس اینطوری بهم فکر میکنن و با اینکه نمیشناسمشون کلی عشق پیدا میکنم و من تا حالا زیاد عاشق نشدم که برای کسی دلتنگ شم و غذا نخورم و خواب نداشته باشم و همش بفکرش باشم چون زنها و ماموران قوی همیشه بالای سرم بودن و نتونستم عشق ضعیف رو تجربه کنم چون در عاشقی وقتی بهم برسین و ازدواج رخ بده پس از مدتی رابطه سست و ضعیف میشه و عاشقی آتشین نیست و عادی میشه لذا هوامو داشتن که بدبخت نشم و مال خودشون باشم از دور حتی فرستادن منو تیمارستان که نتونم زن خوب و سالم بگیرم و روم حساس بودن چون از نوجوانی وبلاگ مینوشتم و منو میشناختن و دوستم داشتن!!
سلام وقتی قلیون میکشم مثل الان که صبح شده ولی تحریک نمیشم یا از زنهای غیر مومن یا خارجی خوشم نمیاد که ایمان ندارند یا جادو شدم و حسادته در کار و خوشم نمیاد فورا میام فیلم و عکس جنسی میبینم تا حرص نخورم و میبینم اولا چیزی نیست و مهم نیست که خوش نیستم دوما یه نوع پیروزی تو دیدن زنهاست با چشم تو مجازی چون اونا میخان و مومن نیستن ولی ما شکر خدا میکنیم همچین زنانی و عشقی نداریم تا نتونیم بکنیمش و ممکنه با دیدن زنها در مجازی شعر بسازم در موردش ولی حرص نمیخورم که چرا میل ندارم و دوباره آروم میشم خب روزیم نبوده که حال کنم و زنان مومنه در فضام باشن یا جادو شدم یا خارجی ها و حسودها منو با زور میخان و من از زن غیر مومن دیگه خوشم نمیاد و تو ذهن باید ببینمش وگرنه توی چشم تو مجازی کم پیدا میشه زن مومن که بخاد منو چون تو ذهن که میبینیش عاشقته و میخادت و خعلی تحریک کننده ست و خوش میگذره!
سلام امشب هم قلیون رو اوردم جلوی تلوزیون و هنوز داره برنامه آوانما شبکه آموزش پخش میکنه ولی کلا شب نحسی نبود و تاریک و ظلمانی و زنان و دختران که رو مخم بودن وسواسی نبودن و میدونستن من قصد ازدواج یا ارتباط نزدیک ندارم و روم حساس نبودن و مریض نبودن و یک مجلسی رو دیدم در ذهن که زنان و دختران جمع بودن و سر و صدا بود و تا خاستم حال کنم یه زن دیدم که میوه و چیزی پخش میکرد در مجلس و رو مخم بود داشت پذیرایی میکرد چندتا زن بیشتر رو مخم نیومدن مخصوصا یکی که دخترم بود بیشتر بهش از دور حال دادم و ذکر گفتم و شایدم مامورای مرد داشتن از تلوزیون منو میدیدن ولی کلا شب راحتیه برام امشب بود و هست و درگیر من نبودن که نگرانم باشن یا روم حساس باشن و بیمار بدونن منو و چون تو مجلس بودن معشوقه ها و در خلوت نبودن که کنترلم کنن فشار روم نبود و عشقای زیادی منو نمیخاستن و عاشقی قوی نبود چون همه روش رو یاد گرفتن!
سلام آقا ما امشب بعد قلیون زدیم شبکه تماشا اوشین ببینیم دیدیم یه فیلم جنایی پلیسیه برخلاف اونچه چند روز پیش گفتم خداییش خعلی جالب بود و نکته داشت اگرچه خارجی بود ولی یه چیزایی نشون میداد که تو فیلمای ایرانی کمتره و حقیقت زندگی و پلیسی رو برای افراد نادان و جوانی مثل من بیان میکرد چه اونجاش که به جوانی یه جنایتکار شلیک کرده بود به زانوش و دیگه تا آخر عمر درست راه نمیتونست بره و چلاق شده بود فقط پلیس براش اهمیت داشت و کل منطقه بهم ریخته بود و پدرش میترسید بگه کار کیه از جون خودش میترسید و این عملیات رو عملیات تادیبی گزاشته بودن و پلیسه میگفت بهش میگن عملیات چریکی نه تادیبی اگر بگی تادیبی ینی کاری کرده که مستحقشه و کل منطقه بهم ریخته بود و فهمیدم یه مناطقی هست بنام مناطق ممنوعه که پلیس نمیتونه اونجا پیگیر باشه و وارد عمل شه و اینا همش تو ایرانم هست ولی تو فیلمای ایرانی نمیتونن بگن و چه اونجایی که مرد تنهایی بود که برای اینکه تنها نباشه از دوتا پلیس زن میخاست بازداشتش کنن و خودشو به دیوانگی زده بود و پلیس زنه میگفت اگه میخای تنها نباشی باید بخای خودکشی کنی و قبول کرد و خوشحال شد که ببرنش تیمارستان و اونجا زود تشخیص دادن طوریش نیست و پلیس هم ولش نمیکرد چون نخاد تو عملیات گشت خطرناک وارد شه و خلاصه خیلی نکته داشت هم خوده پلیسا که چقدر عملیاتشون سخته هم مردم که چه درگیری هایی دارن و واقعا آرامش سلب میشه و هر لحظه بک نکته جدید معلوم میشد!