اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و افضلهم محمّد و سیّما بقیة الله فی العالمین بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرّء الی الله».
مقدم شما بزرگواران برادران و خواهران ایمانی را گرامی میداریم، روز پربرکت عرفه است و به تعبیر سید بن طاوس از اعیاد رسمی مسلمین است و روز مخصوص دعا و مناجات با خداست. امیدواریم توفیق این دعا را خدا به همه ما مرحمت کند و استجابت این ادعیه را از طرف ذات اقدس الهی برای همه شما و علاقهمندان قرآن و عترت مسئلت میکنیم.
اسلام راههای فراوانی را برای تقرّب بنده به خدا مقرر کرده است. اوّل راه علمی است که فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ»[1] که انسان، محقق، عالم و دانشمند بشود هم خود را بشناسد هم جهان را بشناسد، هم پیوند خود با جهان را بشناسد که همگی در تحت تدبیر یک مدبّر به نام خداست. این نظم دقیق عالمانه که صدها دانشگاه برای شناختن بدن انسان فعالیت میکنند هنوز به بسیاری از مجهولات رسیدند، چه رسد به روح انسان و قرآن کریم حرف تازهای آورده است و آن حرف تازه این است که انسان در مصاف با مرگ انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد؛ این حرف را غیر از انبیا کسی نگفت. همه خیال میکنند که مرگ پایان راه است و انسان میمیرد و تمام میشود! این دین است که آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، اگر ما از انفجار از زلزله از سیل و مانند آن هراسناک هستیم؛ برای این است که میترسیم بمیریم. دین آمده گفته تنها دشمن انسان مرگ است، یک؛ و انسان در مصاف با مرگ مرگ را میمیراند و ابدی میشود، دو؛ مرگ را زیر دست و پای خود لِه میکند، به ابدیت میرسد که ﴿لا یَذُوقُونَ فیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى﴾[2] مرگی نیست که نیست میشود ابدی. این جهانبینی که انسان میشود ابدی، یک فکر ابدی میخواهد، یک کالای ابدی میخواهد، یک راه ابدی میخواهد. برای موجود ابدی، نه کالایی در آسمان است نه در زمین، این را باید از دلها جستجو کرد و از مقلب القلوب.
اوّلین راه، راه علم است راه تحقیق است که حوزه و دانشگاه مسئول و متولّی این رشته هستند. هم آیه سوره «توبه» که فرمود: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾،[3] هم «طَلَبُ العِلمِ فَرِیضَةٌ»، حوزه و دانشگاه را تأمین میکند. این برای آن است که انسان عالم بشود، تا بیراهه نرود، یک؛ و راه کسی را نبندد، دو؛ خاصیت علم این است. دوم راه عبادت است که آن هم در راستای علم است؛ آن نماز است روزه است حج است عمره است آن برای تطهیر بدن است تطهیر قلب است تطهیر روح است که انسان اندیشه باطل نکند و خیال باطلی را در سر نپروراند. این راه عبادت است. راه سوم جمع بین علم و عبادت است و آن راه دعا و نیایش است.
مهمترین کار این راه دعا و نیایش است که تقریباً ضعیفترین برنامههای ماست، ما آنچه برای آن حساب قائل نیستیم دعاست. این دعا یک وقت انسان دعا میخواند که ثواب ببرد، این یک گوشه کار است این دعا نیست. یک وقت به کسی گفتند شما فلان مشکل را داری، این دید الآن لاعلاج است به بیماری صعب العلاج و به غدّه بدخیم دچار است این چه طور ناله میکند؟ این چه طور دعا میکند؟ دعا یعنی این! ما هستیم که در حال مرگ دست و پا میزنیم، این حال را باید مجسّم بکنیم بعد دعا بکنیم. در آن حال هم خوب میفهمیم که با چه کسی داریم حرف میزنیم و هم جدّاً میخواهیم. پس این دعاها برای این است که آدم ثواب ببرد، این اثرش بسیار کم است. اینکه در دین آمده: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة»؛[4]مغز عبادت دعاست. این است که گفتند تا مضطر نشوی نمیخوانی. یک وقت میخوانی، یک وقت میخواهی؛ خواندن ثوابی دارد البته دعاهایی که ما میخوانیم بعد از نماز، داخل نماز، ثوابی دارد؛ اما خواندن غیر از خواستن است. این در مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری این است که دانایی مهم نیست دارایی مهم است. کسی ممکن است علامه بشود علم فراوان داشته باشد، او داناست؛ البته در جامعه ما محترم است؛ اما دارا نیست، دارا کسی است که آن علم او را کاملاً حفظ بکند. حرف او در مناجات این است که دانا در عالم فراوان است، چه در حوزه چه در دانشگاه. یک وقت میبینید که عصبانی میشود و خلاف میکند؛ بیراهه میرود و خلاف میکند؛ یا روی میزی یا زیرمیزی است یا اختلاس است یا نجومی است چه در حوزه چه در دانشگاه، این دانا هست ولی دارا نیست. او در مناجات ناله میزند میگوید: خدایا مرا دارای علم بکن نه دانا! این دعا برای این است که چرا فرمود: ﴿أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ﴾؟[5] تا کسی مضطر نباشد، الآن اگر ـ خدای ناکرده ـ به کسی بگویند این فرزند جوانت فلان بیماری را دارد، او سراسیمه است، خودش دعا میکند به دیگری میگوید دعا بکند، میگوید این آب را دهن بزن، آن دعا را بکن! این سراسیمه است. همه ما یک چنین حالتی را در پیش داریم تا سراسیمه نشویم، دارا نشویم، ناله نمیزنیم. این ناله را او دوست دارد. آن عویل را او دوست دارد. دعا فضیلتی است بین دانایی و دارایی. پس یک وقت است که کسی عبادت میکند، یک وقت است که کسی حوزه و دانشگاه میرود، یک وقت به دعا مینشیند. این دعا که در تعبیرات دینی آمده «مُخُّ الْعِبَادَةِ» این جمع بین حوزه و مسجد است، جمع بین فهمیدن و ناله زدن است.
مطلب بعدی آن است که در هر زمان، در هر زمین، این ممکن است. اما امروز که روز عرفه است اصلاً ویژه این کار است روز دعا و ناله است. این دعای «عرفه» در ادعیه و زیارات و مجامع ما فراوان است؛ منتها دو دعا خیلی معروف است: یکی دعای عرفه امام سجاد(سلام الله علیه) است؛ یکی برتر از همه و والاتر از همه و سلطان ادعیه دعای نورانی سیّدالشهداء که عصر روز نهم، نهم ذی حجّه یعنی امروز، حسین بن علی آن دعا را خواند که تمام چشمان حضرت پر از اشک بود آن دعا را خواند.[6] این روز همان طوری که کنار کعبه جای استجابت دعاست کنار آن ناودان جای استجابت دعاست، آنجا که هاجر ناله زد جای استجابت دعاست وقتی هاجر به ابراهیم خلیل گفت اینجا که آباد نیست یک سرزمین «غیر ذی زرع» است، این تعبیر قرآن است: ﴿رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ﴾؛[7] چون زمین یا دائر است، یک؛ یا بائر است، دو؛ یا موات است، سه؛ یا «لم یزرع» است، چهار؛ یا «غیر ذی زرع» است، پنج. زمین دائر که مشخص است که هر کسی باغی دارد مشخص است، دائر این است. بائر آن است که حالا امسال کِشت نکرد؛ ولی کاملاً آماده است. موات این است که اصلاً سابقه حیات ندارد اینجا کسی نبوده که زندگی بکند. «لم یُزرع» هم شبیه موات است. اما بخش اخیر «غیر ذی زرع»؛ یعنی قابل کشت نیست، درست است که آباد نیست، اما شما چگونه اینجا را میخواهی آباد کنی؟ اینجا سنگلاخ است آب که ندارد، مسطّح هم که نیست همهاش سنگ است کجا را میخواهی در اینجا باغ کنی؟ «خلیل من» به تعبیر جناب سعدی «همه بتهای آزری بشکست»[8] گفت خدایا! اینجا یک مشت سنگلاخ است، باغ شدن، آباد شدن، خانه شدن هیچ ممکن نیست. نه خاک دارد این بخش، نه آب دارد. تمام فضای این مکه را شما ببینید یک مرغ پَر نمیزند؛ برای اینکه مرغ آب میخواهد، اینجا که آب نیست. هاجر گفت که من یک زن، تازه مادر شدم، این هم بچهام اسماعیل است. این را در این صحرا، در این سرزمین گذاشتی کجا داری میروی؟ مأموریت ابراهیم خلیل این بود که اینها را اینجا بسپارد و برود، به چه کسی بسپارد؟ هاجر گفت: «إِلَی مَنْ تَدَعُنَا»؟ احدی اینجا نیست! من هستم و این بچه! ابراهیم گفت: «إِلَی رَبِّ هَذِهِ الْبَنِیَّة»[9] به هر حال این سرزمین صاحبی دارد. این چه روحیهای است! این چه عقیدهای است! این چه ایمانی است! دعا ما را به اینجا میرساند. وقتی او گفت برو من حافظم، میگوید چشم!
پس ما یک علم داریم که حوزه و دانشگاه مسئول اوست. یک عبادت داریم که حسینیه و مسجد و اینهاست، اینها امر عادی است که ما معمولاً میگذرانیم. یک ناله داریم، آن ناله این نیست که ما در نماز میخوانیم یا در تعقیبات میخوانیم، دعا میخوانیم این ثوابی است. الآن اگر ـ خدای ناکرده ـ به کسی گفتند که شما یک غدّه بدخیم داری، او چگونه دعا میکند؟ او نمیگوید: «اللهم اشفنی»! این ضجّه میزند، دعا آن است که هم علم داخل آن است و هم عمل داخل آن است. این ناله خواجه عبدالله انصاری که خدایا مرا دارا کن نه دانا همین است، روز عرفه روز این کار است. شما در این دعای نورانی امام سجاد که در روز عرفه خواندند در آنجا همان دعا و تعبیری که درباره ماه مبارک رمضان هست آن تعبیر آمده؛ در ماه مبارک رمضان ما چه میگوییم؟ میگوییم: «هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی الشُّهُور».[10] در دعای نورانی امام سجاد در روز عرفه این است که این روز «شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَه»[11] این شبیه ماه مبارک رمضان است، زمان دعاست. کنار کعبه، زیر آن ناودان، در مُستجار، آنجا که هاجر ناله زد، آن زمین جای استجابت دعاست، عرفه هم جای استجابت دعاست. این صحنه که برای همه ما هست، حالا یا زود یا دیر. وقتی میگویند پاها را به طرف قبله دراز بکشید، ما چه حالی داریم؟ چه کسی مشکل ما را حلّ میکند؟ الآن باید حلّ کنیم. آن روز که نه حالش را داریم نه بر فرض هم داشته باشیم کسی از ما قبول میکند. ما هستیم و ابدیت! سخن از ده سال و بیست سال و سی سال و سی میلیارد سال و سیصد میلیارد سال نیست، ﴿خالِدینَ فیها أَبَدا﴾[12] این حرف زیر این آسمان، فقط حرف انبیاست که انسان مرگ را میمیراند، مرگ تحت سلطه انسان است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ﴾،[13] نه «کل نفس یذوقها الموت»، مرگ ما را نمیچشد و هضم بکند، ما مرگ را هضم میکنیم، هر ذائقی مذوقش را هضم میکند، پس ما باید ابدی فکر بکنیم.
بهترین راههایی که برای ما هست همین ادعیهای است که با ناله همراه بکنیم. وجود مبارک امام سجاد در همین دعای عرفه روز نهم میگوید خدایا! در تمام روی زمین از من پَستتر احدی نیست: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ»؛[14] خدایا همه را تو آفریدی، تو ارزشگزاری میکنی. من بگویم مثل آن مورچه ضعیف هستم، نه از او پَستتر هستم، مثل آن حشرهام از او پستتر هستم. از من پستتر در عالم احدی نیست؛ این دعای امام سجاد است در روز عرفه. این چه حالتی میبیند؟ آن حالتی که دست و پا را به طرف قبله بکنید، یک حشره میتواند برای خودش حرکت کند یا یک مگس! ما آن هم در آن حالت که دست و پا را رو به قبله میکنند آن هم نیستیم. الآن یک حشره وز وز میکند راه خودش را طی میکند؛ اما وقتی گفتند دستها و پاهایش را به طرف قبله بکشید، کاری از ما ساخته نیست. «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»؛ از من در تمام عالم پستتر احدی نیست. همین امام سجاد در همین دعای «عرفه» که این بیان را دارد، وقتی مورد عنایت الهی است بالای منبر شام قرار گرفته گفت مردم بدانید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست گفت: «أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا، انا بن کذا انا بن کذا، أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی، أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی...، أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء...، أَنَا ابْنُ مَنْ ﴿دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى﴾[15]»[16] فرمود یزید! بدان، دربانیانت بدانند، مردم شام بدانید در تمام مشرق و مغرب عالم مردی به عظمت من نیست و درست گفت. آنکه با خدای خود میگوید از من پستتر نیست، وقتی به مقام امامت میرسد خلیفة الله میشود تالی تلو قرآن میشود عِدل قرآن میشود جانشین پیغمبر میشود، میگوید در تمام روی زمین مردی به عظمت من نیست و درست هم گفت.
غرض آن است که عرفه را رایگان از دست ندهیم، یک؛ با دین بازی نکنیم، دو؛ با خودمان بازی نکنیم، سه؛ ما ابدیت در پیش داریم، چهار، قهراً نه بیراهه میرویم و نه راه کسی را میبندیم. در همین زمینه وجود مبارک امام سجاد در دعای «عرفه» دارد که خدایا بقیه عمر مرا هم توفیق بده که در حج و عمره بگذرانم خوشا به حاجیان و معتمران و عاکفان کوی حق که امروز که عرفه هستند در سرزمین مکهاند در سرزمین حجازند؛ اما خدا و خدا! خدایی که همه را به کعبه دعوت کرده، فرمود اگر احرام بستی این طور نمیشود که من در را به روی هر کسی باز کنم، شما باید اطراف شهر بگردی، داخله شهر نه، محدوده شهر نه، از محدوده حرم باید بروی بیرون، ناله بزنی، روی شنها بخوابی، آماده بشوی، بعد وارد حرم بشوی. حاجی این کار را میکند. حاجی وقتی عمره تمتّع خود را انجام داد معمولاً روز ترویه، روز هشتم کمکم احرام میبندد که شب نهم را در سرزمین عرفات بمانند. آنچه واجب است از ظهر تا غروب روز نهم است که باید در سرزمین عرفات باشد. این میخواهد بیاید دور کعبه بگردد، چه کسی راهش میدهد؟ این گونه نمیشود، اوّلاً باید از شهر بروی بیرون، ناله بزنی بعد اجازه بدهند وارد شهر بشوی بعد بیایی کنار کعبه طواف بکنی. این حاجیها مأمور هستند، بر آنها واجب است که از شهر بروند بیرون، از حرم بروند بیرون. عرفات از حرم بیرون است، بیرون حرم است. آنجا ناله میزنند ضجه میزنند گریه میکنند، غروب روز نهم از عرفات میآیند در مشعر، اینجا هم بیرون است، در این شنها میخوابند ناله میزنند ضجه میزنند؛ بعد فردای آن روز وارد سرزمین منا میشوند، آنجا آن اعمال را انجام میدهند، بعد لیاقت پیدا میکنند وارد حرم بشوند، کنار کعبه طواف بکنند بشوند حاجی. این طور نیست که هر کسی وارد مکه بشود، بشود حاجی. اوّل باید بیرون برود، از حرم بیرون برود، آنجا ناله بزند، آنجا اذن دخول بگیرد وارد محدوده حرم بشود.
بنابراین روز عرفه چنین فرصت زرّینی هست. ما هستیم و ابدیت در پیش است. این چنین نیست که حساب دو سال و یکسال و صد سال و امثال آن باشد. ابدیت خود را باید در همین ایام تأمین بکنیم و بهترین زمان، روز عرفه است. حقوقی بر گردن ماست ادا کنیم. کسی حق بر گردن ما دارد ادا کنیم. ما حقی بر گردن کسی داریم او را آزاد کنیم. ناله بزنیم، تا این حوادث سختی که در پیش داریم ما را حفظ بکند؛ وگرنه هر روز یا به این سمت بگردیم یا به آن سمت گرایش بکند این خطر را قرآن کریم گوشزد کرد، فرمود اکثر مؤمنین یک غدّه بدخیم شرک در آنها هست: ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون﴾؛[17] با غدّه شرک انسان چه کار میکند؟ وقتی به امام عرض کردند که چگونه اکثر مؤمنین مشرکاند؟ فرمود همین که میگویند خدا هست ولی! خدا هست اما![18] «اما» در کنار خدا یک «اما و ولی» دارد! اگر فلان کس نبود مشکل ما حلّ نمیشد! وقتی به امام عرض کردند این آیه معنایش چیست؟ آیه میگوید اکثر مؤمنین مشرکاند! بتپرست هستند! یا فلان شخص را میپرستند یا مقام را میپرستند یا حزب را میپرستند یا مال را میپرستند. ﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون﴾، این دعا برای این است که انسان را موحّد بکند. بهترین فرصت این است که با خدایمان از راه ناله بگوییم خدایا! آن توفیق را به ما عطا کن که غیر از تو را نپرستیم و غیر از تو چیزی نخواهیم، چون همه نعمتها از توست «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْکَ»؛[19] آن وقت در این فرصتهای زرّین، نظام خود را، کشور خود را، مملکت خود را، ملت خود را، دولت خود را، جامعه اسلامی را، امت اسلامی در سراسر را، حاجیان و معتمران و عاکفان کوی حق را که در سرزمین عرفات امروز به سر میبرند بعد وارد منا میشوند بعد مکه، همه اینها را دعا کنیم. طوری نیست که حالا اگر همه اینها را دعا کردیم چیزی کم بیاید! هیچ کم نمیآید. «یا من لا تَزِیدُهُ کَثْرَةُ الْعَطاءِ الّا جُوداً وَ کَرَما»،[20] چون کم نمیآید برای همه دعا میکنیم و دومین روزی است که سالار شهیدان از مکه به طرف کربلا حرکت کردند، «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَ السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَی أَوْلادِ الْحُسَیْن وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَیْن و رحمة الله و برکاته».[21]
«غفر الله لنا و لکم». پروردگارا امر فرج ولیّات را تسریع بفرما!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملّت و مملکت ما را در سایه ولیّات حفظ بفرما!
خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!
این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!
مشکلات اقتصادی و ازدواج جوانها را در سایه لطف ولیّات برطرف بفرما!
جوانان مملکت و فرزندان ما را از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بده!
این دعا را در حق همه مؤمنان عالم مستجاب بفرما!
حاجیان و زائران و عاکفان و معتمران و مُحْرمان را سلامت و صحت ویژه مرحمت بفرما!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . مصباح الشریعة، ص13.
[2] . سوره دخان، آیه56.
[3] . سوره توبه، آیه122.
[4] . الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، النص، ص18.
[5] . سوره نمل، آیه62.
[6] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج2، ص74.
[7] . سوره ابراهیم، آیه37.
[8]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمیباشد ٭٭٭ خلیل من همه بتهای آزری بشکست».
[9] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص201.
[10] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج1، ص80.
[11] . الصحیفة السجادیة، دعای چهل و هفتم.
[12] . سوره نساء، آیات57 و 122 و ... .
[13] . سوره انبیاء، آیه35.
[14] . الصحیفة السجادیة، دعای چهل و هفتم.
[15] . سوره نجم، آیات8 و 9.
[16] . بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج45، ص138 و 139.
[17] . سوره یوسف، آیه106.
[18]. تفسیر نور الثقلین، ج2، ص476.
[19] . مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج1، ص63.
[20] . الإقبال بالأعمال الحسنة (ط ـ الحدیثة)، ج1، ص139.
[21] . مصباح المتهجد و سلاح المتهجد، ج2، ص776.