آیت الله صدیقی روز دوشنبه بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل به درس اخلاق پرداختند که مشروح آن در اختیار شما قرار دارد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»[۲].
ولادت عمّهی امامان ما، پیامآور عاشورا، نائبه الحسین، حضرت عصمت صغری و زینب کبری سلام الله علیها را به امام زمان علیه السّلام و به شما برادران و خواهران تبریک عرض میکنم. در این آیهی کریمه خدای مهربان به ما تنبّه میدهد، نکند یک وقتی ایمان شما، ایمان زبانی باشد. قلب شما نور نداشته باشد. گرمی ایمان، خانهی گرم شما را خانهی قلب شما را گرم نکرده باشد. نکند در دل خود را بستید، دیگر نور ایمان به دل شما داخل نمیشود. نکند باطن شما تیره است، تاریک است. در ظاهر ادّعای دین میکنید. اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم. خدا به پیغمبر میگوید: به آنها بگو، بگو: نگویید: ما ایمان آوردیم، بگویید: ما تسلیم شدیم، اسلام آوردیم. هنوز ایمان بر دل شما وارد نشده است. ما در این جهت توضیحات کافی دادیم ولی آدم هر چه در قرآن غور میکند، در دریای قرآن شنا میکند، به عمق آن نمیرسد.
اجمالاً قلب فرودگاه ایمان است. اگر قلب سخت باشد… هواپیما همه جا فرود نمیآید، باید فرودگاه زمینه داشته باشد و مناسب با نزول هواپیما باشد. هواپیما در بیابان نمینشیند، نمیتواند در کوه بنشیند. محلّ همواری لازم است تا هواپیما در آنجا فرود بیاید. ایمان ملک است، ایمان نور است. ایمان آب حیات است. باید دل شما هموار باشد. اگر دل شما چاله و چوله دارد، پست و بلندی دارد. دل شما خود را هموار نکردید یا دل شما قساوت دارد. سنگ دل شدید. در دلی که هموار نیست در دلی که گودالها وجود دارد در دلی که سنگ است و سخت است. ایمان داخل نمیشود. خود شما زمینه ندارید.
گر نبیند به روز شپّره چشم. چشمه آفتاب را چه گناه
خورشید همه جا را روشن کرده است ولی در قعر زمین خانه درست کردی، آنجا هیچ روزنهای برای تابش آفتاب وجود ندارد، بالا بیا تا آفتاب ببینی.
لذا قبول ایمان در دل مشروط به شرایط است که در سورهی مبارکهی بقره فرمود: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۳] پاکی، پاکی فطری اگر انسان در زندگی خود دزد نبود، حرام خور نبود، دامن او پاک بود، چشم او پاک بود، دست او پاک بود، این حرف امام، حرف پیغمبر، آیهی قرآن بسان یک شربت گوارا وقتی میشنود، شارژ میشود، روح او عوض میشود. اسامی حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین ما… در زیارت جامعهی کبیره خطاب میکنیم به امامان معصوم خود عرضه میداریم: «ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ … وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ» نام شما در نامها است. بدن مبارک شما در بدنها است. قبر شما در قبرها است. امّا «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ» نام شما یک حلاوتی دارد، یک شیرینی دارد که در میان نامها، نام شما دل آدم را شیرین میکند، کام جان او را حلو میکند، شیرین میکند. این یک حقیقت است. آدم دلی پاکی داشته باشد وقتی یا علی میگوید، یک احساس خاصّی به او دست میدهد. وقتی یا زهرا میگوید مثل اینکه به یک عالم وسیعی از نور دل اتّصال پیدا میکند. این حقیقتی است که انسان باید در باطن خود پیدا بکند. بعضیها هستند که از نام مقدّس حضرات معصومین لذّت نمیبرند. برای بچّهی خود میخواهد اسم بگذارد، اسمهای دیگر شیرینتر است. اصلاً درک نمیکند فاطمه چیست، علی چه حقیقتی است. حسن و حسین، نرگس، نجمه اینها اسمائی هستند که برای دلی که آماده است، شیرینی دارد، امتیاز دارد و الّا خیلیها روی بچّههای خود اسمهای بدی هم نمیگذارند ولی:
میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.
اسم اینها بوی خدا میدهد، اسم اینها نورانی است. اسم اینها عرشی است. زیبایی خاصّی دارد. «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ» ولی همه که درک نمیکنند. چرا همه درک نمیکنند؟ برای اینکه دل حجاب دارد. دل غبار دارد، دل نرمش ندارد، گناه روی گناه این دل را سخت کرده است. لذا او لطافت این اسامی مقدّسه را درک نمیکند، لذّت نمیبرد. امّا کسی که دلی پاک دارد، برای او اسم زینب، اسم رقیه، اسم فاطمه این چیز دیگر است. «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ» است.
اینکه «لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ»[۴] یعنی دیگر تا چه وقت میخواهید در دل را ببندید. دیگر کافی است. یک استغفاری، یک توبهای، یک توسّلی. یک ایثاری، یک احسانی. فرمود: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»[۵] حالا که دل تو بد شده است، نمیخواهی با کارهای خوب دل خود را زیبا بکنی، همیشه به زیبایی ظاهر توجّه میکنی. نمیخواهی باطن خود را درست بکنی. نمیخواهی وجود خود را تمیز بکنی. «وَ لَمَّا یَدْخُلِ»[۶] پیام دارد، یعنی تاکنون داخل نشده است. به سراغ دل برو، دیگر برای تو کافی است. مگر به عمر خود چقدر اطمینان داری؟ نکند بیایمان از دنیا بروی؟! تا به حال که ایمان کسب نکردی، تا به حال که در دل تو نور روشن نیست، خوب حالا فردا از بین رفتی تو بیایمان میروی. تا دیر نشده است، این نهال ایمان را در دل خود غرس بکن، بذر ایمان را در دل خود بپاش، آبیاری بکن بگذار شد بکند. «وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً» مفسّرین گفتند: این «لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً» یعنی اگر شما عمل خود را صرف طاعت خدا و رسول کردید، اوّلاً راه احیای دل اطاعت است، نه ادّعا. اگر میخواهید در قلب شما بروز بکند، حادث بشود، به وجود بیاید، باید اطاعت بکنی با عمل انسان معرفت او بالا میرود، با عمل ایمان ارتقا پیدا میکند با عمل انسان داده میشود، علم به خواندن نیست.
امام صادق علیه السّلام به عنوان بصری فرمود: علم به تعلّم نیست. علم در زبانها نیست. علم در کتابها نیست. «الْعِلْمُ نُورٌ»[۷] «بل هو نور» علم نور است. «یقعوا فی قلب من یشاء» «یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ» خدا هر کسی را بخواهد هدایت بکند. این در دل او واقع میشود. نور علم مربوط به قلب است. دل انسان نور میگیرد، دل انسان طلوع میکند. دل انسان شکوفا میشود، شرح صدر پیدا میکند. قلب وسیع میشود، وسعت پیدا میکند. علم مربوط به قلب است. فقه مربوط به قلب است. «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها»[۸] فقه مربوط به دل است، مربوط به مغز نیست. آنها که مغز آنها با اصطلاحات فقهی حلال و حرام پر است. امّا در عمل آنها نیست، مرتکب محرّمات میشوند. اینها فقه ندارند اگر علّامهی دهر باشد، بیجهت به او فقیه آل بیت میگویند. اصلاً فقیه نیست. اصلاً کلامی از خداوند متعال و اولیای الهی بر جان او نفوذ نکرده است تا فقیه بشود. هم فقه مربوط به قلب است، هم ایمان مربوط به قلب است و امام صادق علیه السّلام تصریح فرمودند: «الْعِلْمُ نُورٌ»[۹] «بل هو نور» علم نور است. «یقعوا» واقع میشود در قلب کسی که خدا بنای هدایت او را دارد. ایمان منشأ هدایت است. اگر در دل ایمان آمد، انسان در مسیر هدایت قرار میگیرد. «هُدىً لِلْمُتَّقینَ»[۱۰] منشأ تقوا قلب است. فرمود: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِِ»[۱۱] پس تقوا برای قلب است، ایمان برای قلب است. علم و فقه هم مربوط به قلب است. اگر کسی میخواهد از این سرمایهها محروم نباشد، فقیر از دنیا نرود، خانهای آنجا داشته باشد، سرمایهای در عالم ابد داشته باشد، باید دل خود را پالایش بکند، باید دل خود را صیقل بدهد، باید دل خود را با توبه تغییر بدهد، منقلب بکند؛ اصلاً قلب را قلب میگویند برای اینکه میشود آن را متحوّل کرد. میشود آن را عوض کرد. این یک رمز است، یک راز است که همه باید در کنار ظواهر هر وقت نماز میخوانی، بعد از آن یک فکری بکن. ببین این نماز در دل شما یک رقّت نسبت به گناه ایجاد کرده است، یک نفرّت عجیبی پیدا کردید. نسبت به نماز شب یک علاقهی جدیدی برای شما پیش آمده است. آیا با این نمازی که خواندی به یاد کربلا افتادی؛ گفتی: خیلی وقت است به کربلا نرفتم. ای کاش باز قسمت من میشد، یک بار دیگر هم زیر گنبد امام حسین علیه السّلام کنار ضریح شش گوشه قرار میگرفت. این که دل آدم را به یک جایی میبرد. دل آدم هوای کسی را میکند.
این نشانهی این است که یک امر جدیدی در دل واقع شده است. امّا اگر نماز خواندیم بلافاصله رفتیم در خانه دعوا کردیم، بلافاصله تا از مسجد خارج نشده است دوست ما آمد، غیبت یک کسی را کردیم. علیه یک کسی صفحه گذاشتیم، معلوم میشود که نماز تو ظاهری است. این نماز دلی نبوده است. این نماز اثر در زندگی شما ندارد. «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[۱۲] نیست. این است که خدای متعال این عبارت را آورده است «وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ»[۱۳] هنوز ایمان داخل دل تو نشده است، در ظاهر تو است ولی هنوز عمق پیدا نکرده است، در درون تو مستقر نشده است درونگرا باشید، همیشه باطن خود را بازرسی بکنید. نکند قاچاقی در انبار دل تو باشد، تو خبر نداشته باشی نکند مواد منفجره آنجا گذاشته باشند دیر یا زود یک جرقهای بزند، تو را از بین ببرد، تو را وارد جهنّم بکند. نکند انفجار جهنّمی در باطن ما باشد و خبر نداشته باشیم. راه اینکه دل درست بشود، چیست؟ طاعت. تا به حال راه معصیت میرفتی، حالا خطّ زندگی خود را عوض بکن. راه خود را عوض بکن. دوستان خود را عوض بکن. درآمد خود را متوجّه باش. هزینههای خود را تحت ذرهبین قرار بده. ببین در خطّ طاعت خدا و رسول خدا هستی یا نه. اگر اهل طاعت هستی نشانهی ایمان و بیایمانی این است که بیایمان دارد از او کم میشود، هم از وجودش کم میشود، هم از عمل او کم میکند. این عمل ندارد. «خَفَّتْ مَوازینُهُ»[۱۴] وقتی روز قیامت ترازوی عمل را میگذارند، این کفّهی عمل او سبک است چیزی ندارد در اینجا سنگینی بکند. امّا کسی که دارای عمل قبول است کفّهی عمل او سنگین است. در جهنّم نمیافتد. میرود بالا، این حقیقت که عمل مؤمن کم نمیشود ولی عمل غیر مؤمن «کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِفٍ»[۱۵] قرآن کریم میفرماید: عمل کافر مثل خاکستری است که باد تند بورزد، همهی آن را بر باد بدهد. آدمی که باطن ندارد. عمل او سوخته است. خاکستر است. با یک تندبادی همهی آن از بین میرود. امّا عمل مؤمن کم نمیشود. این نماز مؤمن، نماز است، برای او میماند. آدم وقتی میمیرد، او را در عالم قبر میبرند. در عالم برزخ آنجا مشکلاتی برای او پیش میآید، گناهان انسان باطن آن آتش بوده است. هجوم میآورد که این بیچارهی تازه وارد را در آنجا خاکستر بکند.
یکی از اعمالی که جلوی آتش را میگیرد، نماز است. یکی از آنها صبر است. یکی از آنها حج است. یکی از آنها روزه است، سپر است. اینها اگر کم نشده باشد جلوی آتش را میگیرد، امّا کم شده باشد، از بین رفته باشد، آدم آنجا حفاظی ندارد. این اعمال ناشایست انسان آنجا آدم را از بین میبرد. عمل که نباشد حفاظ نیست. حفاظ که نباشد اصل وجود آدم میسوزد امّا عمل خوب آنجا برای انسان حصار است. چیزی از او کم نمیشود. «لا یَلِتْکُمْ» مفسّرین فرمودند: از اجر او کم نمیشود امّا ظاهر این است که خودش کم نمیشود. هم مؤمن وجودش کم نمیشود. هم عمل او کم نمیشود. غیر مؤمن هم وجودش کم میشود، کاهش شخصیتی دارد. برای خود یک کسی بوده است آرام آرام ابروی او آب شد، وجاهت او آب شد. شخصیت او آب شد. دیگر کسی به او اعتماد ندارد. امسال دروغ گفت، یک ماه دیگر هم آمد برای مردم یک دروغ دیگر گفت، دو ماه دیگر یک دروغ دیگر گفت، آرام آرام هم عمل او سبک شد، هم خود او سبک شد. میگویند: فلانی دروغگو است، هیچ کدام از وعدههای خود را عملی نکرده است. روز روشن به مردم دروغ میگوید. اصلاً شخصیت آب میشود. هم عمل آب میشود هم شخصیت آب میشود.
لذا قرآن کریم در اینجا صحبت از این است که عمل کم نمیشود، نمیگوید: پاداش کم نمیشود. در مسئلهی شکر فرمود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۱۶] خود تو را زیاد میکند، نه اینکه عمل تو را زیاد میکند. اینجا میگوید: از عمل تو کم نمیشود. آنجا میگوید: وجود تو زیاد میشود. آدم سعهی وجودی پیدا بکند مثل حضرت ابو الفضل علیه السّلام میشود. در کجای عالم حضرت ابو الفضل حضور ندارد؟ در کجای گرفتاری گفت: یا ابا الفضل و دادرسی ندید؟ این همه جا حضور پیدا کرده است این حضرت ابو الفضل در کربلا بود. ولی حالا در همهی عالم طیّار است. جعفر طیّار را طیّار میگویند، طیران او مثل طیران مرغ نیست که یک جا باشد و یک جایی نباشد. این طیران او سایهای است که «أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ»[۱۷] این سایه را همان وجود است، همه جا را گرفته است. حضرت ابو الفضل سایهی وجود خدا شده است، در این محفل ابو الفضل حضور دارد. علی اصغر علیه السّلام حضور دارد. علی اکبر علیه السّلام حضور دارد. وجود زیاد شده است. اگر آن وقت در یک شهر بود، در یک خانه بود، حالا عالمگیر شده است، در هر جای عالم بیچارهای باشد به سراغ اینها برود، همانجا حضور دارد. وجود او زیاد شده است، عمل هم همینطور است. خود عمل کم نمیشود. عمل طاعت، عمل قربی هرگز کم نمیشود امّا اگر در عمل نفاق بود، در او ریا بود، عین سیبی است که در آن کرم بوده است. شما دو روز به آن دست نزنید، دیگر قابل خوردن نیست، همهی آن از بین رفته است. میوهی وجود عالم عمل است. اگر توأم با ایمان قلبی بود «لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً»[۱۸] عمل کم نمیشود امّا اگر در باطن آن ایمان نبود، نفاق بود این کرم میزند. این دوام ندارد. عمل تو فقط یک چند روزی مردم فکر کردند تو آدم خوبی هستی ولی پردهها کنار میرود معلوم میشود که کرم داخل آن بوده است. کرم تزویر، کرم ریا، کرم نفاق، کرم خودنمایی، خود نشان دادن. اصلاً همهی آنها خودنمایی بوده است. باطن او هیچ چیزی نداشت. به خدا پناه میبرم.
در پایان آیه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» اگر از عمل تو کم نمیشود، خیال نکن قدرت عمل تو است. خیال نکن قدرت ایمان تو است، دل تو روشن شده است و بر مبنای ایمان عمل کردی، از عمل تو کم نمیشود، این مغفرت خدا و رحمت خدا است. حضرت امیر علیه السّلام در دعای کمیل میگویند: «کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ» علی علیه السّلام میگوید، برای ما نمیگوید برای خود میگوید. خدایا اگر نام علی را به زبانها انداختی، اگر ملائکه را عاشق علی قرار دادی، اگر لیله المبیت جبرئیل و میکائیل برای حفاظت از امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند و خدا به ملائکه مباهات کرد. امیر المؤمنین علیه السّلام میگوید: به خاطر عمل من نبود، خدا بزرگ است با مغفرت خود با من برخورد کرده است. اگر عمل خوب باشد، برای من نیست، خدا به من داده است. توفیق الهی است من چه چیزی دارم؟ همه چیز من برای خدا است. لذا حضرت علی علیه السّلام خود را مستحق هیچ نوع تمجید و توصیفی و تعریفی نمیداند. «کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ» آدم وقتی عمل هم بکند مهمان عمل خود نیست. به عنوان کرم خدا است. او به ما عمل داد او به ما نماز داد او به ما علی داد او به ما فاطمه داد او به ما زینب کبری داد.
دو جمله هم راجع به بیبی جان حضرت زینب سلام الله علیها که حقیقت ایمان بود، هم وجود حضرت زینب عالمگیر شده است امیر المؤمنین علیه السّلام گفتند: «کُنتَ مَعَ الآنبیاء سِرّاً وَ مَعَ خَاتَمِ الانبیاءِ سرّاً و علانیّهً» علی گفت: با همهی پیغمبرها همراهی کردم. علی علیه السّلام آدم را بدرقه کرده است، علی علیه السّلام نوح را از طوفان نجات داده است. موسی را علی علیه السّلام بود که دریا را شکافت و موسی را نجات داد. این علی علیه السّلام بود که عیسی را همراهی کرد. گفت: با همهی انبیاء در عالم سر بودم ولی با خاتم آنها هم در باطن بودم، هم در ظاهر بودم. سراً و علناً.
حضرت زینب، زینت یک چنین شخصیت عالمگیر است. زین أب است. نمود امیر المؤمنین علیه السّلام، نماد امیر المؤمنین علیه السّلام بدون حضرت زینب سلام الله علیها نبود. اگر کربلا نبود، اگر نهضت امام حسین نبود، نامی از علی و دین خدا باقی نبود و اگر زینب نبود کربلا نبود، نهضت امام حسین علیه السّلام نبود. همهی اینها سر سفرهی حضرت زینب سلام الله علیها امکانپذیر میشود. این بانو چه کسی است، چه سفرهای دارد همهی انبیاء و ائمّه علیهم السّلام سر سفرهی حضرت زینب مهمان هستند.
یکی از ویژگیهای حضرت زینب سلام الله علیها شباهت تام است از نظر سیما از نظر قد و بالا شبیه به خدیجه بود. از نظر بذل و بخشش شبیه به خدیجه بود. خیلی شبیه به حضرت خدیجه سلام الله علیها بود متشخّص بود، حضرت خدیجه سلام الله علیها در عرب رکن بود. زن بود ولی هیچ مردی شخصیت حضرت خدیجه را نداشت، خیلی شخصیت بارزی داشت. از حجاز تا شامات سرمایهی خدیجه بود، نام خدیجه بود اعتبار خدیجه بود و تمام گرفتارها، تمام آنها ثروت خدیجه و مال حلال حضرت خدیجه سلام الله علیها بود. در این جهات شباهت حضرت زینب سلام الله علیها به حضرت خدیجه شباهت تام بود. امّا در بعد حفاظت دین، در بعد دفاع از حریم ولایت حضرت زینب سلام الله علیها شبیه به مادر خود حضرت زهرا سلام الله علیها بود. لذا وسعت شخصیت بیبی عالم هم در باطن زین أب است، هم در ظاهر زین أب است. زینت حضرت امیر المؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه الصّلاه و السّلام بود. از این جهت نام زینب را خدا انتخاب کرده است. نام زینب را پیغمبر… قبل از خدا در مورد این دختر من تصمیم نمیگیرم. یعنی کأنّه این کار او با ذات احدیّت است، حجاب ندارد، واسطه ندارد، خود خدا مستقیماً اشراف به وجود حضرت زینب سلام الله علیها است. این یکی نامگذاری او بود که این مسئله را نشان داد.
یکی هم علم حضرت زینب سلام الله علیها علم کتابی نیست حضرت زینب مفسّر بود، در کوفه تفسیر قرآن میگفت، آقا امیر المؤمنین علیه السّلام آمدند صدا زدند: زینب من دیدم که سورهی مریم را داشتی تفسیر میکردی، تفسیر «کهیعص»[۱۹] را داشتی برای بانوان کوفه میگفتی. عرضه داشت بله. بعد امیر المؤمنین علیه السّلام تأویل این را برای حضرت زینب سلام الله علیها گفت که کاف کربلا است. عین عطش است. برای این حروف مقطّعه آقا امیر المؤمنین علیه السّلام تفسیر خاصّی برای حضرت زینب سلام الله علیها گفتند. امّا امام سجّاد علیه السّلام دم دروازهی کوفه پرده از یک حقیقت دیگری برداشت که اگر پدرش به او گفته است، تذکّر بود. در گنجینهی وجود عمّهی ایشان حضرت زینب سلام الله علیها همهی اینها وجود داشته است. علی دارد یادآوری میکند. معلّم او علی نیست، بالاتر از علی است. گفت: «یَا عَمَّهِ اسْکُتِی»[۲۰] آرام خاموش «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ» عمّهی من چه افتخاری میکرد. «یَا عَمَّهِ» عمّهی من «اسْکُتِی» ساکت بشوید، خطبهی خود را ادامه ندهید کار را بنا نیست در کوفه تمام بکنید. شما مأموریت شام دارید. بنا است آنجا سه سالهای را به عنوان پرچم پیروزی علم بکنید. اینجا بس کنید «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ» شما عالمه هستید ولی معلّم ندارید. معلّم شما خدا است. علم شما لدّنی است. اکتسابی نیست. «فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ» یکی از ویژگیهای حضرت زینب همین است شباهتی به مادر خود دارد در اینکه خدای متعال خواسته است در مناطق مختلف حضرت زینب سلام الله علیها پایگاه دلها باشد و دلبری بکند. هم در شام مزار دارد که مدافعین حرم آنجا میروند جان میدهند. حضرت زینب سلام الله علیها فرزندان خود را داده است، همهی کسان خودرا داده است، از حسین علیه السّلام دفاع کرده است. سپر جان امام زین العابدین علیه السّلام بوده است. همهی جانها سپر قبر حضرت زینب سلام الله علیها بشود. این عکس العمل آن عمل است. آنجا حضرت زینب سلام الله علیها سرمایهگذاری کرده است. حالا دارد رویش میکند. این همه جوانها میروند.
از سردار سلیمانی خدا ایشان را سلامت بدارد خواستم گفتم آنجا چیزی خود شما دیده باشید به من بگویید از این کرامتهایی که مدافعین حرم دارند. ایشان گفتند: در یکی از حملهها یکی از این مدافعین حرم خیلی مهابا خود را به آب و آتش میزد، ترسید بیباکی میکرد. جلوی تیرها میرفت. میگفت: به او نهیب زدیم، گفتیم: اینکه راه جنگ نیست. باید سنگرگیری بکنی، بیاحتیاطی نکنی. گفت: خاطر شما جمع باشد، امروز من هیچ تیری نمیخورم. به من وعده دادند، فردا ساعت ده خود حضرت زینب سلام الله علیها به استقبال من میآید گفت: آن روز هیچ تیری به او اصابت نکرد، فردا شد تا ساعت ده ما او را زیر نظر داشتیم دیدم دقیقاً ساعت ده پرید. ولی دیگر ما که حضرت زینب سلام الله علیها را ندیدیم و بیبی وعده داده بود خود او به سراغ ایشان میآید. یک چنین بیبی امروز افتخار عالم تشیّع است و ما به خود مباهات میکنیم که خدا ما را آشنای با این نام و با این مقام کرده است.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۳]– سورهی متّقین، آیه ۲٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۵]– سورهی هود، آیه ۱۱۴٫
[۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۷]– مصباح الشریعه، ص ۱۶٫
[۸]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۹]– مصباح الشریعه، ص ۱۶٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲٫
[۱۱]– سورهی حج، آیه ۳۲٫
[۱۲]– سورهی عنکبوت، آیه ۴۵٫
[۱۳]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۱۴]– سورهی اعراف، آیه ۹٫
[۱۵]– سورهی ابراهیم، آیه ۸٫
[۱۶]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۱۷]– سورهی فرقان، آیه ۴۵٫
[۱۸]– سورهی حجرات، آیه ۱۴٫
[۱۹]– سورهی مریم، آیه ۱٫
[۲۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۱۶۴٫