یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

لا اله الاالله محمد رسول الله علی ولی الله صلی الله علیه و آله و سلم

یا قاضی الحاجات

ای که به دور کعبه و منکر حیدری / کعبه ولادتگه اوست دور حیدر مگرد

بایگانی

۱۷۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

hhhaagh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ | علی | ۰ نظر

الان مطمئن ترم لذا میدونن چه حیطه ای کار میکنمو قفل نمیشکونم و داغون نمیکنم و بزنم خرابکاری بکنم و نمی دونم دیونه کنم حال خودمم کنترل شده کلا در چنگال طاغوت بگیم هرکی بگیم هستیم و نمیتونم غوغا کنم غوغا به این معنی نیست که شورش کنما بلکه کاری کنم و چیزی بنویسم که شما متعجب بشی و بگی نابغه هست و یا واقعا از اون متنقماست(قیام کننده ها) نه کنترل شده سه بارم رفتم تیمارستان دیدنم بالاخره از یه طرف خودم مریضم و حتی قرص میخورم و نباید خیلی جنب و جوش داشته باشم و فکرباشم و از یه طرف خودم از در خونه ی اهل بیت رانده شدم و از طرف دیگر جو طوری هست که آقا دیگه بزرگترارو گذاشتن توی کار ما و نمیشه براشون بت شد بالاخره میدونن چه گاوی هستیم نمیشه گولشون زد و براشونم برقصی خیلی چیز نمیشه ولی در سیستم چار پنج سال به قبل ناشناخته بودیم و کسی نمیدونست واقعا چه طوریه از یه طرف جوان خام ،خام میشد و سیستم بالا میخواست که عاشق باشن و محبت داشته باشن و نمیدونستن ما چه سنگدلی هستیم و خلاصه محبت بیشتر بود ومنم یادمه که توی خودم حتی نمیتونستم حرف بزنم و آب دهنم همش میریخت اقدر وضع بدی بود که حالا تازه میفهمم معشوق پنهانی در کار بوده حالا یا جن یا جاسوس کار ندارم و داشتم فکرم میکردم به این موضوع اتفاقا که میگم از در اهل بیت فاصله گرفتم فکر میکردم که مثلا در جوانی آقا داغ شده رفته جبهه حالا داره پوزخند میزنه که عجب گاگولی بودیم آقا بعضی موقه ها آدم پیر میشه ولی تجربه اش که بیشتر شده غلطه یعنی شیطانی تر شده نه اینکه حالا آدم تر شده باشه همیشه که تجربه خوب نیست یعنی میگم خوبه ولی شیطان عوضت میکنه بعد میگی من پخته ترم حالا همشم جنگ نه اعتقادات پاک عوض میکنن برات...

دنیال یه سوال بودم که چه پرسیده بوده ام از دفتر این مرجع بزرگوار(علی صافی) که اینطوری شد که در نماز به یادم انداختن اتفاقا همین موکله موکله نمیدونم جن باشه یا نه روح باشه یا فرشته موکله دیگه حافظه ی من رو داشت لذا من غوغا نمی کنم و مطمئن در راه قدم برمیدارم و ازحیطه خارج نمییشم در صورتیکه یه زمانی همش بین آدم های ضعیف قفل میشکوندم و قوای الهی و دست خدا پشت سرم بود  و امام زمان و واقعا راهی جز این نبود که ما طی کرده بودیم ولی الان نه الان یه مریضم التماس دعا و خیلی کار کنم برات دعات میکنم اگه شد و سلاح هم هست و این پیرمردایی که دعا می کنن رودست کم نگیر که میگن کاری نیتونم بکنم فقط یه گوشه میشینیم دعا و اینا همینا هستند که اینطوریه...

خلاصه آقا آیت الله بهجت(ره) بعدش سپرده بودن که بعد از من آیت الله علی صافی (ره) ما هم رفتیم اونموقع ها تو سایتشونو نوشتیم این سوال که الان تو نماز یادم اومد که شک داشتم بگم یا نه اینکه پرسیدم که آِیا جن ها ارواح رو می بینند؟؟یا شایدتم پرسیدم که (به جز ارواح) فرشته ها رو هم می بینند جن ها یا نه؟؟ بعد اومدیم اینجا که الان یه مدتیه هستم(جهرم) داشتند تو تلوزیون آقای آیت الله جوادی آملی رو میزاشت و منم پاشخی توی میلم دریافت نکرده بودم الغرض و سوال شرعی هم نبود بعد ایشون که من نمیفهمیدم و الانم نمیفهمم چی میگن گفتند شبیه به این که جن ها رو ما نمیبینیم و اونها مارو میبینن شیاطین بعد موقع عذاب یا (حالا یادم نیست خیلی وقت پیش بود) چیز دیگر اینا میبینند که داره بدنشون سوراخ سوراخ میشه توسط فرشتگان بعد فاصله میگرن میرن بعد میگفتن که انسان میتونه ا(الغرض) به جایی برسه که شیطان اونو نبینه و تو اونرو ببینی .... خلاصه منم تعجب که گفتم مگه کورند که نبینن مارو حالا امروز داشتم فکر مینمودم که غافل میشن از ما و ما رند میشیم یعنی میدونیم نقشه ش چیه میدونیم که قراره چی بشه همین تجربه زیرکیم و سیستم میشکنم از حالش با خبریم از حال شیاطین اینا هم خدا غافلشون میکنه از ما که کاریمون نداشته باشن و برن پی کار دیگه و رو ما نتونن تمرکز کنن لذا ما رند میشیم چیزی که من اصلا تسلط ندارم و کاملا پختگانه روم کارمیشه و از سیستم نمیتونم در برم فرار کنم.

آخه یکی نیست بگه در مقابل ما و خدا لامصب گول بخور دیگه...

hghghghghgh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

دیروز خواستیم بیام خراب بود و امروز صبجه که می نویسم اما خوابی رو دیده ام که گفتم اگه بگم بد نیست چیز جالبی نیست یا تعریف کردنی خاصی ما هم صحبت کردیم که اگه جوان مثلا ازمباحث جنسی حتی تا حدی که باید بدونه خبر داشته باشه خوبه مثلا رادیو فردا گوش بده بهتره تا دشمن رو یه طور دیگه بگه این بحثش رو کردیم ما دیگه نمیخواد توضیح داد ولی خواب دیدم یه آخوند و روحانی ای کاری جالب کرده بود و کتابی به اندازه ی مفاتیح نوشته بود و جلدش هم چرم و مانند کیف بود و به بچه های نوجوان و جوان می داد کتابش رو به دست منم رسید و همش مسائل جنسی بود به صورت سوال (پرسش نه کسی نپرسیده بود بلکه سوال بود)و پاسخ شاید مخصوص قبل از ازدواج که خیال بچه رو راحت می کرد نه من باب ازدواج خیالش تخت بشه ها من باب که چیزی نیست و حیوانته و خیالات بالانر نبافه و حقه و چیزی نیست و اینا...

اما دیروز دیروز ما نماز میخوندیم ظهر اینو برای این میگویم که آقا یادم باشه یه راهی هست که عوض بشیم دیدیم که باید آقا در نماز وعده گذاشت مثلا با خدا دیگه خودت میدونی مثلا یه راهش اینه که گناهت رو در نظر بگیری بگی استغفرالله (این یه راهشه من نمی دونم همش که گناه نیست) خوب تو این استغفرالله رو برای مسخره که نمیگی میگویی؟ نه یعنی دیگه از این غلطا نمی کنم تو هم خدا منو ببخش و رحمت نازل کن ولی این راه بود ولی ما یه کار دیگه ای باید بکنیم در واقع یعنی ما خم شدن بد نیستا یعنی تو نماز میخونی تازه اگه بخوای فقط تو نماز یاد خدا کنی و خودت رو تازه فقط تو نماز لوس کنی که خدا نگات کنه بد نیست ولی گفتم وعده بده (اینارو به خودم میگم نه شما ) وعده بده که ای خدا من میخوام تو رو اطاعت کنم همین میخوام حرفتو گوش کنم این حس رو داشته باش که حرف خدا رو میخوای گوش کنیم و عوض شیم نه اینکه همینطوری خیالبافی کنیم یه نماز زور زوری بخونیم نه باید حس اطاعت و ایاک نعبد و ایاک نستعین رو داشته باشیم یا وعده بدهیم به خداکه داشته باشیم

(در اینجا برق می رود و رشته ی کلام می شکند)

آقا برق رفت و ما دیدیم کاری نمیشه کرد دلم خواست قرآن بخونم و در تن قوه داشتم چون باید قوه ی خودم رو تمام کنم با وبلاگ نویسی و تا حرفمو نزنم جان در بدن هست  خلاصه قرآن خواستم بخونم مادربزرگم گفت برای مادرش ثوابش و شفاش هم برای خودت علی بعد خوندمم و گفتم به مادربزرگم که مرده ها گریه می کنند و منت میشکن و التماس می کنن که ما براشون فاتحه بفرستیم و میگن اگر ما خومون کار کرده بودیم نیاز به فاتحه ی شما نبود حالا من دقیقا صحبتشونو نمی دونم توی  مفاتیج بود(این دو تا مفاتیح صحبت شد اینجا این دومیش) خلاصه آقا ولی یکی مثل من اصلا اعتقاد به این جیزا نداره و براش مهم نیست که برای مرده ها چیز بفرسته درصورتیکه اونا واقعا واقعا واقعا جشم انتظارند و گریه شون گرفته بعد ما نمی دونیم و هیچ و برامون مهم هم نیست حالا یه موقه نمیفرستیم ولی یه موقع اصلا برامون مهم نیست و چرند میدونیم فاتحه فرستادن رو که بحرانه این.

 

haaghghg

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۴ ق.ظ | علی | ۰ نظر

داشتم به موضوعی فکر میکردم که حالاا یا نمیخوام فکر کنم که چی بود و چی شد مبدا یا هرچیز دیگر تا اینجا مبدا باشه منشاءش که آیا ائمه اطهار تجربه می کنند یعنی اندوخته ی نجربه دارند که درس بگیرند یا خیر؟!!!مثل ما که نیستند که چیزی رو ندونند یا بخوان تازه بفهمند استغفرالله بعد فورا فکر کردم پس چه طوری پیامبر(ص) بی سواد بودند بعد گفتم خوب نمیشه تمام علم هارو ایشون داشته ولی درسته سرکلاس نرفتند ولی علمش رو داشته اند اصلا قرآن قبل از که نازل بشه توسط جبرئیل رو داشته حالا قرآن وحی امنه و سیاست میخواد که ما بقبولانیم که کار خداست ولی پیامبر که امل و بی سواد نبوده این چنین اصلا نمیشه بگیم که از پشت دیوار خبر ندارن یعنی همه جیزرو میدانند منتهی فکر ما کوتاه است نمیشه بگیم که بی خبر هستند از جایی خوب میدونه دیگه امام زمان(عج) ولی ما باید اخبار گوش بدیم و یکی خبر برسونه و همه ی وحی خلاصه نشده در خبر و بالاتزاز این حرفاست که پیامبر(ص) بهشون وحی میشده خلاصه بعد گفتم که چه طور امام حسین خبر داشتند و اینطوری شد بعد گفتم امام حسین(ع) صحیح ترین کار رو کردند ولی باید نظر داد که بهترین کار بوده یا نه خوب عشقه و عشق به خدا جان و مال و فرزند تمیشناسه ولی حالا اومدیمو سود نکردیم یا امام حسین(ع) خونت پایماله آقا فعلا...

hhaghh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۶ ق.ظ | علی | ۱ نظر

خواستیم یه پست بشه ولی حالا که دیدیم دلا وازه و گوشا میشنوند پست بعدی رو هم بدیم گرچه خیلی داغ نیستیم و موضوعات ماله شیرازه ولی حالا که اینترنت خراب بود و ما سیممونم دیروز وصل بود و پیشرفتمون میدادند لذا سایت خراب بود و با (pxxx) شکن هم نمیشد اومد تا اینکه دیدیم بریم مسافرت اومدیم شب یلدا پیش بابابزرگ اینا اینکه چند تا وارادات دیگه هم بود

اول اینکه بازیگران اینکه ما داشتیم نصف شب سریال خانه اجاره ای رو میدیدیم اینکه متوجه شدم که بازیگره داره تعجب میکنه یه بازیگر هم سن و سال من هست که توی خنده بازارم بازی میکنه آقا اینا انقدر حرفه ای اند که همشون کارگردانند که بازی میکنند و شخصیتشون مخصوصا توی طنز خرد میشه یه بارم آقای رضا عطاران کیک خامه ای زدند در یکی از فیلم های سینمایی به صورتش حالا نمیدونم(( نیش زنبور)) بود دیدم تعجب کرد و شخصیتش خورد شد بالاخره اینا برای بعضی ها احترام دارند و همه مثل ما نیستند که بخندند حالا تعجب این یاروهه همسن ما اینطور بود که یارو میزد وسط صورتش حین خوندن دایلاگ و این توی فیلنامه نیومده و کارگردان هم نگفته خوب این هنرمنده میزنه وسط صورتش به شوخی یا هرطوری خوب این تعجب میکنه و شخصیتش خورد میشه یا مثلا میخواست جیگرکی بزنه بعد همسایه هه بهش میگفت به جای(jigar) هنرمندی داشت در فیلم میگفت (jagar) خوب توی فیلنامه نیومده یا اصلا متن هاشون جداست و خبر ندارند چی میخواد بشه حتی خودش یه اشاره کوچیکی کرد که جیگر خلاصه یا مهرات غفورایان که معلوم بود خودش داره متن رو عوض میکنه در حالیکه اصل متن رو که فیلنامه داره مطرح میکنه و منم یه بار گفتم که اینا باید به اجنهادی برسند مخصوصا توی طنز که شخصیت ها خورده و احترامات واجب نیست اینکه مجنهد بشن که در همه شرایط بتونن نقش بازی کنند و همچنین اینکه طنز مهران مدیری گرچه ممکنه خوراکش و غذاش بهتر باشه ولی خودش رو بیشتر نمایش میده و میخواد دل واز کنه و نفوذ داشته باشه مثل ما و پشت صحنه نمایش میدن و هر طور شده چیزه ولی این طنز اینا توی نلوزیون بدتره.

دومین واردات دیروز این بود که مامان جانم داشت میرسوند منو به ترمینال که برم جهرم بعد شلوق بود گفت اینا همه چیزو با هم میخوان درست کنند منظورش این بود که شهر رو میکنن و اینا و منم گفتم اینا اصلا نیاید دنبال مدیریت و برنامه گشت توی ایران فقط دنبال ممه ای یا پول آزادی هستند که بگیرن بخورن

سومین واردات این بود که باور کنید تو راه که مامانم میرسوندم ترمینال سه چهارتا تصادف تو خیابون بود  منم وصل بودم دیگه همینطوری داشتم حرف میزدم که مثلا اگه اسکانیا باشه من سوارش نمیشم که دوتاش منفجر شده (که بخوام برم جهرم) خلاصه آقا سرتون رو درد نیارم تصادف دیدیم و زبونمون باز شد گفتم که من که راننده نیستم ولی حس میکنم که بعضی راننده ها دشمن خیالی دارند و فکر میکنند که یکی همیشه پشت سرشون داره تعقیبشون میکنه و یه بیکاری رو گزاشتن پشت سرش وقتی تصادف کردند دیگه به جوش میاره و باعث میشه چیزی دربیاره بزنه بکشتش و الکی دعوا کنه موقع تصادف

چهارمیشم تو اتوبوس که میومدم بود که آقا یکی بود یه جوانی پسری که اقا با موبایل داشت با دوستش صحبت میکرد این جاسوسایی که صدا هارو دارند اینا یا مارمولکن یا آدم های جالبی درمیان و من در انوبوس شهری هم که میشینم اقدر خوشم میاد و جالبه برام که صدای حرف زدن موبایل تو اتوبوس رو بشنوم بالاخره شما یه جیزی یاد میگیری که حتی توی فیلم ها هم نمیشه کار کرد و باید شبکه ای باز بشه که صدای عموم رو پخش کنه که الان زوده و جرات میخواد.

vazaa

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ | علی | ۰ نظر

الان مسافرتم و داستان داره که خونه نیستم و سایت خراب بود یکی دوروزی نتونستیم بیاییم گیرکردیم اومدیم مسافرت و چند تا موضوع بود که بشه چند تا پست ولی الان دیگه داغ نیستم و نفوذ توی دل ندارم که گرمش کنم شماهم متحیر بشید و احیانا حسادت کنید به ما ولی حالا که احوالم عوض شده شاید بشه توی کی دو پستم جای داد ولی حالا نمی دونم احوال روانتیک من عوض شد یا شما گیر ندادید به وبلاگ یا هرچی هست الان داغ نیستم که بنویسم و نفوذی صحبت کنم و نمی دونم چرا ایراد از درونه یا بیرون شاید شما همیشه بیخیالید یا من چیزخورم داغ نیستم انگار نه انگار تا یه مرحله ای پیشرفت داشته ام و همه چیزمو گرفتندنا و از همه ایناها هم بگذریم سعی می کنم داخل کنم موضوعات رو در یه پست بدیم بیرون البته گفتم داغ نیستم و هم یه سری واردات درونیه ی بوده که در اون لحظه ی خاص که سایت خراب بود وارد شد وم میشه توضیحات براش نوشت و شاید مهم نیست

مثلا داشتم نماز صبح میخوندم تو خونه اومدم نیت کنم نیت کردم اشتباهانه که میخواهم نماز مغرب بخونم بعد یه لحظه فکر کردم دیدم صبحه بابا یعنی میخوام بگم زبونم و حرف دلم که نیت می کردم با واقعیت و آنچه میبود فرق کرده بود و همینه ها یه مرتبه من میشینم برای شما نوشتن (نکته ی اول) و تایپ کردن و من چیزی ندارم و حرف دلم با آنچه هستم و باید بود فرق داره حتی با اندیشه ی شخصیم و از بالا دارن کار می کنند و ممکنه حرفام خودم رو و تفکرات و شخصیت و روانم رو نقض کنه لذا قضاوت نکنید و دارو ننویسید برامون و فکرش که کردم که چگونه ام دیدم من مانند یک رادیو هستم و دستگاه ضبط یا موزیک پلیر یا کامپیوتر دستگاه پخش موسیقی اگه نباشه شما نمیتونید چیزی گوش بدید ولی چیزی از خودش نداره و این دستگاه نیست که با ما صحبت میکنه و اثر داره و پشتش یه آدمه لذا من یه کامپیوتر متوسطم که نفس دارم پس پیشرفته ام و داخل می کنم خودم رو وصل می کنم ولی چیزی ندارم از خودم باز که به شما عرضه دارم این علی رومیگماااا. نکته ی دوم اینکه آقا حرف دل داشت در نمازم تفکراتم رو نقض می کرد یعنی آقا بعضی ها باید توی امتحانات مدارس اشتباه تست بزنن یا اشتباه بنویسیند تا تازه یادبگیرند واینطوری اگرچه شاید تنبل باشند ولی در فشارند

و دومین حالت وارداتیم برمیگرده به حالتی که در مورد رندان داشته ام دیروز قبل از مسافرت به جهرم و بحث مفصلی است که بخوام درمورد رندان صحبت نمایم که داغم نیستم و یادم نمیاد چه چوری میخواستم بنویسیم و قشنگ درنمیاد ولی بالاخره از بالا میرسه اینکه آقا ادامه ی پست قبل بود که لازم شده بود بگوییم اینو که آقا رندان یا مجنهدان و زیرکانما قبلا گفتیم که نمیشه روی سرشون سوار شد حالا داشتیم دیروز فکر میکردم که آقا رندان یه خصوصیتی دارند که هر لحظه میدونن باید چه کرد در هر فضایی یعنی مثلا در هر جایی یه صدای خاص دارند خوب محیطه دیگه در هر فضایی یه نفوذی دارند اینطور نیست که دربرابر روانشناسان و شیاطین هم هستند دیگه و اینا همیشه یه جور رفتار کنند و بشه شناختشون اینارو وای به حال مردی که توسط زنش شناخته بشه وای به حال من که روانشناسا منو بشناسند لذا باید تخصص داشت و نگذاشت که تکراری فرسوده شکست خورده ذلیل و نهایت تحت قدرت و چنگال یارو قرار بگیریم که از خود هیچ چیزی نداشته باشیم و تا خود چه باشد و خداشناسی و اینکه آقا وقتی شیطان نشسته روبروت و شما رو از جایی میبنه که شما متوجه نیستید و نمیبینیشون و اینا دارند روت کار میکنند بالاخره یه طوری میشه دیگه اینا خبره اند لذا باید رند بود و من نیستم این رندیت رو ندارم و از صدام مخصوصا معلومه که در چه حوالی ای میچرخم و بچه ای هستم برای خودم علم روانشتاسی یک علمی است که از اسحله ی نظامی بدتره علمی است که کهنه نمیشه و طلاق همیشه بوده ولی بعضیا در موقیعت های مختلف قرار بگیرند هزارتا کلک مخنلف بلدند اینو من نمیگم خوبه و منظور نیست رندی کلک نیست حتی اگر به صورت کلک اجرا بشه و گول زدن مردم و ریا هم شد رندیت آخه؟؟ تا جنس فروش بره تا غیره.و باید از دست شیاطین خودتو نجات بدی بعضی موقه ها باید فیلم بازی کنی بعضی موقه ها اصلا باید مصنوعی رفتار کنی خوب نمیدونم من که رند نیستم که چه باید کرد وقتی دارند روانشناسان جن منو تماشا می کنن و من خبر ندارم و تحت تسلطشونم و فکری به ذهنم نمیخوره خوب شما چه طوری الکی سیبیلت بخاره؟ یه کاری باید بکنی درمیان اینا دیگه یا الکی یه جات درد بگیره اینا دارن روی همه چیزت حساب باز میکنند تا تسلط کامیپوتری ایجاد بشه تا هر موقه خواستند شما در رانندگی تصادف کنی و خلاصه به میلشون رفتار کنی بدون اینکه طوری بشه الان ما اسلام داریم دین گهربار ومیبینی که در اسلام اینطوری هست یعنی پلیس آمریکا الان شما مشاهده میکنی که بعد از بیست سال متوجه میشه پدری فرزندش دخترش رو 20 سال حبس کرده ولی پلیس های ما اینطوری نیستند و ما نباید پیشرفت کنیم الان اگه آهنگ عشقولانه ی شادمهری فضاش نیست و من نمیگم که خوانده نمیشه بلکه فضای عاطفی اش نیست و نفوذیش این تقصیر پلیس هم هست که اولین کسی بوده که بهش حمله کرده به فرهنگش و تسلط ایجاد شده و کم کاری کرده به عنوان اولین فرد نفوذی بین مردم و اصلا شیطون هم نباشه خدا میگه بعضی از زن ها و همچنین فرزندان دشمن شمااندو میشناسند که چه کار میکنی و اخلاقتو بعد متناسب با خودت میکشند روحتو و میخورنت و آسیب روانی میزنند در حالیکه هیچ گاه پدر و مادر اینطوری نیستند.

سومین حالت جایی بود که یاد بیست و سی و صرفا جهت اطلاعش کردم از دو هفته پیش که میگفت تبهکاره (یه همچین چیزی) گفته یا ... (بوق) یا فیلمتو نشون پدرومادرت میدم آقا یه کم باید حیا داشت حالا اینجا وبلاگه ولی واقعا ارتباط جنسی که زن میکنه دادن محسوب نمیشه در همه جا و خوبان ما و اقدر فکرا خراب نیست  و بد نگاه کنیم که مستفیم میگیم و تبلیغ می کنیددر اخبار که اینطوری صحبت کرد محض جلب مخاطب مجبور که نیستی که اینطوری صحبت کنی داداش من

چارمین واردات دیروز جایی بود که گفتم شاید ظهور امام زمان تا یه زمان خاص یا درکل شخصی باشه که هرکه جداگانه ببینتشون و این سخته تره اگه قرار شد و لیافت دیدار بود یعنی حسنی بشه خودش یعنی نفس زکیه بشه خودش بفهمه که بدترینه که سفیانی خودش بوده اینارو که بفهمی کارت جور میشه.

پنجمین واردات در دیروز بود که بیرون بودیم بابام زنگ زد گفت برین بانک یه مقدار پول برای جهزیه ی خواهرم در بانک پارسیان گذاشته بودند که با شرابط خاص زیاد بشه بعد مامانم میگفت کاش سکه ثبت گرفته بودیم به جاش حالا بگذریم من فکرم خورد که آقا من نمیدونم سیستم بانک ربا هست یا نه ولی با توجه به اینکه قدرت آنقدر زیاده که دیده نشده در جمهوری بانکی ضرر کنه در محاسباتش ولی در هر حال آیا این دزدی حساب نمیشه که سود بکنه بانک ولی بیشتراز حداکثر بیست در صد نده ما معتقدیم که باید به اندازه ی سودش پول بده و حتی به اندازه ی ضررش ما مشارکت کنیم تا چرخ صنعت بچرخه و رونق ایجاد بشود.

hhhagh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یکی از فیلم های دیگری که امشب دیدم ساعت 3:30 صبح شروع میشه از آی فیلم شفکه ی آیفیلم این یه سریالی هست که یه خورده قدیمه هنوز پلاک ماشین هاش قدیمیه در این فیلم که خیلی خنده داره و سیامک اتصاریانم بازی می کنه این آقا وسوسه میشد به کار خلاف بعد یه لحظه یه پلیسی کسی میومد توی ذهنش و میگفت :دیدی گفتم بر میگردی(به زندان) و دستگیرش می کرد حین  تفکرات خلاف حالا ما که سست عنصریم باید یاد سیامک بیافتیم نه پلیس چون بالاخره خودش رو جدا می کرد از وسوسه ها و این خیلی سخنه که آدم وسوسه بشه وسوسه ای که حتی ممکنه شما نفهمی کار کیست!!! لذا نمیشه گفت من وسوسه نمیشم بالاخره شیطونه دیگه مهم اینه که مقابله کنیم و چقدر وای میسیم منکه اصلا قوی نیستم گرچه خودآگاه نیست ولی مخالف تفکر و میل خودم رفتار نمیکنم زیاد و شاید 70% دست شما باشم اگه بیشتر نباشم. لذا شیطون من فرق داره با شما آقا امام زمانی هام قلاب دارن برای طور ینی نمیشه گفت شیطانند ولی در نقش شیطان بازی می کنند یا اصلا شیطان زده اند اصلا جادو می کنند و امام زمان سپاه شیطانی داره فکر کردی راحت میشه رسید به مقصد و تمام؟؟ بعضی موقه ها فکر میکنم میگم این شیاطین امام زمان رو میشناسند؟ میبینن خوب جنن و جن ها شمارشون زیاده و همه جا دستشونه !! البته من سیستمشون رو نمیشناسم ولی شاید بعضی جاها نتونند نفوذ کنند وگرنه بیش از هزار سال یه فوق بشر زندگی کنه خوب دیگه البته بگم ها تا موقعی که خود حضرت نخواد ما ببینیم هزاربارم نمیشناسیمشون و عجیبه این باید برید و به نفعمون نیست آخه سخته یه جنس بشری رو یکی که حالا از همه بین شیعیان مشهور تر و سرور همه ی ماست رو در لباس یه شخصی ببینیم و انسان معمولی خلاصه کار ندارم میگم شیاطین هم سپاه امام زمان هستند حالا یا خودشون نمی دونن یا دارن نقش بازی می کنند!!!

haaaghh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ | علی | ۰ نظر

میخواستم از این حال و هوای خشک پستای قبلی درآم و گفتم آهنگ گوش بدم مگر برقصمم براتون که این شد که معین رو بعد از ماه ها گوش کردم و اینا بعد هی نمیتونستم برقصم بعد زدم اهنگ بعدی و بعدی بد رسیدم به آهنگ قطار قطار ولی شما که میدونی حال عاشقانه و خوب رقص نداشتم و نشستم گوش دادن تا آخرش بعد گفتم به خودم کاش مینشستم آهنگهای قبلیشو هم گوش می کردم و رد نمی شدم بعد دیگه اینطوری شد که گفتم عیب نداره حالا طوری هم نشده بود گفتم از این به بعدشو گوش میدم هنوز کلی آهنگ مونده حالا طوری هم نشده بود به یه نکته ای رسیدم و اینا بهونه بود که گفتمو...

اینکه آقا ما گناه کرده ایم ولی حق نداریم ناامید شیم از درگاه خدا مثلا یارو حالش خوب شده همش میگه اگه معتاد نبودم میدونی چی میشد؟ الان دکتر میشدم فلان  می شدم حالا تومعنویت منظورمه اگه فلان کار رو نمی کردم عارف می شدم حق نداری شما اینطوری فکر کنی اگه من دیشب گناه نمی کردم امروز فلان شده بود اولا حافظ میگه ((گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید/گفت با این همه از سابقه نومید نشو) خدا هم تو قرآن میگه ای کسانی که اسراف کرده اید از رحمت خدا نومید نشوید. یعنی چه؟ یعنی چشم بدوز به رحمت رب و پرودگار الان آب خیلی خوبه و نیازه اگه تو بیابون باشی از دستش بدی میگی ای داد حالا چه طوری تشنگیم برطرف بشه ولی رحمت خدا که باید چشم بدوزیم رحمت خدا مانند دریاست تو چیزی که داری گناهی که خودت کردی این که چیزی نیست در مقابل رحمت خدا پس توکل داشته باش به دریا فکر کن نه به خودت وناامید نباش ما که چیزی نداریم از خودمون همشون جبران پذیره وقتی رحمت داشته باشی خدانمیگه صد رکعت نماز بخون ای اسراف کار اینجا میگه ناامید نباش اینجا میگه به رحمتش چشم بدوز.رحمت خدا یک درصدش طبق احادیث و روادید در دنیا هست و ما ممکنه رسیده باشیم به مقصود باز الکی فکر بد کنیم در مورد خدا و خود.


rahe ma

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

در ادامه ی موضوع قبلی چیزی به ذهنم خورد داشتم باز تلوزیون نیگاه می نمودم آخه چند شبه تا صبح بیدارم و چت می کنم و فیلم نگاه می کنم آی فیلم و یه شبکه ای بود امشب از ای جدیدا اسمش نمیدون خانه ی اجاره ای نشون میداد بعد اینبار اقای مهران غفوریان با کلی خنده و اینا که کردیم ایشون داشت به یه بازیکن فوتبال به صورت بد و لانچیکو و مشت و لگد دفاع کردن و تکل زدن بازیکن فوتبال رو آموزش میداد و دیدم که بد نیست درمورد استعداد نیابی  ها صحبت کنم که اینم کند شده دیگه الان مالدینی که اومد ایران پول میخواست برای مصاحبه الان دیگه کند شده استعداد یابی ها و پرورش و یافتن نابغه ها قبلا وقت می گذاشتن و باید یه عده وجود داشته باشند که کاروشون استعداد یابی باشه نه فضولی نمیگم جاسوسی و اینا نه ها که دو سه من پرونده پشت سرمون باشه که بعدا مچ بگیریمو اذیت کنیم و بخندیمو اینا و عده ی دیگه باید پرورش بدهند استعدادو الان ما هیچ خرج نمی کنیم برای استعداد پرورش دادن اصلاا دنبالش نیستم حتی در فوتبال همه میخوان خودشون و گروه خودشون مطرح باشند و هیچ حزبی نباید کار کنه و گروهی که نظارت کنه حتی توی دروس ها و مدارس که اونجا رقابت زیاده درسته یه عده جمع میشن ولی پرورش نمیدن برای بالا اومدن طرف بلکه میسپارنش به جان جامعه و شانس و اقبال که شاید خوبم باشه که درختی که در بیابان بروید چوبش بهتره این درست ولی یه عده با استعداد دارند هدر میرن و اصلا معناد میشن ولی در خارج اینطوری نیست پس ما هنوز نقطه ضعف داریم و نباید سیستم دست پنهانی رو خوب بدونیم و کارکرده حتی ما حاظر نیستیم و چشم نداریم که جوان هامون به میدان بیان اگه یه جوان در سایت آپارات صحبت کنه با اباما شما چی میگی؟ میدونی چقدر ارزش داره؟ اگر جوان خودش بیاد وسط البته آگاهی میخواد و من توضیح دادم که باید چه کرد مثلا بازیگران با آخوندا دوست بشن فیلم بزارن در صفحه ی چی میگن ارتباط جمعی البته نیاز به آگاهی و شعور و معرفت داره نه الکی و مقام معظم رهبری هم گفتن که دانشگاه ها نباید جولانگاهه سیاسی باشه و هم قبلا گقتن که سپاه وارد سیاست نشه یه همچین چیزایی ولی یه بی آبرویی مثل من یا اصلا یه جوانی که استعداد داره نابغه هست باید میدان داد بیاد وسط باید پشتش باشیم که به اسراییلیان و مردم جهان صحبت کنه و اصلا باید برای نابغه ها حتی پیرها و متفکرین و فیلسوفان بیان در شبکه های اجتماعی فیلم بزارن اونایی که نظریه دارن و نو اندیش هستن نه زن ها رو نمیگم بالاخره کلی نیروی انتظامی کمک میکنه ودل ها قوت میگره و این ترسوها چیز میشن باید کار کرد جای کار هست نه که همش از یه طریق و تنها بزاریم رهبرمون رو الان سایت های زیادی داریم ولی خودمونی نیست و خونه ای نیست بلکه دولتی هست و اینا به جایی نمیرسه اگه همش پول باشه فرهنگیان و فرهنگ ما و این همه نظارت بد بشه و بدبینی ها و حسادات باید قیام کرد قیام درست اسلامی و رهبرمون روتنها نزاشت و جلو آمد و قصد بدی هم نداشت تا دل ها قوت بگیره و نظرهای بد دشمتان عوض و یاس و ترس ایجاد بشه در قلوبشون

و یه نکته رو فراموش نکنیم همین مالدینی رو که گفتیم این روش کار شده یه شبه از شکم مادر فوتبالیست درجه یک نشده که حتی تو بگو اصلا اولشم استعداد نداشته یا معلوم نبوده که اینقدر پیشرفت کرده آقا چرخیده اقبالش بهش میدون دادن راهش دادن پرورشش دادن که اومده بالا مسی اینطوری نیست که یه روزه ما بشینیم مثل آقایون بگیم که چرا اختراع نمی کنن جوان های ما که چرا فیلم نمیسازند چرا مهاجم خوب نداریم خوب میدان باید داد و پرورش داد و نیاز به صبر حتی باید فیلم درجه پایین درست کنه اشتباهشو ببینیه بخندن ازش مسخره ش کنن الان فرهنگ ما اینه که ما یه مهاجم و فوتبالیست خوب نمیخوایم ما یکی میخوایم بازیکنی میخوایم که ادب داشته باشه که مصاحبه کردن بلد باشه اخلاقش خوب باشه تا بیاد استقلال اگرم بازیش خوب بود بهتر یعنی یه آدم خوب میخواد سیستم و باید اینو هم در نظر داشت که نمیشه هر دهاتی بد زبانی بیاد دیگه دوره اش گذشت که بازیکن ومربی ای مثل خداداد راه پیدا کنه و فحش بده بیاد بالا.

tarrs

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر

امشب که داشتم نلوزیون نگاه می کردم اخبار بیست و سی و قبلش هم یه مستندی بود که درونش یه عکس قدیمی بود که یه عده ای یه صد نفری چمع بودند و اونیفرم مخصوص داشتند و عکس گرفته بودند خوب این دو صحنه در ذهنم بود اخبار و این عکسه خوب ما معلومه که فساد بیشتره از کارهای درونی و اقدامات و پیشگیری هامون اینکه دست پشت پرده ی اول انقلاب که همه دوست داشتند امام رو یاری بدهند جوان ها دوست داشتند برن تلوزیون و تفنگ داشته باشند و به نوعی خدمت کنیم خوب الان کار کند شده و دست پشت پرده دیگه دلسوزیش کم شده و گزینش ها بد شده و مخلصان توسط بزرگان نفع وسود نداره که دوباره جمع بشوند و جامعه هم فاصله گرفته از مبدا و مقصد مرگ و دین لذا دیگه کارها دلسوزانه نیست و پشت پرده ای ها هم گرایش به غرب دارند و میخوان اعمال غربگرایانه رفتار کنند با مردم خوب مثل سنگ باشن واسلام میخواد که دلسوزی کنیم لذا پلیس اقدامات مقتدرانه نداره و مدل الگویانه نداره یعنی صد تا پلیس مخلص اولا نباید دیده شوند دوم کار مفیدشون مشخص نیست در چشم مردم در تلوزیون یعنی مثل این صد نفر که توی مستند نشون میداد که امشب دیدم که عکس گرفته بودند عکس قدیمی اینکه صدتا پلیس مخلص حالا نمیگیم شیوه ی پلیسی و رازها رو فاش کنند بلکه یه گروه خاص که الگو باشند که کار مفید رو نشون بدند که امنیت و آرامش رو نشون بدهند در تلوزیون نمیان الان خود غرب داره با فیلم پلیسی که همون پلیسی که فساد میکنه رو هم نشون میده ولی ما باید اقدام مقدترانه کنیم و مثل غرب نیست و باید به مردم آرامش بدیم در نیروی انتظامی رو میگم به نظر من باید صد نفر بیان هر هفته و حرف برای گفتن داشته باشن در تلوزیون همون کاری که پلیس راهنمایی و رانندگی میکنه و حرف داره برای مردم در تلوزیون و این از صد نفر دوم اخبار داشت ایراد میگرفت از فساد در بیمارستان ها خوب گفتیم ما باید قوی باشیم و دلسوز و نفوذ دست پشت پرده و سربازان گمتام حالا خوبه که نشون میده که کلاهبرداری کردن در بیمارستان ولی باید اگر شده قبل از که اتفاق بیافته و بعدش که افتاد این پلیس و سرباز پشت پرده باید کارشو شروع می کرده و بکنه نه اینکه همش خبرنگار دنیا  و مملکت دستش باشه و ایراد بگیره و هیچی هم نشه یعنی به جای که ایرادها رو نشون بده باید پرداخت به درست کردن ماجرا نه که آبرو بره در اخبار آبروی مملکت اسلامی نه که هیچی نشه و کلاهبرداری کردن و شنیدن اخبارش برای من سودی نداره بلکه باید کار درست بشه نه که آبرو ببرند آبروی اسلامیت جمهرویت بلکه باید من حس کنم که کارام رو از پشت پرده درست میکنن الان نیروی قوی ومقتدر کاری نمیکنه که به جای من بره اداره و من خودم باید برم اداره و فرم پر کنم و هزار بدبختی بعدش نشه اگر خبرنگاری فیلم بگیره خوبه ولی در جهت عوض شدن و گوش دادن به درد دل و عوض شدن بخت خوب پول لازمه  و نیرو و پلبس باید اقدام کنه و نشون بده و دست و دل گرم مردم باشه نه هیچی کارهاشون مخفی و دور از مردم یه گوشه برای خودشون یعنی صد تا پلیس مخلص و باهوش و مدل نداریم که بیاد تلوزیون دل مردم رو آروم کنه هرهفته حالا  منظور نیست که به شکایات برسه بلکه  هر حرفی داشته باشن برای مردم خوب فضا هم بده و ترس زیاده هم

hghghh

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

اگر باز حسودان و مانع تراشان اعصاب و حوصله ی ما را به هم نریزند و به جای ایجاد اوقات خوش و خرم و امید ما را به کسالت و خواب واگذار نکنند و به جای پیشرفت دادن و همراهی و دعا ما را جادو نکنند حتی برای استقامت و هدف خوب و بالاتر بردن مقاومت و هدفی به ظاهر خوب اینکه امشب فکر می کردم چرا در جای گناه توجه ام بیشتر است به بالایی ها و در حالیکه آیا خودم را مانع خود برترشدن کرده ام و میخواهم خودم باشم و خودم را ببینم فقط و نه بالاتر را یا اینطور است که بالایی ها را یاد نمی کنم!!!که در حین گناه پر درمی آورم!!! دیدم چنانچه گرفتار شیطانی هستم که روزی آرزوی فاصله گرفتن از شرق تا غربش را داشته ام و خواهم داشت ولی حال غافلم از او چنانچه تو خود ای رب در قرآن فرموده ای که هرکه مرا یاد نکند فورا شیطانی قرینش خواهم ساخت بله دیدم که افکارم با بالا نمیخواند اصلا آنقدر شیطانک نفوذ داشت بر من که نه تنها نمیتوانستم یاد کنم بالا را بلکه اینطور بود که سینه ام تنگ میشد و مرا جدایی می انداخت من چه لجنی شده ام چرا در موقع عادی و نه گناهکاری و وضع بد آن بالایم را یاد نمی کنم؟ چرا همین شیطان حسود مرا ترسانده که امامم را یاد کنم و اشک بریزم چرا اینگونه شده ام سپس کاری کردم و اشک می ریختم و در حین نگاه کردن فیلم توجه ام را و ذکرم سوره ی قل هو الله بود و در دل میگفتم نصف شبی سحرگاه و تلوزیون نگاه می کردم و اشک می ریختم و یاد امامم می کردم چقدر بد شده بودم که یاد امامم نبودم چقدر دلم فاصله گرفته بود حتی میدیدم که سوره را که قطع می کردم و توجه ام به فیلم می شد دلم تنگ می آمد و شیطان جایش را پر می کرد فورا در دلم چرا من به تلوزیون و درونش بیشتر از خدا اهمیت می دهم همه ی یاد های خدا در سوره ی توحید بود چرا من اینگونه شده ام و در فیلم هم دنبال گمشده بودند فیلم آلیس و مرا به گمگشده ام تمایل می داد.لااقل خوب شد  خوبه اندکی ادامه دهم و فیلم و سوره ی توحید و یاد امامم را داشته باشم حتی چند دقیقه چنانچه دستورالعمل  داده اند که شیعه روزی یک ساعت به یاد امام زمان باشد لااقل از فیلمم بزنمم و توسل و توکل جویم دلم باز شده بود آخه و عاشق بودم از کوری حسودان کمی امشب و بعد هم نوای غم گوش دادم و پست قبل را نوشتم با فاصله.

fana

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۸ ق.ظ | علی | ۰ نظر

از حسادت ها هم بگدریم و مانع پیشرفته شدن ها سحر است و تک اشکی دلم را با نوای غمناک گرفته که کجا می خواهم بروم من برای خودم در دنیا آبرو دارم مال دارم اگر بخواهم از خانه ی خودم به هر مکان بهتری هم کوچ کنم حتی خانه ی خوبتر و بهتر چون انس ندارم چون شرایط خوب نیست نمی توانم زندگی کنم چه برسد از پدر و مادرم مرا جدا کنندچه برسد همه چیزم را بگیرند با مرگم چه برسد از دلبسنگی هایم از مال ها از این ها جدا شوم واقعا سخت است وقتی که فکرش را می کنم الان از چهره ی واقعی ام و راز هایم خبر ندارند و گناهان و راحتم ولی کیست که می خواهد مرا کوچ دهد و شخصیتم را خرد کند خدا را چه دانی؟ شاید بعد از مرگ با من رفتار حیوانگی کنند برای اعمالم و شخصیتم را خورد کنند چه دارم؟ تازه اول بدبختی است وقتی حق معلوم شود وقتی به اندازه ی واقعی به من احترام بگذارند آیا اول بدبختی نیست ملاقات با خدا؟ چرا برای شما آرزو و میل ممکن است باشد نه من حاظر نیستم جای تنگ خویش را ول کنم و دیگر با این اوضاع نمیخواهم با حقیقت هستی روبرو شوم مرا کاری با او نیست من در این افکار نیستم سحر است تک اشکی میریزم که کجا خواهم رفت و چقدر دلبستگی وچقدر عادت اما ولی حق دارم بعد مرگ را ندیدم گرجه در خواب پریده ام.کجا رفتند این همه مردگان؟؟؟خدایا من آماده نیستم کجا میخوان منو ببرند...؟؟

vagheeee

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر


http://s5.picofile.com/file/8103004326/vagheaaaa.mp3.html

دانلود غیر مستقیم

دانلود مستقیم

دانلود مستقیم

molk

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ق.ظ | علی | ۰ نظر

ravan

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ | علی | ۰ نظر

الان داشتم با مادرم صحبت می کردم تو خونه و حال خودم رو میگفتم بعد از اینکه پست قبل قرآن خوندیم اینکه می گفتم امروز نمی دونم فهیمدم که دست خودم نیست بعضی موقه ها که عصبی می شم و به شما(مادرم) احترامش نمی کنم و نمیزارم و اینا می گفتم مگه من چمه من خودم رو مظلوم و پاک می دونستم که الکی بردنم تیمارستان و قرص دادند و حتی من سیگارم نمی کشم فقط محض توجه بشه جاهایی بهم مثلا و فوت می کنم و نمیکشمم ولی خلاصه می گفتم امروز عصبی شدم و فهمیدم دست خودم نیست و درسته همش از شیاطین میدونم که تو زندگیمند بالاخره بیکار نیست شیطون ولی حقمه که قرص روانی بخورم و جنون چون دست خودم نبود امروز و دیدم با چشم خودم که حوصله ی احترام به مادرم رو نداشتم و چون مادر دوستم به رحمت خدا رفته بود میخواستم احترام بیشتر بزارم(اینا رو میگم که روانکاوی بشم بهتر و زودتر خوب شماا) خلاصه برگشتم به عقب دوران مدرسه میگفتم اون موقه ها به خودم زیاد گیر میدادم و سرزنش میکردم و میگفتم که چرا از فلان جای غیبی خبر ندارم چرا نمی دونم چرا مثل عرفا اونطور نیستم و احوالشون رو ندارم بعد گفتم از موقعی که این قرص رو میخورم درسته دوبرابر کردن و روی حافظه تاثیر داره ولی خدا بهم تقلب میرسونه و بیشتر یاری میشم و وبلاگ نویسیم از دوران مدرسه پیشرفته تر شده و خدا به خاطر این قرص با هام تا کرده و میرسونه و درسته الان نمی دونم دیروز حتی چی شده و چی گذشته ولی چیزایی که مهم باشه رو می فمم و اونایی که لازم باشه خدا خودش به دلم می اندازه ولی در هر صورت الان که حالم بهتر شده و احساس مظلومیت و گناه خیلی کم و ضعیف شده و حالم بهتره از سر قرص الان باز شکر خدا نمی کنم و به وضوح یاری خدا رو می بینم همون یاری که حسرتش رو داشتم در دوران وبلاگدهی مدرسه و حالا شاید شیطان به دلم می انداخت و سرزنشم می کرد بالاخره اسراف کار در گناه هم بودیم و حالا هم نمی گم وضعم خوب شده شکر خدا رو میگم نمی کنم اینم از روان ما و چیز دیگری هم که داشتم میگفتم این بود که گناهامو بر دوش وکول شیاطین می اندازم که اینم صحیح نیست اولا کیدشون ضعیفه و خیلی تاثیر داشته باشه بترسم هست که خیلی بده ترس و البته کیدهای مختلفی دارند و بیشتر به چهره ی راحتی  و دوست شدن میان که میخوان هرکاری بکنیم هرگناهی ولی بهونه ی خوبی نیست برای جهنم رفتن این شیاطین نیستند بهونه اش.

yasin

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ق.ظ | علی | ۰ نظر


http://s5.picofile.com/file/8102891292/yasinin.mp3.html

دانلود غیر مستقیم

دانلود مستقیم

مستقیم

مستقیم

radicalism

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۶ ق.ظ | علی | ۰ نظر

یه آشپزی روحی کنیم و چند تا چیزو قاطی یه حرف حسابی چیزی در بیاد

اول بگیم که آقا وقتی امام زمانمون (عج) در چشم ما نیستند به ظاهر و ما نمی بینیمش این هم تحریمیم هم خوبه (چی گفتم اصن!!) یعنی الان ماموریت ایشون فرق می کنه و یه مرتبه چشم همه بسته میاد جلو یک کارهایی میکنه که هیچ ما خبر نداریم و من نمیتونم مصداق و مثالش رو براتون بگم چون خبر ندارم فقط همینقدر بدونیم که تا امامان زنده بودند مشغول جنگ دشمنی و حسادت آقا حسادت رو قاطی کنیم آقا بعضی ها اصلا چشم ندارند ببینند حالا تو که نماز میخونی دیگه چرا حسادت میکنی. همون موضوع پیشین که در گروپ و گروه بعضی ها مشکل دارند و نمیزارند و اینا بعد شما سرچ کن که این همه عقب موندگی در همه ی زمینه های علمی و فرهتگی چند درصد در ایران ناشی از حسادت هست. دیگه من نمیگم فوتبال مثلا یه رونالدو داشته باشیم که جهانی بشه چه میکنن ولی دل خون و پری داریم از پلیس اینو هم قاطی کنیم یه چیز دیگه در آد. که آقا کارهای ما باید نظامی باشه باید اداری باشه هرکه بخواد در این مملکت یه گوهی بخوره البته من بعضی موقه ها که توی استان خودمون به دور دست سفر می کنم مثل روستاها می گم بابا اینجا چه طوری مردم آروم زندگی می کنن و  امنیت هست؟ و تعجب می کنم لذا اول راهیم و میگم به خودم که تو روستاها اینا محرومند و مغازه ی درست و حسابی هم ندارند و سرمایه گذاری دولتی و نقش نظامی هم ندارند بعد چه طوری آرامش دارند در حالیکه اون پلیس های پرادعا که میگن آرامش شهر به خاطر ماست هم در این روستا نیستند چه طوری با هم میسازند و جنگ ندارند در صورتیکه خیلی ها هم نیستند  ولی هر چی هست شما نگاه کنید یه مستند علمی در مورد کارخانه ها اول میسازند در خارج که این گه خوری ها به جوان های ما نیومده اولا و اصلا نباید جوان های ما راه پیدا کنند و مجوز داشته باشند که به کارخانه ی مثلا مغز تخمه ی مزمز بروند که چه طوری مغزشو از پوست جدا کرده اند لذا اولا نباید به فکر از این کارا باشند وگرنه تهدید دوم نباید راه پیدا کنن به این کارا پس دوم مجوز سوم تلوزیون خصوصی ندارند بدبختا چهارم باید پول هنگفتی پشتش خوابیده باشه و برسه به آقایون پنجم آدم های خاص لزوما نظامی ها باید خبردار باشند و خلاصه یک بحران خاص و تهدیدی برای نظامه ششم حمایت نمی شوند جوان برای ساخت مستندش هفتم باید آدم های خاص باشند که گفتیم در پنجمین مورد که آقا مثلا باید مدرک فلان از دانشگاه بسیجی هم لزوما بگیرند بیان بالا حالا آدم عادی که نباید باشه طرف که دلش بخواد و میل داشته باشه در این نظام کاری کنه و مستندی بسازه الان شما نگاه کن در آمریکا یه مستند از کارخونه میسازه آهان یادم اومد هفتم و هشتم اینکه باید مجوز پخش بگیره تو تلوزیون و نهایتا لذا کار به اسم خودشون تمام شده کار مفیدی اگر و خلاصه پیشرفت نکنیم نسازیم بهتره الان قدرت هرکی داره یه گوشه این پلیسا و دارند حکمرانی میکنند و حسادت هم تووش هست لزوما در صورتیکه ما هیچی نداشتیم و قدرت دست خدا و ولی اش امام خمینی بود و پیروز شدیم الان ما میترسیم که تکفیری ها به مملکتمون مثل سوریه بیان وسط تو شهرمون کی میخواد دفاع کنه کدوم جوون؟

من خودم لازم میدونم اینجا از خودم تعریف کنم که در فیلم شماره ی 92 هم قبل از که مبحثش طرح بشه و سال جدید شه در مورد اینکه خیلی دیگه به اقتصاد و سیاست کار نداشته باشند صحبت شد البته جای تعریف از خود زیاده که بخوایم بکنیم و بزرگ کنیم خودمون رو آنچه از بالا رسیده ولی حماسه ی سیاسی تنها رای دادن نبود که هر کی تو تلوزیون پیدا میشه میگه مردم عجب حماسه ای کاشتند بلکه باید بیان تو میدان جنگ جوان ها بازیگران و همه و اجازه هم بدهند و تمام نشده قضیه که من توضیحشم فکر کنم در این فیلم دادم تو وبلاگ هست لذا اصلا من به خاطر قضیه ای رای ندادم به کاندیده های ریاست جمهوری ولی نگاه کنید چقدر بیشتر از بعضی ها تو میدونم اگر حسادت نورزند اگر جلومونو نگیرند و کارشکنی نکنند و راضی هم هستم بحمدالله شکر خدا...

پس چی شد؟؟ حظور نداشتن امام زمان در بین ما در بعضی امور که ایشان دارن پادشاهی می کنند مضر و بعضی جاها مفیده مثل ما که نیست که نیاز به رای مردم و نمی دونم انتخاباتو برای جلب نظر مردم و شما بیایم اینجا نه خدا هست در کار لذا اگه ما ایشون رو مشاهده می کردیم زن ها اگر سر مبارکشون رو هم میخواروندند انتظار چیزی داشتند از ایشون این حالا خوباشون و کاری هم به حسادت ندارم میگم کند میشد در بعضی امور الان شما نگاه کنید با چه شوری 8سال جوان های ما جنگیدند خوب الان کند شده اون اشتیاق پس لزوما اومدن ایشون در بین ما این نیست که الان بهترین زمان ظهوره بلکه میگن ظلم باید بیشتر باشه و حتی یارانی از پس از مرگ بر میگردن به یاری و اینا اینکه کارد تند نیست مثلا من خودم تصرف ایشان رو مطمئنم و نمی تونم پنهان کنم که حالا ما یه غلطی کردیم یه راهی اومدیم دیگه انقدر مستقیم که وقت کامل بزارند و نیمه کامل روی یه بنده ی صغیر حقیر من دیگه باید برقصم دیگه دیونه بشم دیگه براتون نمی دونم چه باید کرد از شرمندگی دربیام واین تصرف درسته فراموش کار و قدردان نیستم ولی بالاخره مملکت اسلامیه دیگه می بینید که...

یادم افتاد الان بگویم که بزرگان میگن امام زمان الان دارند پادشاهی می کنن و هر وقت خسته شدند از پادشاهی ظهورمی کنن و مثل رای جمع کردن ما نیست و اینا و اینو هم میگن بزرگان که با فضیلنت ترین انسان های همه ی دوران کسانی هستند که امام زمان رو در زمان غیبت بشناسند و ایشون رو امام بدونن حالا ممکنه ما ببینیم و چشممون به جمالشون بیافته ولی اعتقاد داشتن و امام داشتن این کوه تواضع خیلی سخته که امام بشماریمشون 

و تازه خوبامون اگه ببینن امام زمان رو نمیشناسند و خوبترا که اگر بشناسند ایشونه نه که امام نشمارنشون بلکه اصلا تکفیر میکنن اولش سخته آدم به درجه ای بالا برسه که یکی بهتر از خودشو ببینه اونم ظاهر حالا عمری هم برای دیدار ظاهری باید با دل راه اومده باشی شاید ولی یه امامی که کوه تواضع هست اصلا نمیشه امامت دانست و گفتم تکفیر میکنی مگر خودشون کاری کنن و یادت باندازه و اون موقع یا باید پشیمان باشی شاید یا هم خیلی بالا باشی و تواضع داشته باشی و از همه بریده باشی لذا حالا چه آشنایی هست ما باید شاید التماس دعایی باشیم و شاید به یقین نرسیده باشیم که امامون هست ینی آقا آشنایی طوری هست که هر وقت خواستی میتونی بگی امامم نیست ایشون و هر وقت گناه کردیاا و ظلم کردی عقیده ی شخصیت عوض میشه اینطوریه و فرصت هست مگر به یقین برسی و اشک داشته باشی التماس دعایی ها یه اصطلاحه من فکرش که کردم ینی یه چیزی در حدود و دورورایه چند قطبی بودن یه روز خوش یه روز ناخوش و باید دعا کرد براشون تا اینا و من خودمو میگم با دعای دیگرون زنده ایم و فشارم رومون هستا نه فقط شیطان هم بالاخره رحمت نباشه نمیشه نوشت مثل اوس محمود هر لحظه باید دعاش کرد که بخنده و خوش باشه اما این رئیس جمهور جدیدمون ثابته و تکون نمیخوره اعصاب و احوالش و توازن داره به نسبت بیشتر و تا چه حد تحملش کنن و تحمل کنه و نشکننش اگه اونوهم ولی من خیلی حساسم خودم و زود رنج و زود عوض میشه واز جهره و ظاهرمم معلومه لذا حسادت نکنین بزارین عاشق باشم دعام کنید. التماس دعا